برترینها- ترجمه از الهام مظفری: بچهها متفاوت از بزرگسالان فکر میکنند. آنها هنوز کاملا دنیا را درک نمیکنند بنابراین همه چیز را متفاوت میبینند. اما این حالت زیاد طول نمیکشد. بچهها حدود ۱۱ سالگی بیشتر تواناییهای ذهنی بزرگسالان را دارند، آنها فقط تجربه و دانش به عمل درآوردن این مهارتهای جدید را ندارند. اما بچهها در چه چیزهایی متفاوت هستند؟ آیا آنها همه چیزهایی که بعدا به عنوان بزرگسال نیاز دارند را باید یاد بگیرند یا با برخی از آنها به دنیا میآیند؟ بچهها در انجام برخی چیزها بدتر از بزرگسالان هستند، اما در برخی چیزها هم بهتر هستند.
واقعیت یا تخیل؟
اغلب بچهها اعتقاد دارند چیزهایی اتفاق افتاده که در حقیقت اتفاق نیفتاده است، در واقع آنها تصور کرده اند که چنین چیزی اتفاق افتاده است. چون برای آنها گفتن تفاوت بین رویا و واقعیت سخت است. در واقع اگر از یک کودک بخواهید یک رویداد تخیلی را توصیف کند و سپس در آینده از او درباره آن سوال کنید، احتمالا به شما میگویند که واقعا اتفاق افتاده است. همچنین اگر مثلا از او پرسید پیتزایی که دیروز خوردی چطور بود؟ در صورتی که واقع پیتزایی نخورده، احتمالا با جزئیات برای شما توضیح میدهد که چطور بود.
اگرچه کودکان رویایی که خودشان ساخته اند را باور میکند، اما اگر فرد دیگری چیزی به آنها بگوید که باورکردنی نباشد، احتمال کمی دارد که قانع شوند. دانشمندان کودکان را درباره اعتقادشان به اطلاعات ساختگی که به آنها گفته شده بررسی کرده و دریافته اند که بچهها به همان اندازه درباره چیزی که به آنها گفته شده شک میکنند که آن را باور دارند. همچنین آنها اشاره میکنند که دلیل اینکه بچهها تفاوت بین رویا و واقعیت را نمیتوانند بویند این است که آنها نمیفهمند چه چیزی میدانند و چه قدر میدانند، مهارتی که بیشتر مردم وقتی بزرگتر میشوند یاد میگیرند.
بقای شیء
اگر میدانستید که چیزی دقیقا جلوی چشمتان پنهان است و سپس باز هم جلوی شما یک نفر آن را حرکت میداد و به جای دیگری میبرد و پنهان میکرد، احتمالا به راحتی آن را پیدا میکردید. این بدیهی است، وقتی میبینید چه اتفاقی میافتد چطور ندانید که آن شیء کجاست. اما اگر اسباب بازی یک کودک را بارها جلوی چشمش زیر پتو پنهان کنید، و سپس آن را در مقابل کودک جابجا کنید و زیر پتوی دیگری کنار پتوی اول قرار دهید، کودک باوجود اینکه دیده اسباب بازی را زیر پتوی دوم گذاشتید باز هم زیر پتوی اول به دنبال آن میگردد.
معمولا این اتفاق تنها تا ۱۰ یا ۱۲ ماهگی کودک مشاهده میشود و بعد از آن احتمالا دیگر این مشکل را ندارند. فیزیولوژیست رشد مشهور «ژان پیاژه» که اولین بار متوجه این تاثیر شد، معتقد است که کودکان تا ۱۰ - ۱۲ ماهگی مفهوم بقای شیء را درک نمیکنند که به معنای وجود شیء حتی در صورت ندیدن آن است.
ثبات ادراک
اگر کسی آب را از یک لیوان شیشهای پهن داخل یک لیوان دراز و باریک بریزد، میدانید که مقدار آب هر دو لیوان برابر است، چون هیچ آبی اضافه نشده است. اما بچهها تا ۷ سالگی این توانایی را ندارند و معمولا فکر میکنند لیوان بلند و باریک آب بیشتری دارد. چون بچههای کوچک «برگشت پذیری» ندارند. آنها نمیتوانند درک کنند که جابجایی در ظروف مقدار مایع را تغییر نمیدهد و نمیتوانند ارتفاع و عرض را در کنار هم قرار دهند و فقط به ارتفاع یا فقط به عرض توجه میکنند یا هر دو را نادیده میگیرند.
تعمیم
اگر پای نوزاد را با یک نخ به آویز تخت ببندید، خیلی زود یاد میگیرد که با تکان دادن پایش، میتواند آویز را حرکت دهد. کودک یادش میماند که اگر دفعه بعد هم روی تخت قرار داده شود میتواند این کار را انجام دهد. اما جالب اینجاست که اگر کوچکترین تغییری در تختی که کودک در آن قرار گرفته ایجاد شود، فراموش میکند که میتواند آویز را حرکت دهد، حتی تغییری به سادگی تغییر رنگ پتو. چون نوزاد توانایی تعمیم دادن تعاملات خود با جهان را ندارد بنابراین فقط در همان شرایط میتواند به یاد آورد چطور آویز را حرکت دهد.