ایران رمان

نسخه‌ی کامل: توی این مملکت گرانی نیست!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
قاصد آمد که شخص مسوولی

طبق نقل و کلام منقولی

***

از تریبون یکی سخن گفتی

از فلانی و انجمن گفتی

***

قاصد این را ز روبرو گفتی!

هر چه را دیده موبه‌مو می‌گفت

***

ابتدا سرفه‌های ریزی کرد

زیر لب آه تند و تیزی کرد

***

جرعه آبی چو بر دهان آورد

سخن اینگونه بر زبان آورد:

***

من شنیدم فلان برادر گفت

با صدای کمی رساتر گفت

***

هم تورم و هم گرانی هست

نرخ این هر دو، تند و آنی هست!

***

عاقبت آن جناب مسوولی

کاملاً نرم و خوب و معمولی

***

نعره زد، گوش ملتی کر شد

اندکی نه، بسی مکدر شد

***

شاکی از دست آن فلانی شد

منکر هر مدل گرانی شد

***

مدعی شد که وضعمان عالیست

زیر پاها یمان پر از قالیست

***

غیر ارزن و دانۀ کفتر

نرخ چیزی نرفته بالاتر

***

رشد قیمت سریع و آنی، نیست

توی این مملکت گرانی، نیست

***

خنده بر لب چو می‌روی بازار

کی تورم دهد تو را آزار؟

***

هرکجا هرطرف که بنشینی

جنس چینی دگر نمی‌بینی

***

از همین رو کرایه‌ها کم شد

جای مستأجران چه محکم شد

***

مالکان جمله آنچنان سیرند

پول پیش از کسی نمی‌گیرند

***

قاصد این گفت و رفت و راهی شد

خیره از من به وی نگاهی شد

***

بنده ماندم چه برزبان آرم

در مقابل چه بر دهان آرم

***

از همین‌رو برای لاپوشی

رفته‌ام توی جلد خاموشی!