۲۳-۱۱-۹۶، ۰۱:۱۴ ب.ظ
۲۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۶
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد/ به خود گمان نبرد هیچکس که نادانمدر تاریخ یازدهم بهمن ١٣٩٧ در برنامه تلویزیونی هفت، بین رضا رشیدپور، مجری برنامه و محمدحسین مهدویان، کارگردان جوان، درباره نقد آخرین فیلم وی گفتوگویی در جریان بود. در حین گفتوگو، مهدویان در حاشیه به شاهنامه فردوسی و محتوای آن گریزی زد. مجری برنامه مخالفتی نهچندان جدی با وی کرد.
روزنامه شرق- محسن هوشمند: در تاریخ یازدهم بهمن ١٣٩٧ در برنامه تلویزیونی هفت، بین رضا رشیدپور، مجری برنامه و محمدحسین مهدویان، کارگردان جوان، درباره نقد آخرین فیلم وی گفتوگویی در جریان بود. در حین گفتوگو، مهدویان در حاشیه به شاهنامه فردوسی و محتوای آن گریزی زد. مجری برنامه مخالفتی نهچندان جدی با وی کرد. مهدویان در این گریز اشاره کرد که ابیاتی از شاهنامه، نژادپرستانه و «فاشیستی» است و حاضر است شاهدهایی عرضه کند. وی بر این سخن اکتفا نکرد. تحلیل فیلم موضوع این نوشته نیست و تنها به محتواشناسی شاهنامه از نظر مهدویان پرداخته میشود. سخن از اینجا آغاز شد که شهروند ایرانی در فیلم تازه مهدویان چگونه نشان داده شده است. در ادامه گفتوگو، کارگردان با قبول اینکه فیلم شعاری صددقیقهای است، عنوان کرد از این سخن ابایی ندارد و «مهم این است که بدانی چهکار میکنی» یا به دیگر سخن، آگاه باشد و با این آگاهی کار را جلو ببرد. وی ادامه داد: «وقتی میخواهی فیلمی داغ یا پرحرارت بسازی که حتی جنبههای فاشیستی هم در آن باشد» تا تماشاگر را جذب کند و شعارهای بخش گستردهای از جامعه باشد و بتواند حرف خود را منتقل کند. وی برای اثبات مدعای خود به فیلمهای خارجی، خاصه آمریکایی، اشاره کرد. وی در مثالی، از همدلی بازیکنان فوتبال برای اثبات مدعای خود استفاده کرد و در پایان سخن برای تأیید تبلیغیبودن اثر خود، شاهنامه فردوسی را به سیاق فیلمش اثری فاشیستی، نژادپرستانه، شعاری و سرشار از خشونت تعریف کرد. مجری برنامه مخالفت ملایمی کرد. در ادامه، مهدویان برای اثبات مدعایش عنوان کرد بعضی ابیات فردوسی را از بر است که حاوی چنین نکاتی است. وی به این سخن اکتفا نکرد و محتوای شاهنامه را فاشیستی دانست. گفتوگو همینجا به اتمام رسید و رشیدپور در پایان ابراز امیدواری کرد که مهدویان در ساخت فیلم بعدیاش از عقل بهره ببرد تا احساس. مهمترین ادعای مهدویان، فاشیستیبودن محتوای شاهنامه است، هرچند ربطی به بررسی فیلم وی در این برنامه تلویزیونی نداشت. پیش از توضیح درباره محتوای شاهنامه باید دید فاشیست معنایش چیست و مهدویان چگونه آن را متوجه شده است. مهدویان مثالهایی برای یکدلی جامعه گسیخته و ازهمپاره عنوان کرد، چون فوتبال، شعارهای ملی و چیزی که اشتراک بین گروهی از افراد را یادآور میشود و آنها را دچار هیجان و غلیان روحی میکند؛ پدیدهای تقریبا جهانشمول و عمومی. وی فیلم خود را از این منظر دید و شاهنامه را نیز از این منظر مورد توجه قرار داد. به دیگر سخن نگاه ملی و همبستگیافزا را نگاهی فاشیستی در نظر آورد. هرچند آگاهان میدانند فاشیست نه ملیگرایی، بلکه نشان از مرامی دارد که خود را برتر از دیگران میدانند و آماده تهاجم به هر کشوری و هر سرزمینی و دیگری هستند. به دیگر سخن خود را نژاد برتر میدانند و دیگران را دارای نژاد پست و حق هر عمل یا خشونتی را، هرچقدر شنیع و خلاف، علیه دیگر مردمان پست برای خود قائل هستند. ناگفته پیداست نه ملیگرایی به معنای غربی آن و نه وطندوستی تاریخی و کهن ایرانی چنین معنایی را در خود ندارد. شاهنامه فردوسی در راستای همان شناخت و آگاهی ایرانیان از هویت خود است و نه معنایی که کارگردان «شناخت» و احتمالا مطالعه درست از آن نداشته است. وی شاید بداند هر حب ذاتی نژادپرستی نیست، ولی مهدویان بدون توجه به این تعاریف و این فهم از مسئله و بیآنکه زحمتی به خود داده و مطالعهای در این باب کرده باشد، اثر خود و شاهنامه فردوسی را اثری فاشیستی معرفی کرد. نظر کارگردان درباره خود و اثرش، چون خود ادعا میکند، لابد درست است، ولی تعمیم آن به شاهنامه سراسر و بیتردید خطاست. کارگردان در لفافه ادعا کرد که شاهنامه را خوانده و با تأکید بر ذکر شواهد به مخاطب نشان داد مطالعه در این مورد داشته، اما برخلاف این مدعا به نظر دقت لازم و حتی ابتدایی را در مطالعه شاهنامه نداشته است. پیش از نقد برداشت کارگردان لازم است به سرایش شاهنامه اشاره رود. آگاهان و بسیاری از ایرانیان اطلاع دارند که بسیاری کتابها تحت عنوان شاهنامه یا خداینامه پیش از سرایش شاهنامه فردوسی در ایران رایج بوده که متن آنها به نثر بوده است. بسیاری قبل از فردوسی تلاش بر منظومکردن این اثر ملی کردهاند، ولی موفق نشدهاند یا کارشان ارزش هنری مناسب را نداشته است. ابوالقاسم فردوسی نیز یکی از این شاعران بوده است که برای منظومکردن این اثر تاریخی و ملی به سرایش شاهنامه پرداخت. وی در اثر خود به تلاش شاعر دیگری به نام «دقیقی» اشاره دارد و حتی ابیات وی را برای مقایسه ارزش هنری کار خود با کار آن شاعر در تصنیفش قرار میدهد. همانطور که بسیاری از شاهنامهشناسان عنوان کردهاند، فردوسی پس از تلاش بسیار به یکی از این خداینامهها دست یافت و نهتنها موفق به سرایش کامل آن شد، بلکه به دلیل ارزش هنری و زیبایی کار موجب ازرونقافتادن تمامی خداینامهها و شاهنامههای قبل از خود شد. سخن کوتاه اینکه فردوسی این اثر را به نظم درآورد، ولی سخنان پهلوانان یا ذکر وقایع حماسی و تاریخی بر اساس منبعی که در اختیار داشته است.