ایران رمان

نسخه‌ی کامل: افسانه زایش کوروش کبیر !
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
استیاگ شاه ماد در خواب دید که از شکم دخترش ماندانا تاکی رویید که تمام اسیا را فراگرفت .شاه مغ ها را جمع کرد تعبییر خوابش را پرسید انها گفتند دختر شاه پسری خواهد زایید که تمام اسیا را تسخیر خواهد کرد. شاه ماد از این تعبیر به هراس افتاد و تصمیم گرفت دختر خود را به شخصی دهد که هوس طغیان در سر نداشته باشد.با این اندیشه کمبوجیه پادشاه پارسی انزان را که دست نشانده ی خود استیاگ بود به همسری دخترش بر گزید و همین که دخترش پسری به دنیا اورد او را به وزیرش هارپاگ داد و دستور داد که او را بکشد . وزیر هم اجرای این امر را به چوپان خود مهرداد سپرد ولی در همان زمان سپاکو زن مهرداد طفلی زایید که مرده به دنیا امد.سپاکو مانع از کشتن کوروش شد و او را به فرزندی اختیار کرد پس از ان طفل در خفا بزرگ شد تا به سن دوازده سالگی رسید .روزی هنگام بازی با وزیرزاده ها او به عنوان شاه انتخاب شد و به هر کس کاری سپرد ولی فرزند یکی از وزرا از فرمان او سر پیچی کرد و کوروش برای او مجازاتی در نظر گرفت وزیرزاده از کوروش نزد پدر شکایت کرد و پدر شکایت او را نزد شاه برد . شاه کوروش را طلبید واز جرئت او در حیرت شد پس از تحقیقاتی مشخص شد که کوروش نوه ی اوست او از این قضیه ی خوشنود شد ولی کوروش را همراه مادرش به پارس فرستاد . و هارپاگ را که از فرمان او سرپیچی کرده بود مجازات کرد بدین ترتیب که که دستور داد پسر او را که همسن کوروش بود به طور پنهانی کشتند و از گوشت او غذایی درست کردند ودر یک مهمانی به او خوراندند و باقیمانده ی جسدش را به او دادند تا نزد همسرش ببرد.کوروش در سرزمین پدری خود به اموختن اسب سواری و تیر اندازی پرداخت تا رشد یافت پس از ان به تحریک هارپاگ به متحد کردن طوایف پارسی پرداخت و به شاه ماد حمله کرد و با کمک هارپاگ و دیگر سرداران مادی توانست او را شکست دهد و پادشاهی را ازان خود کند.