لباس هایشان

[:)nafas]

ایران تسلیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
باز هم سیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاه پوش شدیم

---

سلام دوستای خوبم
این رمانی ک من شروع کردم ب نوشتنش اولین رمانم هستش امیدوارم همایت کنید و با نظراتتون بهم قوت قلب بدین برای ادامه رمان
.
.
.
رمان در مورد دختری هستش ب نام عسل ، عسل دختر شرو شیطونیه هیچوقت یه جا بند نمیشه..دختر قصه ی ما قلبی پاک و مهربون داره عسل معتقده ک عشق وجود نداره اما کمی ک میگذره....

---

یک شب مردی خواب عجیبی دید.او خواب دید دارد در کنار ساحل همراه با خدا قدم میزند. روی اسمان صحنه هایی از زندگی او صف کشیده بودند. در همه ان صحنه ها دو ردیف رد پا روی شن ها دیده می شد که یکی از انها به او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدا بود. هنگامی که اخرین صحنه جلوی چشمانش امد،دید که ...

بیشتر از یک جفت رد پا دیده نمیشود. او متوجه شد که اتفاقا در این صحنه،سخت ترین دوره زندگی او را از سر گذرانده است.این موضوع، او را ناراحت کرد و به خدا گفت:خدایا تو به من گفتی که در تمام طول این راه را با من خواهی بود،ولی حالا متوجه شدم که در سخت ترین دوره زندگیم فقط یک جفت رد پا دیده می شود. سر در نمی اورم که چطور در لحظه ای که به تو احتیاج داشتم تنهایم گذاشتی.خداوند جواب داد، من تو را دوست دارم و هرگز ترکت نخواهم کرد.دوره امتحان و رنج،یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت رد پا را میبینی زمانی است که من تو را در آغوش گرفته بودم.

---

ساپورتت تو را ساپورت نمی کند!
حیای تو

سر مادرت نرفت

مال حرام پدر

ساپورت کرده پای تو

بانوی شهر من! ...

بعید می دانم مقابل نگاه مردم شهر و میان کوچه و بازار و محله‌هایش کسی با پوشیدن «ساپورت» در روز رستاخیز نیز «support» شود!!! ...

انتخاب با تو است!!!! ...

---

با سلام خدمت دوستان گلم
خب همونطور که از اس تاپیک مشخصه اینجا محلی برای گفتگوی کاربرا باهم هستش به صورت کلی مثل یک چت باکس برای اینکه باهم به صورت عمومی در ارتباط باشید خب هرکی شروع کرد ممنون میشم ازش

[ستاره ی احساس]

وای این جمله چه غم انگیز ه.