ایران رمان

نسخه‌ی کامل: بخند تا دنیا به روت بخنده
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
اولين بارى که بابام ي چک خوابوند تو گوشم خنديدم, گفتم چكو بايد تو بانک بخوابونى dfgh
بزرگوار چک دوم رو طورى خوابوند که با مفهوم همراه‌بانک آشنا شدم zapsasna
به دختره میگم داری چیکار میکنی?
میگه دارم گریه میکنم!
zaps
میگم خونوادت با صدات بیدار شن ببینن گریه میکنی چی? zaps
برگشته میگه نه هنسفری گذاشتم Huhdfgh
ما چرا تو خونمون اسید نداریم zapszapsasna
ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ
ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﭼﯽ ﺷﺪ؟
xcvl
ﺷﺎﻩ ﺩﻕ ﮐﺮﺩ! zaps
ﻭﺯﯾﺮ ﺭﻓﺖ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ﺷﺪ! zaps
ﺍﺳﺐ ﻓﻠﺞ ﺷﺪ ! zaps
ﻓﯿﻞ ﺧﺮﻃﻮﻣﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ! zaps
ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﺗﻮﺳﻂ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺧﻮﺩﯼ کشته ﺷﺪﻧﺪ! zapsasnaasna
روزی چوپانی از گوسفند خود پرسید:
چه چیز باعث شده که از گرگ تا این حد بترسی و سگ را همچون خانواده خود ببینی ؟؟
گوسفند گفت :
​​​​​​بععععع 
dfghasna
وقتی یکیو میخوای و بهش نمیرسی چقدر سخته...!! HuhShyحالا فک کنید من که چندتارو میخوام و بهشون نمیرسم . zaps
چه وضعی دارم ...داغونما،له له zapszapsasna
⚠️انواع زن از ديد اداره برق xcvl
زن خوب: چراغ خونہ
زن چاق: لامپ حبابي
زن لاغر: لامپ مهتابي
زن صيغہ اي: لامپ كم مصرف
زن زشت: چراغ خواب
زن خوشگل: لوستر
زن غرغرو: مهتابي استارت خراب
زن بيوه: لامپ سوختہ
دوسـ ـت دختر: برق دزدی. asnaxcvl
صفحات: 1 2 3