ایران رمان

نسخه‌ی کامل: اصن ی وضعی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
قدیما یکی بوده به اسم زن زندگی!به حق چیزای ندیده،ینی کی بوده؟



زن : عزیزم امشب شام بریم بیرون؟
مرد : باشه عزیزم،سفره رو بنداز تو حیاط

شما یادتون نمیاد یه زمانی دختر همسایه ناموس بود نه داف!
[عکس: 1985114190236108456_3.png]

[عکس: 4164614190243364494_4.png]
[عکس: 16290141900330534047_Untitled.png]

زندگیم خوب بود

درسم خوب بود


کارام رو برنامه بود


تو مهمونیا تو جمع بودم


خوابم به موقع بود


تا اینکه یه از خدا بی خبری اومد گفت : واقعا گوشیت وای فای نداره؟!
[عکس: 29513141894042812635_3.png]
بچه هه گناه داشت asna