ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دلتنگی محسن چاوشی برای مادرش
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
برترین ها: محسن چاوشی با انتشار عکسی از مادرش در صفحه اینستاگرامش از دلتنگی اش برای مادر نوشت.
چاوشی با انتشار عکس زیر در صفحه اش نوشت:
[عکس: 1893481_166.jpg]
مادرم کو؟
مادر مریض شده ام و باز یاد تو افتاده ام ! عیش و نوش هایم همه تمام شده اند ..و شکست خورده و آشفته نمیدانم به کجا بروم! کسی بگردن ش نمیگیردم از دهان دامنها نیزافتاده ام و دامنی بسیار میخواهم برای اشک های بسیارم !من همه اش افتاده ام کسی بلند نمی کند مرا و نمی تکاندم.زخمی و خاکی آمده ام که بلند کنی ام و بتکانیکودک ناسپاست را!شهد ها و شکرها با دیگران و زخم ها با تو .گُه میخورد کسی که اینگونه است بگوید دوستت دارم ماما!دامنهای کوچک گرفتنمان از تو ! و خود دامنیشده اند کودکی را و بیچاره من! که دستم جدا شده از دستت و گم شده ام از تو ..و از دور میشنوم گفته ای که خوب خوابیده است!؟ ، گرسنه نماند مریض نباشد پاره ی جگرم ، از دور حس میکنم رنجش را و دردش را !جگرش خون که میشود میفهمد جگرم خون استمریض که میشود بزور میخندد تا نگران نشویمو وقتی که میفهمیم یکی یکی پراکنده میشویم سوی دامنک ها و این راه و آن راه ها و لاابالی ها!و در نهایت یکی بزور میماند و مشغول به “انرویدها” و “ او اس ها”
بی تاب میشود شماره میگیرد همه جگرانش را که لاابالی اش را که بنده ام بجوید و بجوید حال و احوالش را.
به صبوری ات نبود کسی و نمی آید!هر چه میکردم مقصر دیگران بودند و‌ چه دلیرانهفاش نمیکردی همه رازها و اسرارم را.
دیر دیدنت از خجالت‌ نیست ، از ناسپاسی است والبته نیازمندی هایم به تو تمام شده است مثل همه نیازمندان تا خرشان از پل گذشت لگد میزنند صاحبانشان را!
از خودم به هم میخورد حالم ، حال که باید محبتت بکنم همه را خرج محبت فروشان کرده ام و بعد از لگدها ، زخمی و خاکی بسوی تو میدوم!
مگر محبتت کم بود که محبت را در ناکجا آبادهامیجستم؟! کاش بی نیاز نمیشدمت و هر روز میدیدمت ماما!ماشین رخت شویی زنده آشپزخانه غمگین قرص های بی خوابیببخش مرا !