ایران رمان

نسخه‌ی کامل: من سر جلسه (به سبک لیلا)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
-آقا چیزی نمونده امتحان شروع شه الانه که برگه هارو پخش کنن
-چقدر خوندی؟
-درس؟هیچی
-خب پس چکار کنیم؟
-هیچی فقط آنقدر وقت داریم بنویسیم.
-تو نمیخوای چیزی بگی؟
-آخه مال من یکم خصوصیه
-هااااااا این نخونده حاجی،این خصوصیه یعنی نخونده بابا
-بسم الله الرحمن الرحیم
این نامه رو استاد فقط بخونه...
این نامه رو استاد فقط بخونه...فقط میخوام که حالمو بدونه
مراقبا اطراف منو گرفتن...از دور صندلی هنوز نرفتن
استاااااااااااااااااااااد دارن نقل ونبات میپاشن ...تا مامان بابام دوباره هم صداشن
استاد دلم واسه عمت تنگ شده...نیستی ببینی که سرش جنگ شده...
نیستی ولی همیشه درخفایی...استاد من استاد چه بی وفایی
استاااااااااد به عمت بگو شاگردام...پاسن که اون راحت بخوابه چشماش
پاسن که اون یه وقت دلش نلرزه ...نپره از خواب خوشش یه لحظه
اگه یه وقت این نامه رو بخونی...دلم میخواد از ته دل بدونی
الان دیگه به ته ترم رسیدم...مشروط شدم دیدی به برگه ریدم :||

[عکس: -22-.gif][عکس: -22-.gif][عکس: -22-.gif][عکس: -22-.gif]
شاعریه واسه خودشasna