ایران رمان

نسخه‌ی کامل: شعر پسران ترشیده
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
[عکس: fu2243.jpg]
شعر درباره پسران ترشیده – طنز
پسری با پدرش در رختخواب
درد ودل می کرد با چشمی پر آب
.
.
گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
.
.
گو چه خاکی را بریزم توی سر
روی دستت باد کردم ای پدر
.
.

سن من از 26 افزون شده
دل میان سینه غرق خون شده
.
.
هیچکس لیلای این مجنون نشد
همسری از بهر من مفتون نشد
.
.
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته.
.
.
پدرش چون حرف هایش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت
.
.
پسرم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
.
.
غصه ها را از وجودت دور کن
این همه دختر یکی را تور کن
.
.
گفت آن دم :پدر محبوب من
ای رفیق مهربان و خوب من
.
.
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
.
.
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و چشم پاکم هر کجا
.
.
کی نگاهی می کنم بر دختران
مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟
.
.
غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با شهین و مهرخ و ایضاً سحر
.
.
با سه تا شان رفته بودیم سینم ا
بگذریم از ما بقیه ماجرا
.
.
یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم
.
.
یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید
.
.
آزیتای حاج قلی اصغر شله
یک زمانی عاشقش گشتم بله
.
.
بعد اوهم یار من آن یاس بود
دختری زیبا و پر احساس بود
.
.
بعد از این احساسی پر ادعا
شد رفیق من کمی هم المیرا
.
.
بعد او هم عاشق مینا شدم
بعد مینا عاشق تینا شدم
.
.
بعد تینا عاشق سارا شدم
بعد سارا عاشق لعیا شدم
.
.
پدرش آمد میان حرف او
گفت ساکت شو دیگر فتنه جو
.
.
گرچه من هم در زمان بی زنی
روز و شب بودم به فکر یک زنی
.
.
لیک جز آنکه بداری مادری
دل نمی دادم به هر جور دختری
.
.
خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
واقعا ً که پوز بابا را زدی
خخخخخ باحال بودasna
ایوللللللللللasna
اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییولasnaasnaasnaasna
ایول خیلی باحال بود مر30asnaasna