ایران رمان

[highlight=#94cefe]داستان این عروسی‌ بدین شرح است: عروس ساکن بلندیهای جولان در منطقه اشغالی تحت نظر اسرائیل می‌باشد و داماد در آنطرف مرز یعنی‌ در سوریه زندگی‌ می‌کند، اگر عروس از این مرز عبور کند و به سوریه برود اسرائیل دیگر هرگز اجازه برگشت به وی را نخواهد داد بنابر این عروس خانوم با اشک و اندوه فراوان با خانواده خود برای همیشه خداحافظی می‌کند و تک و تنها با دلی‌ پر از غصه به خانه بخت خود در آنطرف مرز می رود.[/highlight]

[highlight=#94cefe][/highlight]

[highlight=#94cefe]

[highlight=#ffffff]


[/highlight]

[highlight=#ffffff]


عروس خانم مشغول خداحا
فظی
همیشگی با خانواده خود
[/highlight]

[highlight=#ffffff][/highlight]

[highlight=#ffffff]


هنگام عبور از منطقه بین دو مرز سوریه و بلندیهای جولان زیر نظر سازمان ملل
[/highlight]

[highlight=#ffffff][/highlight]

[highlight=#ffffff]
[/highlight]

[highlight=#ffffff][/highlight]

[highlight=#ffffff]


اشک و اندوه خانواده عروس بخاطر جدایی همیشگی‌[/highlight]

[highlight=#ffffff]


[/highlight]

[highlight=#ffffff]


آخرین خداحافظی عروس با خانواده و وطن در محل مرزبانی
[/highlight]

[highlight=#ffffff]

[/highlight]

[highlight=#ffffff]


ورود به خاک سوریه و ملحق شدن به داماد
[/highlight]

[highlight=#ffffff][/highlight]

[highlight=#ffffff]


اینهم از حال و روز عروس تک و تنها در روز عروسیش ...
[/highlight]

[highlight=#ffffff][/highlight]

[highlight=#ffffff]
[/highlight]

[/highlight]