ایران رمان

نسخه‌ی کامل: حجله یا گور ؟!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
حجله یا گور؟!!!!!!
شنیدم در دهی از "آن ور آباد"
جوانی سخت کم رو گشت داماد
تو گویی جز سکوت و جز شنفتن
ندارد هیچ زادی بهر گفتن
شب عیش و زفاف و وصلت آمد
جوان در حجله با صد خجلت آمد
دو محرم را به خلوت کرده بودند
فراش وصل را گسترده بودند
مهیا مقتضی و منع مفقود
گل و گلچین و رخصت هر سه موجود
همین مانده بر افکندن نقابی
کنار و بوسه ای و فتح بابی
ولی کم رو جوان هر رشته می تافت
برای گفتگو حرفی نمی یافت
عروس از انتظار خود کلافه
ز بی تابی و خشمش پر قیافه
به قول پیرهای استخوان دار:
جوان خندان شود با کاه دیوار
جوان و این قدر بی حال و کم رو؟
ندانم کاه دیوار است یا شو؟
سرانجام آن جوان دل را به دریا
زد و پرسید از همسر که:"آیا
تو میدانی اصول دین بود چند؟"
عروسش زد تمسخر بار لبخند
که:"حجله ست این نه گور ای خانه آباد!
نکیر و منکری تو یا که داماد!!!!!!
خدایا حجله ام را گور گردان
ز من این کره خر را دور گردان"
با حال بود
مرسی..