ایران رمان

نسخه‌ی کامل: اعتراف نامه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم فقط اینو میدونم اگه ننویسم شاید زیره بار این همه مسئولیت له شم......مسئولیت که نه......شاید یه جور تخلیه ی روحی واحساسی
خدایا فشار ای رومو کم کن زیرشون دارم خم میشم.....
ببین که نتونستم مقاوم باشم ببین چجوری دارم تقاص پس میدم فقط بهم بگو تقاصه کدوم گناهه نکرده.........
ببین که توی امتحانای زندگی تجدید شدم نتونستم اونجوری که باید و شاید برات بنده ی خوبی برات باشم..........
نتونستم چراا؟
چون نخواستم...........البته دیروز خواستمو امروز نشد..................
عینه خیلی چیزای دیگه مثلا دیروز عاشق بودمو امروز فارغ
دیروز--------------------*
نتونستم عاشق بمونم ...........چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون عشقمون به گند کشیده شد تا جایی که جا داشت توی لجنزار فرو رفت .............
من همه ی وجودمو .......روحمو براش گذاشتم حیف که اون به این چیزا قانع نبودو پاکیمو میخواست...........که این شدنی نبود..........
میبینی...........چنین عشقی لیاقته عشق بودنم نداره....فقط میشه ازش به عنوانه یه خاطره ی بد یاد کرد..........
یادکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه حرفه غریبی انقدر دور میبینمش که نمیتونم یاد بیارم که کی یادی ازش کردم......جوری که بارها سعی کردم به خاطره ها بسپرمش نه خاطر ولی نشد........
من خواستمو نشد..............
عینه خیلی چیزای دیگه.......
فقط بهم بگو چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خدا صدامو میشنوی؟؟؟؟؟؟یا منو فراموش کردی...........
یا انقدرم ضعیفم و صدام کمه که به تو نمیرسه..........اره؟؟؟؟؟؟