ایران رمان

من صیغه کردم یه مسافرو!!

به خاطر اینکه به موسیقی علاقه مندم!

من شارژ کردم یک شیلنگ رو به خاطر اینکه داییم بعضی وقتها صورتی میشه



صورتی میشه ؟؟؟؟؟

من ترکوندم یک سی پی یو دو هسته ای رو به خاطر اینکه من عقده ای شدم

من فشردم یک فالگیر زن رو به خاطر اینکه من تو المپیک نماد یک انسان انگل بودم

من صیغه کردم یک هویج رو به خاطر اینکه یک پرنده هستم.....


من زنما ...صیغه نمی تونم بکنم ...!!!!

معلم جغرافی مو خوشحال کردم چون من به موسیقی علاقه مندم

من دوست دارم یک نینجا رو بخاطر اینکه من زیبا هستم و هر کاری بخواهم میکنم

من بغل کردم یه فالیگرزن رو به خاطره اینکه خونوادم فک میکنن من یه احمق به تمام معنا هستم

من دوست داشتم معلم جغرافیمو چون خانواده ام فک میکنن من یه احمق به تمام معنا هستم

جالب بود مر30