امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خراش های عشق
#1
چند سال پیش، در یک روز گرم تابستان، پسر کوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد.
مادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد. پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاها ی کودک را گرفت تا زیر آب بکشد. مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود، صدای فریاد مادر را شنید. به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند. پاها یش با آرواره های تمساح، سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش، جای زخم ناخن های مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد، از او خواست تا جای زخم هایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد. سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت :
"این زخم ها را دوست دارم. اینها خراش های عشق مادرم هستند."
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  رونق تابوت‌های عجیب در دوران کرونا صنم بانو 8 287 ۱۶-۱۱-۱، ۱۱:۵۵ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  راز‌های عجیبی که فقط چند نفر از آن‌ها باخبرند! صنم بانو 0 462 ۱۱-۰۶-۰، ۰۶:۰۷ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  رکورد‌های جالب ایرانی صنم بانو 7 373 ۲۸-۰۵-۰، ۰۳:۱۴ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان