در میان تمام این حرف و حدیثهایی که درباره حبیب به وجود آمد، خبر دیگری هم دهانبهدهان در جامعه میگشت و آن این بود که حبیب دق کرد. گفتند به این دلیل که قولهایی که به او داده شده است، برآورده نشده، او به قدری تحت فشار های روحی قرار گرفت که نتوانست تحمل کند. صحت این موضوع را از شما میتوان پرسید، به این دلیل که چهار دهه با او زندگی کردهاید و در خلوت حتما حرفهایی به شما زده است...
حبیب این آخرها اصلا صحبت نمیکرد، به من هم چیزی نمیگفت. کاری بود که خودش کرده بود. وقتی گفت بیاییم ایران دیگر نمیتوانست گله کند. من هم فکر میکنم واقعا حبیب دق کرد! او آدم سالمی بود. در عمرش یک نخ سیـ ـگار نکشیده بود. او حتی یک قطره الکل در عمرش نخورده بود. دایم ورزش میکرد. شبها زود میخوابید. این آدم دق کرد. او شرمنده زن و بچه رفت. هر چند، ما هیچوقت به او چیزی نمیگفتیم و فشار ی از سمت ما بر او تحمیل نشد. او رفت، اما من نمیتوانم باور کنم که او نیست. او نرفته من حتی نمیتوانم برایش فاتحه بخوانم. من حتی نمیتوانم از اینجا بروم، فکر میکنم او را رها کردم و رفتم. هر روز هم باید به دیدنش بروم.
حبیب در مصاحبهای که منتشر هم شده است، گفته که یک نفر قرار بود هزینههای یک کار مشترک را بپردازد. در همه جای دنیا اینطور است که وقتی یک خواننده قدیمی و جا افتاده، با یک خواننده جوان و گمنام برنامه اجرا میکند، حداقل یکمیلیون دلار میگیرد، چون از اعتبار خودش استفاده میکند، ضمن اینکه شوهر من خواننده نبود. او موزیسین بود. آهنگساز بود. موزیک میدانست چیست، شعر میدانست و میگفت. اینکه میگویید مگر قرار و مدار نگذاشتهاند، درست است حبیب با آنها قرا و مدار مالی هم گذاشتند و یک آهنگ خواندند. جالب است وقتی آن آهنگ را خواندند، دیگر غیبش زد و گمان کرد با یک آهنگ کارش گرفته و تمام شده است!
بنابراین حبیب بعد از اینکه ایران آمد، قطعاتی هم خواند و اجرا کرد...
بله، یکی آهنگ قدیمیاش بود که آن آقا میگفت ما این را تنظیم مجدد میکنیم و من هم در کنار شما چند بیت را بخوانم. قطعاتی هم خواند، اما ما از دنبال مجوز رفتن خسته شده بودیم. با خودمان گفتیم همینجا زندگی میکنیم و اگر حبیب خواست کارش را ادامه میدهد، آهنگ میخواند و آهنگها را هم در اینترنت منتشر میکنیم.
حبیب حاضر بود با یک سیبزمینی روزگار بگذراند، اما کسی از اوضاعش مطلع نباشد. او بسیار علو طبع داشت. طوری هم حرف میزد که من بهعنوان همسرش گاهی فکر میکردم نکند گنجی چیزی دارد. کسانی که او را از نزدیک میشناختند، میدانستند و این علو طبع او را کاملا حس میکردند، به همین دلیل هم بود که خودش هیچ وقت به ارشاد نرفت، چون میترسید کسی با او بلند حرف بزند.
حالا من نمیدانم ارشاد چطور این مجوز را صادر کرده است و مثالش خیلی واضح و شفاف است. فرض کنید کسی از دنیا میرود، او ١٠ تومان اگر داشته باشد، مگر نباید همه ورثه بروند و امضا بدهند برایش! من نمیدانم ارشاد با چه قانونی و با چه استدلالی این مجوز را صادر کرده است. شوهر من رفته ولی ما که هنوز هستیم. من همه زندگیام، همه امیدم حبیب بوده که رفته است. من چشم طمع مالی به این قطعهای که مجوز دادند، ندارم اما ارشاد نباید مجوز صادر میکرد.
الان این مجوزی که صادر شده است از شماها (شما و محمد) هیچ اجازهای نگرفتهاند؟
اصلا ما خبر نداشتیم.
البته طبیعی است که تمام حقوق قانونی، مادی و معنوی این اثر به ورثه میرسیده، درباره هیچکدام از این موضوعات با شما صحبت نشده است؟
خیر، به هیچعنوان. من نمیدانم با چه چیزی این مجوز صادر شده است، حتی به همان اثر هم پایبند نمانده و صدای حبیب را با آهنگی که خودش خوانده ترکیب کرده است. این اهانت است به حبیب. اگر قرار بود مجوز بدهند، باید تا زمانی که خودش بود میدادند، وقتی او رفته حتی به من هم نباید مجوز بدهند.
و تازه اگر هم مجوزی صادر میشود، باید تمام حقوق مادی و معنویاش رعایت شود.
بله، دقیقا. تازه آن هم نه به فردی که گلوله آخر را به حبیب شلیک کرد. حبیب این اواخر مانند نخ ساییدهشده بود. این اواخر مدتی تمام آنچه مربوط به ما بود، بر دوش محمد بود. خدا خیرش دهد، دعای خیر پدر و مادر همراهش بود.
ماجرای شلیک تیر آخر چیست؟
تقریبا یکماه مانده به مرگ حبیب، محمد تماس گرفت و گفت نگذار پدر سراغ اینترنت برود، چون آن آقا نشسته و پشتسر پدر حرفهایی زده که اگر بشنود، بههممیریزد، چون حبیب شکننده شده بود. من هم همین را به حبیب گفتم که مبادا نگاه کنی. متاسفانه یکی از آشنایان از تهران تماس گرفت و ماجرا را گفت. حبیب میگفت من نمیخواهم بشنوم و او باز داشت توضیح میداد. متاسفانه از این به بعد بود که دیگر او ساکت ساکت شده بود و ... حالا ارشاد به همین آدم مجوز کار با صدای حبیب را داده است.
حبیب آنطور که شنیدم قطعات مذهبی هم اجرا کرده است؟
بله، آن زمان که آمریکا بودیم، رفت لبنان و در شهر بیروت برای شهدا خواند. یک قطعه برای امام علی (ع) و یک قطعه هم برای امام حسین(ع) قبل از انقلاب خوانده است
قطعه «نفسم گرفت از این شهر در این حصار بکشن/ در این حصار جادویی انتظار بشکن» هم ظاهرا برای امام زمان(عج) است؟
بله، همینطور است. حبیب آدم مذهبیای بود. او یکی از افتخاراتش این بود که پسرش مکبر مسجد در لسآنجلس بود و اذان میگوید، اگر سراغ مسلم را بگیرد من میگویم او بود.