ایران رمان

نسخه‌ی کامل: عيادت بهرام رادان از علي سنتوري ها +عکس
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
قرار شد 9:30 صبح جلوي دفترش باشيم؛ حوالي خيابان ولنجک. مثل اينکه عادت دارد هر سال که به آخرهايش مي رسد به اندازه وُسعش قدمي براي هموطنش بردارد. سال پيش هم با وجودي که ايران نبود براي بچه هاي شين آباد و مرودشت فارس که پاسوز بي مسئوليتي مديران شده بودند آستين بالا زد و يکسري ستاره و چهره سرشناس را براي حمايت و کمک از اين بچه ها دعوت کرد.
امسال اما تصميم ديگري داشت. گفت به يکي از کمپ هاي ترک اعتياد جنوب شهر تهرانبرويم تا هم از وضعيت رسيدگي به آنها مطلع شويم و هم يکسري هديه تهيه کردهبود تا به آنهايي بدهد که بر افيون خانمان سوز غلبه کرده بودند.بالاخره او علي سنتوري سينماي ايران است و خيلي ها بهرام رادان را با همان نقش خاطره انگيز فيلم مهرجويي مي شناسند.
بهرام راداناين بار سراغ آنهايي رفت که ناخودآگاه يا شايد هم خودآگاه اسير دست اعتيادشده اند؛ آدم هايي که شايد آرزويشان رهايي از بند و زنجير اعتياد باشد اماهنوز توان جنگيدن با آن را ندارند. البته بودند کساني که 12-10 سال پاکي را يدک مي کشيدند اما گرم خانه يا همان پاتوق خُمارهاي کمپ شاه عبدالعظيم آنقدر آدم به خود مي ديد که شب عيدي حالمان حسابي گرفته شود. با بهرام رادان از ولنجک تا شاه عبدالعظيم گپ زديم و گوشه هايي از آن را برايتان آورديم.

بهرام رادان:امروز به يکي از کمپ هاي بهبوديافتگان اعتياد در منطقه شاه عبدالعظيم تهران آمديم. به من خبر دادند يکسري از آدم ها هستند که هنوز درگير مسئله اعتياد هستند و البته عده اي‌شان هم موفق شده اند ترک کنند و به اصطلاح پاکشوند. دليل اينکه اينجا آمدم اين است که قصد داريم آنهايي که توسط اين مرکز بهبوديافتگي تاييد شود مدتي است پاک شده اند و مرحله خطرناک اعتيادشانرا پشت سر گذاشته و ديگر قابل بازگشت نداشته باشند را مورد تشويق قرار دهيم. به همين منظور دوستانم در شرکت نوين چرم هدايايي براي اين دوستان در نظر گرفته که قرار است من آنها را تقديم اين عزيزان کنم به اميد آن که بتوانيم اين معضل را در کشورمان سروسامان دهيم.
حين بازديد بهرام راداناز کمپ بهبوديافتگان اعتياد در شاه عبدالعظيم، يکي از افرادي که از مصرف کنندگان مواد مخدر بود، پيش آمد و دقايقي با او صحبت کرد: «من 38 سالم است،بهترين زندگي را داشتم، ماشين داشتم، سفرهاي خارجي مي رفتم و... هيچ وقت فکر نمي کردم يک روز به اين وضعيت بيفتم. خجالت مي کشم بگويم ولي الان حدوديک ماه است ضايعات جمع مي کنم تا بتوانم پول مصرف مواد مخدرم را در بياورم. آقاي رادان سر و وضع من اين شکلي نبود، بخدا خجالت مي کشم مردم من را با اين وضعيت و قيافه مي بينند. خانواده ام از من زده شده اند و کاملا طردم کرده اند. برادرم رئيس يکي از شعب بانک هاي ايران است، ولي ديگر نمي خواهند من را ببينند. براي همين مجبور شدم به مواد مخدر پناه بياورم.
بهرام رادان:اين مشکلاتي که مي گويي براي همه است، راهش اين نيست که بروي مواد بزني! به مواد پناه آوردي؟! حالا که پناه آوردي، مواد کمکت کرد؟ بهت پول و خانه داد؟
معتاد: بدترم کرد که بهترم نکرد.
بهرام: خب، پس چرا به مواد پناه آوردي؟

معتاد:خودم خواستم که اين بلا سرم بيايد. تمام پل هاي پشت سرم را خراب کرده ام والان مي بينم اگر پاک شوم هم هيچ کس را ندارم که بهش پناه ببرم. درد همه ما از بي کسي است. هنوز بچه ام را نديده ام که چه شکلي است! خانمم باردار بود که از شرايط من خسته شد و رفت. هنوز بچه ام را نديدم... (اشک مي ريزد)
[عکس: dk4vrektjut8k3z2lor.jpg]

بهرام:ببين شما که مجرم نيستي، شما يک بيمار به حساب مي آيي. خودت را يک لحظه جاي آن بچه و خانمت بگذار، فکر مي کن هر چقدر سمت مواد بروي اوضاع زندگي اتبهتر مي شود؟! همان پولي که صرف خريد موادت مي کني را اگر جمع کني، تبديل به يک سرمايه کوچک مي شود که مي تواني بالاخره از يک اتاق کوچک شروع کني و زن و بچه ات را زير يک سقف جمع کني. مطمئن باش هميشه فردا بهتر از ديروز است و روزگار کم کم برمي گردد. هميشه بگو من اول خودم به خودم خوبي مي کنم بعد از جامعه مي خواهم به من خوبي کند، بعد همسرت به تو خوبي مي کند و بعد بچه ات به تو مي گويد «بابا.»
بهرام: کدامتان اينجا فيلم «سنتوري» را ديديد؟

عدهزيادي از آنها دستشان را بلند کردند و بعد يکي از بهبوديافته ها گفت: آقا نگو... من که خيلي گريه کردم. اولين باري که سنتوري را ديدم، برايم سوال بود که آيا خودتان هم براي اين نقش مواد مصرف کرده بوديد يا نه؟
بهرام:نه بابا، من مصرفي نداشتم! (خنده) اگر اينطوري باشد که وقتي قرار باشد نقشيک دزد را بازي کنم هم بايد بروم دزدي کنم! خيلي ها را مي شناسم که بعد ازديدن اين فيلم اعتيادشان را کنار گذاشته اند و منقلب شدند.
بهبود يافته:آخر چيزي که در جامعه وجود داشت اين بود که مي گفتند آقاي رادان براي اينکه بتواند اين نقش را بازي کند، خودش رفته مخدر مصرف کرده! اين چيزيست که در جامعه درباره فيلم سنتوري رواج پيدا کرده. وقتي سنتوري را ديدم شايد 6-5 ماه بود پاک شده بودم و داستان سنتوري تقريبا شبيه داستان زندگي خودم بود. اين فيلم خيلي رويم تاثير گذاشت و حالم بد شد، چون خودم تزريق مي کردمو مصرف کننده بودم. هميشه آخرين صحنه علي سنتوري در ذهنم باقي مانده که توانسته بود ترک کند و همان صحنه باعث غرورم مي شود.
بهرام: آره، اصلا فيلم با اميدواري تمام شد، با اينکه علي سنتورينتوانست دوباره زنش را به دست بياورد، ولي بالاخره سلامتي اش را که به دستآورد. من خيلي ها را ديده ام که بعد از ديدن فيلم سنتوري گفتند ترک کرده ايم و تصميم گرفتيم مثل يک شهروند عادي زندگي کنيم. واقعا مي گويم تا امروزهروئين و ترياک را حتي از نزديک هم نديده ام ديگر چه برسد به اينکه بخواهممصرف شان کنم! سر فيلم سنتوري يک نفر همراه گروه بود که چند سالي مي شد ازاعتياد پاک شده بود، ايشان به ما مي گفت دقيقا حالت چشم هاي يک فرد معتاد چه شکلي مي شود، چگونه رفتار مي کند و چه شکلي زندگي مي کند، ما هم از راهنمايي هاي ايشان پيروي مي کرديم. فکر مي کنم سنتوري براي کساني که دچار اعتياد هستند، فيلم بسيار تاثيرگذاري بود.
[عکس: mxnc1shfo79oni3k92xl.jpg]
بازديدما با بهرام رادان در کمپ هاي بهبوديافتگان اعتياد در شاه عبدالعظيم تهرانبا گرفتن عکس يادگاري و اهداي هدايا توسط ستاره سينماي ايران به پايان رسيد و بعد از حدود يک ساعت در اتومبيل او نشستيم و گپ و گفتي کوتاه ميان مان برقرار شد که ماحصل آن را برايتان آورده ايم.
هميشه فکر مي کنمشايد يک روز قرار بود اتفاقاتي اينچنيني براي من هم بيفتد، بنابراين ما به عنوان يک هنرمند وظيفه مان اين است که جوياي احوال اين افراد باشيم تا به نوعي زکات کارمان را بدهيم. به هر حال ما هر چه داريم از حمايت مردم است. اينها هم همان مردمي هستند که دچار مشکل شده اند و شايد اگر من يا هر کس ديگري هم اين اتفاق برايش مي افتاد، انتظار داشتيم شب عيدي سري بهمان بزنند و جوياي احوالات مان شوند. اين وظيفه همه مان است که به اين افراد روحيه بدهيم تا دوباره سالم به اجتماع برگردن د.
اين نيروي انساني کههمينطور در حال هدر شدن است، سرمايه مملکت به حساب مي آيد و هر طور مي توانيم بايد دوباره به چرخه زندگي برگردانيم شان. اتفاقاتي از اين دست ممکناست براي عزيز من و تو هم رخ بدهد و يک خانواده را درگير خودش کند. اينها که مجرم نيستند، اينها بيمارند و همه بايد براي بهبودشان کمک کنيم. يک موقعاست يک نفر سرطان دارد، هموفيلي است يا بيماري نادري دارد، اما متاسفانه اعتياد در مملکت ما شيوع بسياري دارد و اکثر خانواده ها به نوعي در يک گوشهاين مملکت با اين بيماري درگير هستند. خيلي دردناک است.
[عکس: 6cdaxrv6s2uyyeo3qsi.jpg]
به نظرم اعتياد در هر شرايطي قابل درمان است و هر کدام از اين آدم ها که مي گفتند ديگر راه برگشتي ندارند اشتباه است.اعتياد قابل کنترل است و شايد حرکت امروز و تشويق و حمايتي که براي بهبوديافتگان اتفاق افتاد باعث شود اين آدم ها به زندگي عاديشان بازگردن د واز اينکه جوان هاي بيشتري درگير اين مسئله شوند جلوگيري کنيم. دوست دارم انتهاي سال ديگر دوباره به همين محل برگرديم و سري به اين دوستان بزنيم و حتي اگر يک نفرشان هم پاک شده باشد به نظرم به مقصودمان رسيده ايم.
شبعيد است ديگر... بالاخره همه بچه هاي هنرمند به نوعي از اين دست کارها انجام مي دهند. خب يکسري آدم ها همواره نيازمند کمک هاي اقتصادي و مالي هستند اما هر سال يکسري آدم ها از اين کمک ها جا مي افتند؛ مثل مقوله اعتياد، مثل مقوله محيط زيست و... . اتفاقا مقوله محيط زيست هم از آن دسته مسائلي است که دوست دارم به زودي در آن ورود کنم و به اندازه خودم اثرگذار باشم.
فکر مي کنم امسال هنگام تحويل سال بعد از 4 سال است که کنار خانواده ام هستم؛ هر سال به هر حال يا درگير فيلمبرداري بودم يا در سفر بودم و نمي شد تحويل سال کنار خانواده ام باشم. اما امسال هستم و خدا را شکر...
[عکس: v0tj8gcy436ocfel127e.jpg]

سال92 در سه فيلم بازي کردم که در سال جديد اکران خواهند شد. قصد دارم نمايشيرا روي صحنه ببرم که اين بار نزديک تر با مردم ارتباط داشته باشيم. در زمينه موسيقي هم برنامه ريزي هايي انجام داده ام که بتوانم اين بار متفاوت تر حضور پيدا کنم. هنوز براي برپايي کنسرت زود است، چون تعداد ترانه هايم به آن اندازه نرسيده است ولي شايد بعد از انتشاري يکي دو آلبوم ديگر تصميم به اين کار گرفتم. انشالله براي سال 93 در نظر دارم يک آلبوم موسيقي ديگر توليد کنم و براي انجامش فکرهاي زيادي در سر دارم.
اصولا موسيقي براي من بيشتر جنبه تفريحي دارد و بيشتر شبيه سروکله زدن هايي است که شايد چون من موزيسين نيستم، سروکله زدن با آن ديوانگي ها برايم راحت تر باشد. معلوم است که سينما برايم کم دردسرتر است، چون موسيقي يک جاي ديگر است، اصلا يک خانه ديگر است که هر چند وقت يک بار بهش سر مي زنيم و مي رويم.
سال 1393 را به همه مردم خوب سرزمينم تبريک مي گويم و اميدوارم سال شاد، پرنشاط و پر از موفقيتي براي همه شان باشد.
مرسیییییییی