ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دالی، من اومدم دوستان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8
درووووود بر دوستان عزیزم
از این به بعد هر وقت که تشریف آوردین انجمن
صبح، ظهر، عصر،شب،نصف شب،کله ی صبح، بیاین اینجا و کارت بزنین.
( فقط بخاطر تو صدفی)
یه مطلب،شعر،جمله یا عکس باحال هم بزارین تا انرژی بگیریم
با تشکر: عشقتووووون صنم بانو
درود، درود من اومدم xcvk
کله ی سحر هم اومدم xcvk

[عکس: 1053500x500_1477849038652784.jpg]
‏‎
گاهی یک چای داغ بریز داخل زیباترین فنجان خانه 
یک دانه شیرینی هم بگذار کنارش 
همراه یک آهنگ دلنشین و به خودت بگو 
بفرمایید ...!
چایتان سرد نشود ...!
صبح ها لبخندی بچسبانيد گوشه لبتان
دليلش مهم نيست،
اصلا نيازی به دليل ندارد،
لبخند است ديگر،
هفت خان رستم که نيست
يک ليوان چای تازه دم بنوشيد
يک موسيقی خوب برای خودتان پخش کنيد
و گذشته و آينده را بگذاريد به حال خودشان
مهم همان صبح، همان لبخند،
همان چای، همان موسيقيست

سلام صبح بخیر
xcvk
[عکس: goodmorning-friendly2-1.jpg]
 
دل را به صفای صبح پیوند بزن
بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن
هرچند که دلسوخته‌ای،
چون خورشید بر شوخی روزگار 
لبخند بزن

درووود صبح بخیر
xcvk
[عکس: Screenshot-۲۰۲۱۰۱۱۷-۲۰۳۶۳۲.jpg]
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

مولانا

پ. ن:دالییییییییییی Tongue
خیلی خب باید سررسید رو بردارم شعر پیدا کنم
صبر کنیت
ی شعر هست میخونمش می‌خندم حس می‌کنم طنز هستش تا عاشقانه


می‌دهد یک روز آهم دودمانت را به باد
۲۰:۳۰ هم میکند از این جدایی انتقاد

آتش عشقی به پا کردم که می‌سوزد تورا
در دمای مثبت هشتاد و یک سانتی گراد

از کدامین شعر هایم کینه داری ! از غزل 
مثنوی ،قطعه ،قصیده ،شعر نو یا مستزاد؟

چیست تقصیرم منی که بعد استیضاح تو
مجلس قلبم فقط می‌داد رای اعتماد

درد یعنی از قضا عشقت خرافاتی شود
خواستم بوسش کنم ، یک عطسه آمد ایست داد!

سید اسماعیل رضوی

​​​​​​​دستمان بشکست
درررود، من اومدم      چه سر افراز اومدم xcvk
مینا شعرت زیبا بود Tongue


صبح یعنی یـک سلام ناب ناب
صبح یعنی دست دادن با آفتاب
صبح یعنی عطر خوب رازقی
صبح یعنی حس خوب عاشقی


[عکس: good-morning-3.jpg]
من اومدم xcvk
خیلی عالیه تاپیکی که زدی صنم
به نظرم هر کی میاد دلی حرف بزنه بهتره و کپی کردن نوشته ها و خوندن متن های طولانی دیگه طرفدار نداره و کی میخونه اصلا
من از کنار شماها بودن لذت میبرم و وقتی میام انجمن دوست دارم حتما یه کاری بکنم تا خوشحالتون کنمو برم و بیخودی نباشه اومدنم  ‌ aaeTongue
اشتیاقی ک ب دیدار تو دارد دل من 
دل من داند و من دانم و دل داند و من...
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8