ایران رمان

نسخه‌ی کامل: حقشه!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
حقشه!

یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو

سرش!
مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟

زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه

دختر) نوشته شده بود…

مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی

کردم اسمش جنی بود.

زنش معذرت خواهی می کنه و می ره به کارای خونه برسه.

سه روز بعد، مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر می کوبه تو سرش به

طوری که مرده تقریبا بیهوش می شه.

مرد وقتی به خودش میاد می پرسه این بار برای چی منو زدی؟

زنش جواب می ده: آخه اسبت زنگ زده بود!
عجب اسب وقت نشناسی بودن ایشون ..[عکس: dfgh.gif]
این اسباکجازندگی می کنن ؟؟؟
asnaعجب اسبی
(۰۳-۰۳-۹۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ)v.a.y نوشته: [ -> ]عجب اسب وقت نشناسی بودن ایشون ..[عکس: dfgh.gif]
asnaهمینـــــــــــــــــــــــو بگــــــــــــــــــــــو امان از دست اقایونasnatwol