ایران رمان

نسخه‌ی کامل: من در برزیل ....
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
[عکس: a769a50990023.jpg]
سلام صدف جان اگر فلشت رو کم اونور تر گذاشته بودی منم مشخص می شدم !
آخه فلشی که گذاشتی دقیقاً روی عکس منو گرفته !
asnaasnaasnaieir
میگم آشنادیدم توبرزیل پس صدف جون خودت بودیHuhasnaasnaasna
صدف چه خوشگل افتادی asnaTongue
(۳۱-۰۴-۹۳، ۱۱:۵۶ ق.ظ)TANIN نوشته: [ -> ]سلام صدف جان اگر فلشت رو کم اونور تر گذاشته بودی منم مشخص می شدم !
آخه فلشی که گذاشتی دقیقاً روی عکس منو گرفته !
asnaasnaasnaieir

ای بابا ...اون لباس زرده تو بودی؟twol
اااااا آجی منم که کنارتم
منو دیدی عایا؟؟؟Tongue
(۳۱-۰۴-۹۳، ۱۲:۵۸ ب.ظ)ستاره عشق نوشته: [ -> ]میگم آشنادیدم توبرزیل پس صدف جون خودت بودیHuhasnaasnaasna

اااا ستاره ....تو هم بودی ؟!!!

نکنه اون خانم چادری که از دور هی بهم دست تکون میداد تو بودی ( [عکس: -2-10-.gif] )
(۰۱-۰۵-۹۳، ۰۱:۴۱ ق.ظ)delaram1374 نوشته: [ -> ]اااااا آجی منم که کنارتم
منو دیدی عایا؟؟؟Tongue

تو کدوم بودی دقیقا؟!!!asnaasnaasna
يكي دو متر اونطرف تر من نشسته بودم كي به كيه xcvl
من رو نیمکت ذخیره ها بودم دیدم همه دارن اعتراف میکنن گفتم منم بگم دیگه
صفحات: 1 2