ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دکتر شهریار کهن زاد: خواهش میکنم این آلبوم را درست گوش کنید
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
[عکس: IMG_7046%281%29.JPG]


در جستجوی اینترنتی درباره «شهریار کهن زاد» به نتایج جالب توجهی می رسید. متخصص و جراحی که تاکنون توانسته چیزی حدود دویست نفر را به هویت واقعی خود برگرداند و تخصص ویژه او در درمان اختلالات و ناتوانی های جنسی از دانشگاه کالیفرنیا ـ سانفرانسیسکو است.

آلبوم «این یا آن» در ماه های گذشته با آهنگسازی و صدای ایشان روانه بازار موسیقی شد تا در فاصله کوتاهی این آلبوم بتواند در راس پرفروش های آثار بخش موسیقی تلفیقی قرار بگیرد.

آهنگسازی کل این مجموعه را خود دکتر کهن‌زاد انجام داده و آلبوم به دو زبان «انگلیسی» و «فارسی» روانه بازار موسیقی کشور شده است. این آلبوم در 9 قطعه تهیه و تولید شده است که ترانه‌های آن نیز (هم ترانه‌های فارسی و هم ترانه‌های انگلیسی)،سروده خود این هنرمند است و با توجه به روند تولید اثر، این آلبوم را می‌توان آلبوم هنرمندی مولف دانست. هنرمندی که پیش از این با اجرای زنده «سمفونی صلح» در تالار وحدت و سالن وزارت کشور با همراهی ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر سمفونیک ارمنستان(در سالهای 2004 و 2006 و 2011) نظرها را به خود جلب کرد و حالا در آلبوم «این یا آن» شاهد تجربه‌هایی جدید از ایشان هستیم.

«جهان بینی» این آلبوم مهم ترین مولفه ای بود که در این گفتگو به آن پرداخته ایم.

* من یکبار بصورت کامل آلبوم شمارا گوش کرده ام و مهمترین شاخصه ای که در این آلبوم به ذهن رسید این بود که تفکری جالب در این آلبوم جاری است. این تفکر چه از لحاظ آهنگسازی چه از لحاظ انتخاب کلام و چه از لحاظ تنظیم ها مشخص است. قبل از هر صحبتی درباره این تفکرات که برای این آلبوم اندیشیده شده، صحبت کنید.

من خیلی خوشحال هستم که باب صحبت را از اینجا شروع کردید. این نشانه تمرکز تفکرات شما روی موضوع «تفکر در این آلبوم» است. همین به فکر فرو رفتن تو در زمان گوش کردن این اثر بزرگ ترین دغدغه من بوده برای این آلبوم. اگر خاطرتان باشد در نشست قبلی که داشتیم من موکدا گفتم گه هدف من همیشه در آثارم، ارائه نکاتی درباره نوع نگاه ام به زندگی بوده است. از سوی دیگر به مولف بودن یک هنرمند اعتقاد دارم. اینکه هنرمندی می تواند به خوبی سخنانش را در معرض نقد همگانی قرار دهد که بتوان از او به عنوان یک هنرمند مولف نام برد. یک هنرمند مولف لزوما یک گیتاریست خوب نیست. اساسا آهنگساز نیست مثل «لئونارد کوهن» که هرگز نوازنده خوبی نبوده. ولی موزیسین باالفطره و هنرمندی مولف به معنی واقعی ست. هنر و موسیقی ای که یک آرتیست مولف تبلیغ می کند یک فکر و اندیشه است. اندیشه ای که وقتی در شیشه های محدبی تقویت کننده قرار می گیرد به یک کانون تقویت شده ای می رسد. پشت همه این ها استراتژی ها، سیاستهای زمان نشسته اند و همه را تحت الشعاع قرار می دهد. چون با قوانینی که حتی در ابعاد مادی مثل فیزیک تبیین میکند آن فطرت تشدید می شود. چون همه چیز آن با هم همخوانی دارد. به قول شما انگار یک همگنی در این کار است. که من از برداشت شما خوشحال هستم. شما بهترین تابلوی دنیا را یک گوشه از خانه تان بگذارید و مبلمان را سنتی بچینید مثلا گران ترین تابلو را به عنوان یک اثر هنری ببرید و به یکی از دیوارهای منزلتان نصب کنید و بقیه را پشتی بگذارید و زیباترین آذین بندی سنتی را قرار دهید متوجه می شوید که این ها دهن کجی به هم می کند. یک بیننده باهوش در آن فضا دچار تناقض می شود و عذاب می کشد. بنابراین هارمونی مطلب مهمی هست که اساسا اساس هستی به هارمونی می باشد.

* این نگاه چقدر در آثار شما جریان دارد؟

به نظر من آن چیزی که در موسیقی جاذبه هست، هارمونی است و آن چیزی که در این آلبوم می بینید یک هارمونی کلی است که در شکل صوت در موسیقی و کلام آن هست. دقیقا تاکید من بر این است که در موسیقی نوین، song writing باید به دست یک نفر انجام بشود. یک فرد که قرار است حرفی را بزند که شکل و فرمت این حرف در قالب یک اثر است. وقتی خود او کلام را می نگارد و موسیقی را می نویسد و وقتی به رنگ بندی ها و سازهای آن فکر کرده است همه در یک تجانس قرار می گیرند. یک هارمونی شکل می گیرد و در این بستر هارمونی تغییرات زیاد است . با این که شما میدانید این کار هفت رنگ است اما من خیره به رنگین کمان زیاد نگاه کرده ام؛ شما هیچ کجا تبدیل زرد به نارنجی را ندارید و می دانید این انتها آبی است و آن انتها چیز دیگری. یعنی این رویداد آنقدر هارمونیک اتفاق می افتد که تمام نورهای ممکن را نمایاننده است ولی هیچ کجا این تغییر را نمی بینید.

* من منظور شما را اینگونه درک کردم که مولف بودن هنرمند در این قبیل آثار اتفاقی است که معمولا در موسیقی ایران نمی افتد و این عدم مولف بودن هنرمندان داخل که ترانه را یکی می گوید ملودی را یکی می سازد و تنظیم را شخص دیگری انجام می دهد، باعث سردرگمی هایی دربین مخاطبان ایرانی شده است. می خواستم درمورد نگاه مخاطب شناسی خودتان صحبت بکنید. آیا این نگاه مولف شما در این اثر قرار است یک موسیقی جدیدی را به مخاطبان همیشه سر در گم موسیقی ایران معرفی کند یا اینکه شما خواستید مخاطبان جدیدی را وارد سطح سلیقه خودتان بکنید و به شما بچسبند و سطح سلیقه خود را بالا بکشند. کدام یکی از این ها مدنظر شماست؟

هردوی این‌ها. این واقعیت است و کمبودهایی که شما خوب شناخته اید اتفاقا راه حل است. من در نشست قبلی هم به "الزام" و "وظیفه داشتن" یک هنرمند تاکید کرده ام؛ حتی به تهدید اینکه تنها بماند و اثرش شنیده نشود. من اتفاقا معتقدم اگر یک هنرمند بخصوص بدون دغدغه مالی، اجتماعی و سیاسی کار خود را با اعتماد و بلد بودن و بدون ترس و نگرانی و دلهره اینکه منزوی شود و شنیده نشود و درک نشود ، انجام دهد و اصرار بورزد، گوش ها عادت می کنند . بعضی از مخاطبان به من می گویند بار اول لذت بردیم و الان برای بار دهم با گوش دادن اینها را می فهمیم و این منظور من است. اتفاقا وقتی یک موسیقی از لحاظ همه چیز صلابت دارد اینگونه است. مثلا برای اولین بار اگر بتهوون گوش بدهیم شاید دچار سردرد هم بشویم یا مثالی که من بعضا برای تفهیم این ماجرا می زنم این است که اگر من تصویر سونوگرافی به شما دوست عزیز بدهم از آن چه چیزی متوجه می شوید؟ غیر از این سایه روشن های معوج عوضی بی معنی چیزی نمی بینید. ولی من در پس آن سنگ های یک میلیمتری هم می توانم در بیاورم؛ من جای قرارگیری سنگ را هم می دانم و می توانم کلیه ها را هم نجات بدهم فی المثل. شما باید یک بک گراند داشته باشید و این بک گراند زاییده نمی شود مگر اینکه گوش های باتجربه در موسیقی باشد. من همیشه بر این تاکید دارم که هیچکس ایرانی تر از من نیست؛ شک نکنید. من با همه تسلطی که بر فرهنگ آن طرف دنیا دارم دو ماه بیشتر نمی شود که دلتنگ اینجا می شوم واین را همه جا هم گفته ام ولی قبل همه این ها آدم باید واقع بینانه نگاه کند. ما به قدر طرازی که در کلام اوج گرفته ایم در موسیقی بسیار ضعیف هستیم. این، دلیل من برای وجود آن پتانسیلی است که مورد سوال شماست.

* این حرف، واقعیت تلخی می تواند باشد.

این حرف یعنی آن جوانانی که استعدادش را دارند ،نشنیده اند . این ها هوش آن را دارند که از آن تصویر سنگی بیرون بکشند ولی بک گراند تفسیری این ماجرا را بلد نیستند. باز یکبار دیگر در مصاحبه ای که با شما داشتم گفته ام که من 12 سال بیشتر از هر فوق لیسانس و PHD موسیقی خوانده ام ولی هیچ چیز به من اضافه نکرده است. ولی من در موزیسین های جوان خودمان استعداد زیادی به وضوح می بینم. حتی در موزیسین های ما تجربه استیج رفتن را ندارند و تجربه برخورد با صنعت موسیقی در این عزیزان نیست . با صراحت می گویم که با آلبوم «این یا آن» یک عده شنونده سرگردان ایران که پسند خود را نمی یابند، امیدوارم جذب کند.

* موضوعی که مطرح می شود بی حوصله شدن مخاطب ایرانی است . مخاطب ایرانی عمدتا بین دوره نوجوانی و بزرگسالی سیر می کند و کم حوصله است و وقتی یک کار را نمی فهمد متقاعد کردن اینکه یکبار دیگر این کار را گوش بدهد بسیار سخت است. این باعث می شود کارهای فرهیخته ای مثل شما کمتر شنیده بشود. آیا این شما را اذیت نمی کند؟

چون من الزامی برای رسیدن به مخاطب عام ندارم، این من را اذیت نمی کند فقط الزام و تکرار این روند حال من را خوب می‌کند.

* پس شما در این کارزار یک جنگجوی تنها هستید...

مهم نیست. فقط خواهش میکنم این آلبوم را درست گوش کنید. از لحاظ همه چیز موسیقی و کلام و بداعت موضوعی . اتفاقا امضا و سطح اتکای به جای من برای داشتن همان شنونده هایی ست که تا الان از آنها انرژی خوب گرفته ام . از خوزستان آقای پزشکی که با من در تماس است و در آن سال دانشجو بوده است و تا به امروز ایشان رپ گوش میکرد. شنیده ام که این آلبوم در خوزستان نرفت و ایشان تا کرمان رفته و این آلبوم را تهیه کرده است و این انگیزه به همه زحمات من می ارزد. من با تمام وجودم به این معتقدم که نور، ذات نورانی بودن دارد. شما اگر این نور را به صورت یک تلالو گذرای آنی و لحظه ای ته یک باغچه منزوی در عمق جنگل های آمازون در نظر بگیرید، باز هم نور است و کار خود را انجام می دهد گویی که می تواند تقویت بشود.

* فکر نمیکنید که مخاطب این نسل و این دوره موسیقی در کشور باید به زبان خودش حرف زد؟

خب این همان است که من می گویم. در این مورد یک مثال می زنم. به نظر من با زبان افراد با این شروط که عرض کرده ام بی آنکه گناهی داشته باشند کفایت ادراک موسیقی درست را ندارند.هر کدام از ماها را نگاه کنید حتی یک کارگر ساده ساختمانی هم باشد چون ایرانی است کلام را به خوبی بلد است یعنی قافیه را می شناسد. من با اروپایی ها و آمریکایی ها زندگی میکنم ولی در اینجا افراد اشعار حافظ را حتی به غلط هم بخواند با ریتم و قافیه به درستی می خوانند. متاسفانه ما در اینجا گوش های مهیا نداریم و اینجا توسعه و تکاملی که گوش باید پیدا کند تا موسیقی را بفهمد وجود ندارد. موسیقی که برای یک بچه دبستانی نواخته می شود با چیزی که پینک فلوید اجرا کرد یکی نیست ونباید هم باشد. این یک خط تعالی رو به رشد است که باید توسط سیاست گذاران تقویت بشود. واتفاقا نقش هنرمندانی که من دعا می کنم به یقین دو قدم جلو باشند همین جاست . یک جایی که باید زور زده شود ا ودایره را گشاد کنند تا جا بیفتد. بله شما اگر بخواهید به پسند کار کنید ممکن است در یک دوره ای محجور بمانید .

* این دلخوشی های کوچک به مرور و درگذر سال ها به یک هدف بزرگتری می رسد؟

ببینید من احساس می کنم که همه ما در کل دنیا به هم وصل هستیم و وظیفه رساندن درست را داریم. هرکسی در لحظه ای که زندگی می کند و هیچ کسی جوابی برای تفسیر آنچه که هست ندارد. ماها نمیدانیم و تنها چیزی که زور بزنیم که می دانیم آن است که نمیدانیم. در این همه ظلمات ما یک رسالت داریم که آدمیت ما را می رساند و آن این است که هدف را درست برسانیم. مثل مسابقه های امدادی که چوب ها را به هم می دهند باید این چوب را درست برسانیم. من دارم چوب میرسانم و چون در این دویدن احساس نشاط را در زندگی دارم طلبکار کسی نمی‌شوم وحتی بدهکار یک گروهی هستم که به همان اندازه این انگیزه را در من ایجاد کرده اند.


[عکس: Poster%20%281%29_1.jpg]



منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
چه افکار جالبی داره

هم دکتره هم خواننده