ایران رمان

اسمش چالش نیس، زیر زبون کشیه ‌
ولی من شرکت می نمایم

(۱۰-۱۰-۹۹، ۰۶:۰۹ ب.ظ)♥صنم♥ نوشته: [ -> ]اسمش چالش نیس، زیر زبون کشیه ‌
ولی من شرکت می نمایم

نه دیگ زیر زبون کشی چیه، میخوایم دور هم بخندیم

والا من همه سوتی هامو گفتم حالا بازم میگم براتون  ‌ ‌

سلام بچه ها...
یه روز مطالعات اجتماعی داشتیم ... نهم بودم ... اینقدر اون درس تاریخو خونده بودم که به "نادر شاه" گفتم《نادُرشاه》  ‌
فقط هم معلمم شنید ... خندید ... یعنی آب شدمممممم

منم ک گفتم قبلا
زنگ عربی به نگار چشمک میزدم با دوتا چشمام ،نزدیک معلم بود معلمم دید ،منم مغزم کار نمی‌کرد ادامه چشمک هامو ب دبیرم زدم ‌‌
ی سوتی دیگم اشکال تو تلفظ سین شین رژ هستش
رسم رو گفتم رشمکارشناس موش رو گفتم کارسناس موس
لازم رو گفتم لاژمسر کنفرانس هم شنیده شدن صدایی مهیب رو گفتم :سنیده سدن صدایی مهیب

ی بار من رفتم از معلممون سوال بپرسم (کنارمیزش) 
اون معلممونم آقا بود 
بعد دوستامم دنبالم اومدن از پشت هی میخواستن هلم بدن منم میشناختمشون میدونستم برا چی دنبالمن،میز و محکم گرفته بودم ‌
ی لحظه دستم و برداشتم،هلم دادن کم مونده بود بیفتم بغل جناب ‌
شانس آوردم اون خودشو کشید عقب،منم خودمو نگه داشتم ‌
ولی طرف خودش انقد خندید گف برو بشین الان زمان مناسبی نیست بعدا بیا سوالتو بپرس

(۱۰-۱۰-۹۹، ۰۶:۲۴ ب.ظ)دختربهار نوشته: [ -> ]

(۱۰-۱۰-۹۹، ۰۶:۰۹ ب.ظ)♥صنم♥ نوشته: [ -> ]اسمش چالش نیس، زیر زبون کشیه ‌
ولی من شرکت می نمایم

نه دیگ زیر زبون کشی چیه، میخوایم دور هم بخندیم

دور هم دیگه به هم بخندیم، درستش اینه

تو دوران دبیرستان ، موقع زنگ تفریح من از روی نرده داشتم سر می خوردم بپرم پایین، جاتون خالی فرود اومدم رو کمر معاون مدرسه ‌

بعدش هم فرار کردم، اونم داد زد سلحشور دیدمت ‌
نمی دونم چرا فرار کردم حالا