ایران رمان

نسخه‌ی کامل: شعر جالب «عمو پورنگ» برای اکبر عبدی
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
8 دی ماه 93

بانی فیلم: داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) با انتشار عکسی از خودش در کنار اکبر عبدی در صفحه اینستاگرامش، شعری را ضمیمه آن کرد که البته اشاره‌ای نکرده سروده خودش است یا دیگری.

[عکس: 425640_239.jpg]

در متن این شعر آمده است:

«بازیگر باز مدرسه‌اش دیر شد / بجای درس، بازی کرد و پیر شد / نوجوونیش تپل بود و بامزه و شکمو / صورتی چاق و گردالو با کله‌ای پر از مو... / تُک زبونی حرف می‌زد و دیر می‌رسید همیشه / گریه می‌کرد و قول می‌داد دیگه تکرار نمیشه / سرکلاس هندسه، فرار می‌کرد از مدرسه/ خدا خدا می‌کرد خبر به گوش باباش نرسه / وقتی می‌رفت به خونه، هی می‌گرفت بهونه / آی گشنمه، آی گشنمه، غذام چرا اینقدر کمه!! / کیف و کتابش این طرف، دفتر و مدادش اون طرف / یادش بخیر از اون روزا تا امروز، چند سالیه گذشته / پیر شده اون بازیگر، این رسم سرنوشته / حالا کنارش ایستادم، من شاگرد و اون استادم / میگه درسته پیر شدم، اما از پا نیفتادم / عکسی با اون با افتخار، میندازم من به یادگار / تا بمونه و ببینند خاطره‌ای از یاد یار...»