ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دوبیتی های باباطاهر
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37
بهار آیو به هر شاخی گلی بی
بهر لاله هزاران بلبلی بی
بهر مرزی نیارم پا نهادن
مبو کز مو بتر سوز دلی بی
همه دل ز آتش غم سوتنی بی
بهرجان سوز هجر افروتنی بی
که از دست اجل بر تن قبائی
اگر شاه و گدائی دوتنی بی
بدنیای دنی کی ماندنی بی
که دامان بر جهان افشاندنی بی
همی لا تقنطوا خوانی عزیزا
دلا یا ویلنا هم خواندنی بی
یقینم حاصله که هرزه گردی
ازین گردش که داری برنگردی
بروی مو ببستی هر رهی را
بدین عادت که داری کی ته مردی
مو را نه فکر سودایی نه سودی
نه در دل فکر بهبودی نه بودی
نخواهم جو کنار و چشمه سارون
که هر چشمم هزارون زنده رودی
اگر دردم یکی بودی چه بودی
وگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
ازین هر دو یکی بودی چه بودی
از آن روزیکه ما را آفریدی
بغیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا بحق هشت و چارت
ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
بمو واجی چرا ته بیقراری
چو گل پروردهٔ باد بهاری
چرا گردی بکوه و دشت و صحرا
بجان او ندارم اختیاری
همه روزم فغان و بیقراری
شوان بیداری و فریاد و زاری
بمو سوجه دل هر دور و نزدیک
ته از سنگین دلی پروا نداری
خدایا دل ز مو بستان بزاری
نمی‌آید ز مو بیمار داری
نمیدونم لب لعلش به خونم
چرا تشنه است با این آبداری
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37