ایران رمان

نسخه‌ی کامل: ظامن منم میشی یا امام رضا؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
اینجا اومدی دنبال املا نباش ... دنبال عشق همسری نباش ... دنبال عشق والدین نباش ... اینجا فقط اسمونیه اینجا دل میخرن .... به دلت نگاه میکنن .... به قلب پاکت .... حالا که اومدی بگو بسم الله

میگن دل ادما میشکنه ... جنسشم از بلور
وقتی دلم شکست نمیدونستم به کیو به چی پناه ببرم


داشتم تو اینترنت میگشم که یهو چشمم به تصویرش خیره شد


چند ثانیه بیشتر طول نکشید



طوفان درونم همراه با رعد و برقای خیس و لرزون ، پهنای صورتمو گرفته بودن
املا رو بیخیال ... فقط خودتی و خودش

فقط خودم و خودش
یه لحظه دستم از حرکت افتاد


نوشته شماره حرم امام رضا


حواس مواس برام نموند

سریع با گوشیم گرفتمش


اه لعنتی دستام میلرزن



چند بود ؟؟؟...05112003334

- خودشه


چندتا بوق بود من


چندتا بوق که تموم شدن


من بودم و صدای ضجه های یا زهرای دل شکسته مردم
هم همه ی مردم بود و بغض گردویی گلوم شکست
هق هقم پر بود از ناله


گوشی محکم تو دستام فشرده میشد


[آ ... آقا .... آقای من ... آقای خوب و مهربون .... ظامن منم میشی ؟؟؟.... آقا به خدا از راه دوری زنگ میزنم .... از راه دوری اومدم .... منم اومدم پابوست .... منم زائرتم ... خاک زیر پاتم ... خاک برسرمن .... آق خاک برسرمن .... شرمم میاد از گفتنش ... از شنیدنش ... تو ببخش ... تو ظامنم شو

نفسم گره خورد ... قبلم از جا میخواست کنده شه .... نگاهم به صفحه لبتاپم بود و خیره حرمش ، گوشی تو دستم میلرزید و هق میزدم. صدای آقا آقام با زائرین رضایی میپیچید ... فقط یه کلمه ... "ظامن منم میشی؟؟؟

یا علی.