امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان زیبای مداد و پاک کن
#1
مداد : متاسفم
پاك کن : چرا ؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی


مداد : متاسفم چون به خاطر من اذیت می شوی هر وقت که من
اشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.
ولی وقتی اشتباهاتم را
پاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی
و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی .
پاك کن :اما برای من مهم نیست !
من ساخته شده ام تاهر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت .
من رضایت دارم !پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..


گفتگو بین مداد و پاك کن برایم الهام بخش بود.
والدین ، همچو پاك کن و فرزندان مانند مداد هستند.
آنها همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می کنند.

اگر چه فرزندان جایگزین (همسر ) می یابند ولی والدین از انچه برای فرزندانشان کرده اند شادمانند.
در تمام طول زندگيم مداد بوده ام و والدین من مانند
پاك کن ، هر روز کوچک و کوچکتر می شوند.

اين مرا پر از درد می کند چون می دانم که یک روز انها من را ترک خواهند کرد و خرده های پاك کن
تنها چیزی خواهد بود که به خاطرم بیاورد روزی چه
کسانی را داشتم...
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان تکان دهنده/ یک چشم صنم بانو 1 316 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۱۴ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان تکان دهنده/ تصادف ماشین صنم بانو 0 241 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  داستان غم انگیز دفتر خاطرات صورتی صنم بانو 1 196 ۰۶-۱۲-۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
AsαNα (۳۰-۰۶-۹۵, ۰۶:۳۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان