ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دیروز سر چهار راه......
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
[عکس: 10390536_567587116685906_501218477177184141_n.jpg]



دیروز سرچهار راه ...
یه دختر بچه ی معصوم اوم جلو ماشینم و گفت:
آقا تورو خدا ازم گل میخری؟
منم مثل توو فیلما لبخندی زدم و یه 10 هزار تومنی دادم.
گفتم:
همشو بده…
.
.
.
دختره یه نیم نگاهی بهم کرد و گفت:
.
.
.
برو بابا شاخه ای 12 تومنه .....
خخخخخخخخ
شکلاتیت کردااااااااا!!!خخخخخخخخخ
(۱۲-۰۴-۹۳، ۰۷:۴۳ ب.ظ)yassy balaaaa نوشته: [ -> ]خخخخخخخخ
شکلاتیت کردااااااااا!!!خخخخخخخخخ
شکلاتیه چیه نابودم کردasna
اینجوری شده دیگهasnaasna
(۱۳-۰۴-۹۳، ۰۳:۵۸ ب.ظ)hamideh نوشته: [ -> ]اینجوری شده دیگهasnaasna
خفنasna
حالتو گرفت؟؟؟حالا مگه گل هاش چی بودن؟؟؟
چه حال گیری باحالیasnaasnaasna
الی راست میگی اعتماد به نفسمو خرد کردzapsاون غروره که خردش میکنن نهasna

گلاشم نمیدونم والا همین گلایی که همه بچه ها سرچهار راه تو دستشون هستasna

یه عمر من حال بقیه رو گرفتمasna حالا این یه الف بچه هــــــی ستاره میبینی وض ماراzaps
[عکس: 10390536_567587116685906_501218477177184141_n.jpg]
دیروز سرچهار راه ...
یه دختر بچه ی معصوم اوم جلو ماشینم و گفت:
آقا تورو خدا ازم گل میخری؟
منم مثل توو فیلما لبخندی زدم و یه 10 هزار تومنی دادم.
گفتم:
همشو بده…
.
.
.
دختره یه نیم نگاهی بهم کرد و گفت:
.
.
.
برو بابا شاخه ای 12 تومنه .....
تکراری dfgh
صفحات: 1 2