مهدی جان!
صدا کردنت "سخت" نیست!
" من" سختش کرده ام!
میخوانمت اقا جان با زبانی که " گناه" لالش کرده...
مهدی جان!
صدا کردنت "سخت" نیست!
" من" سختش کرده ام!
میخوانمت اقا جان با زبانی که " گناه" لالش کرده...
گره خورده " چادر من"
با " ظهورتان"
یا اباصالح المهدی(عج)
پس از مرگم.....
" چادرم" را هم با من خاک کنید....میخواهم روزی که دست ها خالیست...
" امانت مادرم فاطمه" را دست بگیرم و به او پس بدهم...
تمام غصه ها را میتوان با یک جمله تحمل کرد:...
" خدایا!....میدانم که میبینی!....
جایی که " یار" نیست " دلم" را قرار نیست...
من ازموده ام دل خود را هزار بار....
اللهم عجل لولیک الفرج....
thank you vere mach
خدایا!...
حالم را تکان بده!...
خیلی وقت است دلخوشی هایم " ته نشین" شده اند...
من آن " گلبرگ" مغرورم
که میمیرم ز " بی آبی"
ولی با "خفت و خواری"
پی " شبنم" نمیگردم
" دلتنگ" که شدی...
به " آسمان" نگاه کن....
آنجا کسی هست....
که عاشقانه " تو" را می نگرد...
" و خدایی که در این نزدیکیست..."