ایران رمان

نسخه‌ی کامل: تلخ ترین دوران کــــــــــودکی بعضیا ...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
[عکس: 1348411031156291_large5B25D.jpg]
ولی من همیشه عاشق آمپولم یه بار بزن راحت شو...

هی قرص و شربت نخور که مرگ تدریجی...asnaasnaasna
(۲۴-۰۸-۹۲، ۰۸:۳۳ ب.ظ)محبوبه1366 نوشته: [ -> ]ولی من همیشه عاشق آمپولم یه بار بزن راحت شو...

هی قرص و شربت نخور که مرگ تدریجی...asnaasnaasna
منـــــــــــــــــــــــم مثل توasna
asnaمن که تا حالا تو عمرم فقط یه بار امپول زدم دلتون بسوزههههه
(۲۷-۰۳-۹۳، ۰۵:۴۵ ب.ظ)سفید برفی نوشته: [ -> ]asnaمن که تا حالا تو عمرم فقط یه بار امپول زدم دلتون بسوزههههه



خـــــــــــــــــــــدا بیشتــــــــــــرش کنهasnaasna
من از آمپپول نمیترسیدم....[عکس: xcvb.gif]یعنی میترسیدم ولی به روی خودم نمی آوردم!!!!اصلا هم گریه نمیکردم...برا همین مورد علاقه دکترا بودم!!!!!الان اجازه هست گریه کنم؟؟؟؟؟zaps
asna
(۲۷-۰۳-۹۳، ۰۷:۳۹ ب.ظ)mena نوشته: [ -> ]
(۲۷-۰۳-۹۳، ۰۵:۴۵ ب.ظ)سفید برفی نوشته: [ -> ]asnaمن که تا حالا تو عمرم فقط یه بار امپول زدم دلتون بسوزههههه



خـــــــــــــــــــــدا بیشتــــــــــــرش کنهasnaasna

ممنون قربونت شمام همچنین
آره من خیلی میترسیدمzaps
خدارحم کنه.
والا تاحالا از امپول نترسیدم خداییش میگمTongue
صفحات: 1 2