ایران رمان

نسخه‌ی کامل: جای خالی اورا هیچکس پر نکرد...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
خیلی چاق بود
پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا
تخته را که پاک می کرد،
بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.

آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد.

کلاس غلغله بود.یکی گفت:«خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرده.»

و شلیک خنده کلاس را پر کرد.

معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.

آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه سرد دیوار چسباند.

لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچ کس پر نکرد...
جای هیچکیو کس دیگه ای پر نمیکنهzaps