ایران رمان

نسخه‌ی کامل: ملاقاتی عجیب در بیمارستان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
[عکس: wi6o_img_20201001_144232_701.jpg]

پرستاری که این عکس رو‌گرفته گفته:
سه روز از ورود این بیمار مُسِن به بیمارستان میگذره برای درمان
و در این سه روز هیچ ملاقاتی نداشته از طرف اقوام که حالشو بپرسن(ممکنه کسیو نداشته)
ولی این کبوتر به ملاقاتش میاد روز ، اول و دوم
میاد رو تختش میشینه ، برای چند لحظه و پرواز میکنه میره...

بعدا مشخص شد این مرد مسن عادت داشته توی پارکی اون طرف بیمارستان روی نیمکت بشینه و همیشه به کبوتر ها غذا بده
خیلی زیبا بود ، لذت بردم
من چون خودم طوطی دارم احساس پرنده ها رو خوب میفهمم
تو ساختمون ماهم ی گربه اومده بود بهش غذا می‌دادیمصبح ها میرفتم مدرسه دم در منتظر سرویس بودم میومد باهام
پسر از کنارم رد میشد پاچشو میگرفت asna ‌‌
غیرت داشت بچم asnaasna ‌‌
چقدر دلم براش تنگ شده
کوووچووووک zapszaps
(۱۱-۰۷-۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ)minaa نوشته: [ -> ]تو ساختمون ماهم ی گربه اومده بود بهش غذا می‌دادیمصبح ها میرفتم مدرسه دم در منتظر سرویس بودم میومد باهام
پسر از کنارم رد میشد پاچشو میگرفت asna ‌‌
غیرت داشت بچم asnaasna ‌‌
چقدر دلم براش تنگ شده
کوووچووووک zapszaps
چه بامزه asnaasna
ای جان
​​​​حیوونا بااحساس تر از خیلی آدمان
خدا حفظشون کنه