ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دمی با { محمد صالح علا }
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
بگو از چیه که من دلم گرفته ؟


[عکس: 30602138289165684250.jpg]
اگر تو هم كنار من باشي ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
يه آسمون نقاشي يه لقمه نون خشخاشي
بسه براي من ، اگر تو هم كنار من باشي
شب و شبنم ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
تو شبستون چشات پای پله های پلکت مچ مهتابو می گیرم
اون دمی که گرگ و میشه با یه گله ی شقایق پیش پای تو میمیرم

من شبو به خاطراتم وصله می کنم می دوزم
من به هر رعد نگاهت گر می گیرم و میسوزم

اگه روز و خواسته باشی شبو تا تهش می نوشم
می زنم به آبو آتیش با خود خورشید می جوشم

زخم خورشیدی تن رو با شب و شبنم می بندم
اگه مقتول تو باشم دم جون دادن می خندم

تو شبستون چشات پای پله های پلکت مچ مهتابو می گیرم
اون دمی که گرگ و میشه با یه گله ی شقایق پیش پای تو میمیرم

تو با این نگاه یاغی قرق سینه مایی
فاتح قلعه رویا کی به فتح ما میایی ؟
باران ، بهار ، نوروز عیدی توست ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
به من ببخش دوست داشتنم را ،
محبوبم گاهی دنیا را چنان کوچک میکنم که فقط جای تو باشد و من ،
که گیره ی رستگاری ما بندگی توست
بندگی تو اجرت عاشقی ست
محبوبم : وقتی با تو میگویم ، رودخانه ها در من میریزد
دریای شور نام تو را میشنود ، شیرین میشود
رودخانه ی زاینده رود راه خود را میرود
سر سی و سه پل اسم تو را میشنود ، می ایستد ، باز میگردد
محبوبم : باران ، بهار ، نوروز عیدی توست
بهار چند قاشق طلا را در هاون خوب میکوبد
آرد طلا را روی ابرهای بارن زای بهار میپاشد
آنوقت این سر و آن سر سرزمینمان را رنگین کمانی به هم گره میزند ..
دلم گرفته ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
شما که سواد داری ، لیسانس داری ، روزنامه خونی
با بزرگون می شینی، حرف میزنی ، همه چی می دونی
شما که کله ت پره ، معلّم مردم گنگی
واسه هر چی که می گن جواب داری ، در نمی مونی
بگو از چیه که من ، دلم گرفته ؟

راه میرم دلم گرفته ، می شینم دلم گرفته
گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته
من خودم آدم بودم ، باد زد و حوای منو برد

سوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خورد
عمر من کوه عسل بود ولی افسوس
روزای بد ، انگشت .. انگشت ، اونو لیسید
بعد نشست تا تهشو خورد ...



محبوب من

**************

محبوب من آقایی کن منو به غلامی ببر

یه پول سیاه بفروشمو دوباره مفتی بخر

ارزون ترین جنس حراجی میشم

دور تو میگردم و حاجی میشم

عشق به من گفت که دلدار باش

جنس حراج سر بازار باش

آه بکش ناله و فریاد کن

دربدر روی خریدار باش

محبوب من

صفا همون جاست که تو باشی و من

شورش عقل است به صحرای تن

محبوب من

مروه همان لحظه ی دیدار ماست

آینه بازی دم عاشق شدن
آفتاب / محمد صالح علاء

**************

سپیده سر زده برخیز توکل کن خدا با ماست

دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن آن خروسی را که پشت پنجره پیداست
که آواز قشنگش در میان دستهای ماست

نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست

نگاه کن بالهای پنجره باز است و گسترده
نگاه کن صفحه شب را بدست روز تا خورده
نگاه کن دشت بالا را آفتاب میروید
نگاه کن روشنایی را نسیم صبحگاهی تا کجا برده
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست


نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست

سپیده سر زده برخیز تو کل کن خدا با ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست


نگاه کن آن خروسی را که پشت پنجره پیداست
که آواز قشنگش در میان دستهای ماست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست

نگاه کن بالهای پنجره باز است و گسترده
نگاه کن صفحه شب را بدست روز تا خورده
نگاه کن دشت با لا را آفتاب میروید
نگاه کن روشنایی را نسیم صبحگاهی تا کجا برده
نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست

نگاه کن روشنایی را میان دستهای ماست
دوباره روز می آید چقدر این آفتاب آقاست
شازده خانوم / محمد صالح علاء

**************

دو تا دستام مرکبی
تموم شعرام خط خطی
پیش شما شازده خانوم
منم فقیر پا پتی

غرور رو بردار و ببر
دلم میگه دلم میگه
غلامی رو به جون بخر
دلم میگه دلم میگه

شازده خانوم قابل باشم
باید بگم به شعر من
خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی
شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا
به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی
عجب عجب چه رند و چه بلا شده دل پدر سوخته ام
باور کن زشوقتون اشکی شده چشم به در دوخته ام
فرصت بدین عاشقیمو خدمتتون عرض می کنم
واسه فرار از خودم
دو پا دارم
دوپا دیگه قرض می کنم

شازده خانوم قابل باشم
باید بگم به شعر من
خوش آمدی خوش آمدی خوش آمدی
شازده خانوم چه خاکی و چه بی ریا
به منزل خود آمدی خود آمدی خود آمدی
امشب تمام عاشقان رادست بسر کن

**************

امشب تمام عاشقان رادست بسر کن

یک امشبی با من بمان بامن سحر کن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را

کج کن کلاه ،دستی بزن، مطرب خبر کن

گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند

رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من تا به تا شد

دُردی کشان پیمانه هاشان را شکستند

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر

این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر

تو میر عشقی عاشقان بسیار داری

پیغمبری با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان رادست بسر کن

یک امشبی با من بمان بامن سحر کن

محمد صالح علا
سينه ام دُكانِ عطاري ست..
دَردَت چيست ؟!

محمد صالح علاء
صفحات: 1 2