ایران رمان

نسخه‌ی کامل: عجب صبری خدا دارد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان،جهان را با همه زیبایی و زشتی،به روی یکدگر ویرانه میکردم!

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم که میدیدم یکی عرایان و لرزانفدیگری پوشیده از جامه رنگین ؛زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم!

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه ،چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم،نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم بر لب پیمانه میکردم!

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم ،نه طاعت میپذیرفتم،نه گوش از بهر استغفار این بیدادگر؛تیز کرده پاره پاره در کف زاهدنمایان،سجده ی صد دانه میکردم!

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم برای خاطر تنهای مجنون صحراگرد بی سامان،هزاران لیلی ناز آفرین را کوه به کوه آواره و دیوانه میکردم!

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان،سراپای وجود بیوفا معشوق را، پروانه میکردم!

عجب صبری خدا دارد!

چرا من جای او باشم؟!!همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب و تماشای تمام زشت کاری های این مخلوق را دارد! وگرنه من به جای او چو بودم؛یک نفس کی عادلانه ،سازشی با جاهل فرزانه میکردم!

عجب صبری خدا دارد!mara
عجب صبری خدا داردzaps
واقعا