ایران رمان

نسخه‌ی کامل: برای تو مینویسم عزیزم....
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
احترام به بزرگترها را فراموش نکنیم




[عکس: 63229509580187526320.jpg]


فرزند عزيزم:


آن زمان که مرا پير و از کار افتاده يافتي،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهايم را کثيف کردم ويا نتوانستم لباسهايم را بپوشم
اگر صحبت هايم تکراري و خسته کننده است

صبور باش و درکم کن

يادت بياور وقتي کوچک بودي مجبور ميشدم روزي چند بار لباسهايت را عوض کنم
براي سرگرمي يا خواباندنت مجبور ميشدم بارها و بارها داستاني را برايت تعريف کنم...
وقتي نميخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن

وقتي بي خبر از پيشرفتها و دنياي امروز سوالاتي ميکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتي براي اداي کلمات يا مطلبي حافظه ام ياري نميکند،فرصت بده و عصباني نشو
وقتي پاها يم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولين قدمهايت را کنار من برميداشتي....

زماني که ميگويم ديگر نميخواهم زنده بمانم و ميخواهم بميرم،عصباني نشو..روزي خود ميفهمي
از اينکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصباني نشو
ياريم کن همانگونه که من ياريت کردم
کمک کن تا با نيرو و شکيبايي تو اين راه را به پايان برسانم

فرزند دلبندم،دوستت دارم