امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
یک آیه، یک تفسیر
#1
آیه 58 سوره ی یونس
(قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون )
:
(
ای پیامبر،بگو به فضل و رحمت خدا شادمانی نمایند که فضل و رحمت خدا از هر آنچه گرد می آورند، بهتر است
(فضل ) یعنی زیادت و اگر در این آیه فیوضاتی را که خداوند نسبت به بندگانش افاضه نموده ،فضل خواند، برای این جهت است که خدای تعالی بی نیاز است ، نه احتیاج دارد که چیزی را به خلق افاضه کند و نه به خلقی که مورد افاضه او هستند، نیازمند می باشد و لذا هم ایجاد خلق و هم افاضه به آنان هر دو فضلی از جانب اوست و بعید هم نیست که مراد از فضل ، رحمت وعطیه عام الهی و مراد از (رحمت ) خصوص افاضاتی باشد که نسبت به مؤمنین دارد و آنها را به سعادت دنیا و آخرت می رساند و مسلما خیر دنیا و آخرت وسعادت ابدی امریست که سزاوارتر است به اینکه از داشتن آن شادمان باشند، تااین اموال ناچیز دنیوی که چیزی جز فتنه و وسیله آزمایش نیست و چه بساانسانها را به هلاکت و شقاوت برساند.


تفسیر نمونه
یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
کلمه «فضل» به معناى زیادت است، و اگر «عطیه» را فضل مى‏نامند بدین جهت است که عطاء کننده غالبا چیزى را عطاء مى‏کند که مورد احتیاج خودش نیست. بنا بر این، اگر در آیه مورد بحث فیض‏هایى را که خداى تعالى بر بندگانش افاضه فرموده فضل خوانده براى این است که اشاره کند به اینکه خداى تعالى بى نیاز است، نه احتیاج دارد به اینکه چیزى را به خلق افاضه کند و نه به آن خلقى که مورد افاضه اوست نیازمند است (پس هم ایجاد خلق مورد افاضه‏اش فضل است، و هم افاضه به آنان).


و این نیز بعید نیست که منظور از «فضل خدا» رحمت رحمانیه او و عطائى باشد که بر عامه خلق خود دارد، و منظور از کلمه «رحمت» خصوص افاضه‏اى باشد که بر مؤمنین از خلقش دارد، چون رحمت سعادت دینى وقتى منضم شود به نعمت عمومى در زندگى مادى- اعم از ارزاق و سایر برکات عامه- مجموع آن رحمت و این نعمت سزاوارتر به فرح و خوشحالى و بجاتر است براى انبساط و سرور، تا یکى از این دو.
]
توضیح : ممکن است این احتمال را بدینگونه تقویت کنیم که در جمله «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ» حرف «باء» که باء سببیت است هم بر سر فضل در آمده و هم بر سر رحمت، چون تکرار این حرف اشعار دارد بر اینکه هر یک از فضل و رحمت سببى است مستقل و منظور از هر دو یک چیز نیست، هر چند که در جمله: «فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا» حرف باء بر سر کلمه «ذلک» که اشاره به هر دو است آمده، و آدمى خیال مى‏کند که منظور از فضل و رحمت یک چیز است، که اشاره را مفرد آورده و نفرموده: «فبذلکما: پس به این دو». و لیکن این مفرد آوردن براى این نبوده که بفهماند منظور از فضل و رحمت یک چیز است، بلکه منظور این بوده که بفهماند سود حاصل از مجموع فضل و رحمت آن قدر بیشتر از سود حاصل از فضل به تنهایى است که جا دارد انسان عاقل فرح و سرور خود را منحصر در آن کند، و در سود حاصل از فضل (منافع مادى و دنیایى) به تنهایى مصرف نکند.

البته این احتمال هم هست که منظور از فضل غیر از رحمت باشد، ولى منظور منافع مادى دنیایى نباشد، بلکه منظور امورى باشد که در آیه قبلى ذکر شده بود، یعنى «موعظه» و «شفاء ما فى الصدور» و «هدى»، و منظور از رحمت خصوص رحمت اخروى خاص به مؤمنین نباشد، بلکه مراد همان معنایى باشد که در آیه قبلى داشت، و آن عبارت بود از عطیه خاصه الهى به مؤمنین یعنى سعادت دنیایى و آخرتى آنان.

و معناى آیه بنا بر این احتمال چنین مى‏شود: آن موعظه و شفاء ما فى الصدور و هدى که خداى تعالى به عموم انسانها تفضل کرده و آن رحمت که به خصوص مؤمنین داده و آنان را به زندگى طیب رسانیده سزاوارتر است به اینکه به داشتن آن، فرح و سرور داشته باشند تا این اموالى که براى خود جمع مى‏کنند.

و چه بسا که این وجه به آیه زیر نیز تایید شود که فرموده: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ» (نور/21)، چون در این آیه تزکیه انسانها را به فضل و رحمت خدا نسبت داده و این به فهم آدمى بعید است که در آیه شریفه تزکیه را مستند به فضل به معناى عطیه عامه (منافع مادى دنیایى) کرده باشد. و باز از مؤیداتى که این وجه را تایید مى‏کند این است که با روایات وارده در تفسیر آیه سازگار است، و در آن روایات-
که ان شاء اللَّه بزودى از نظر خواننده مى‏گذرد- آمده که منظور از فضل خداى تعالى در آیه مورد بحث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و منظور از رحمت او على (علیه‌السلام) و یا منظور خصوص قرآن است
یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
آیه 35 سوره ی نور مشهر به آیه ی نور:
« اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَكَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ »


ترجمه ی آیه:
« خداوند نوری است که آسمان ها و زمین به سبب آن پدید آمده اند و برای او نوری ویژه مومنان است. این نور در مثل همچون چراغدانی است که در آن چراغی باشد و آن چراغ در بلوری، که وزش باد شعله اش را نلرزاند و از فروغش نکاهد. آن بلور چنان بدرخشد که گویی اختری تابان است. آن چراغ از روغنی که از درخت پربرکت زیتون فراهم آمده است افروخته می شود؛ درختی که نه در جانب شرق است و نه در جانب غرب که تنها یک سوی آن از تابش خورسید بهره برد؛ نزدیک است روغن آن از شدت صافی روشنی بخشد، هرچند آتشی به آن نرسیده و شعله ورش نکرده باشد؛ نوری است شدید بر روی نوری شدید. خدا هر که را بخواهد(شایسته بداند)، به نور هدایتش راه می نماید، و خدا این مثل ها را برای مردم می آورد و خدا به هر چیزی داناست. »


یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
تفسير آيه مبارکه نور (بر مبناي گرايش تفسير کلامي) اين تفسير کلامي که شرح کتاب “فقه اکبر” بدان پرداخته است از کتاب “مفهوم ايمان در کلام اسلامي“ اقتباس و نقل مي شود. علمای ماتريدي از جمله شارح فقه اکبر پس از بيان عقايد خود در مورد جايگاه مراتب ايمان سعي مي کند اين مراتب را با آيه 35 سوره نور تطبيق نمايد. او در قطعه زيبا و تمثيلي آيه نور چراغدان را استعاره اي از سينه يا صدر مي داند. شيشه اي که چراغ در آن قرار گرفته است کنايه از قلب و خود چراغ درون شيشه کنايه از فواد يا صميم دل است درخت يا شجره نيز استعاره از حاق ضمير است. از نظم ماتريدي در درون حاق ضمير نيز چيزي وجود دارد که آن را نهان يا خفي مي گويند. اين محل جايگاه فروغ هدايت الهي است به اين ترتيب مي توان مراحل هدايت يک فرد را در شش مرحله چنين بازسازي کرد: 1- مرحله نخست به اصل بيداري ايمان در دل انسان اشاره دارد که رويدادي است فراتر از حيطه قدرت انسان. خدا اگر بخواهد انساني را هدايت کند نور خود را به سقر نهان حاق ضمير يعني خفي مي تاباند. 2- در مرحله دوم اين نوع به حاق ضمير رسيده و انسان به توحيد يعني يگانه دانستن خدا مي رسد. 3- در سومين گام درخشش نور هدايت گسترش يافته و به صميم دل راه مي يابد آنگاه انسان به معرفت دست مي يابد يعني به شناخت خدا يا همه صفاتش نايل مي شود. 4- نور با تابيدن مداوم خود به قلب مي رسد و اين مرحله ايمان يعني معرفت خدا از حيث الوهيتش نيز حاصل مي گردد. 5- مرحله پنجم وقتي آغاز مي شود که نور از قلب به سينه برسد و اسلام تحقق يابد. 6- سرانجام اين نور به سراسر بدن گسترده مي شود و انسان کوشش مي نمايد نواهي الهي را ترک و اوامر الهي را اتيان کند. اين مرحله، مرحله عمل است. چهار مرتبه معرفت يعني توحيد، معرفت، ايمان و اسلام را اصول چهارگانه (عقود اربعه) مي خوانند آنها دقيقا يک چيز واحد نيستند و با اين همه کاملا با يکديگر متخالف نيستند. ترکيب اين چهار اصل دين را مي سازد.
یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
تفسير آيه نور از منظر شهيد مطهري آيه نور، آيه 35 سوره نور است. ابتداي آيه، با جمله “الله نور السماوات والارض” آغاز شده است. سوره مبارکه نور رابه دليل وجود همين آيه، “سوره نور” نام نهاده اند. اين آيه کريمه از نظر تفسير، يکي ازآيات مشکل قرآن مجيد است. به ويژه قرآن کريم در پايان همين آيه جمله اي ذکر مي کند که نشان مي دهد اين آيه بسيار قابل تدبر و تامل است. و هرکسي به اندازه ظرفيت خود چيزي از اين آيه کريمه مي فهمد. چون بعد از ذکر مثل در پايان مي فرمايد: “و يضرب الله الامثال للناس” خدا مثلها را براي مردم ذکر مي کند. در بعضي آيات ديگر مي فرمايد: “خدا مثلها را برالي مردم ذکر مي کند ولي به عمق اين مثلها نمي رسند مگر عالمان.” اين نشان مي دهد که مثلهاي قرآن عمقهايي دارد که هرکس نمي تواند ادعا کند که من به عمق آنها رسيده ام.تعبير آيه اين است: “الله نور السموات و الارض” خدا نور آسمانها و زمين است. باتوجه به اينکه مقصود از آسمانها و زمين در قرآن، همه مخلوقات عالم است، معناي آيه اين مي شود که خدا نور تمام جهان است. آنچه بشر در ابتدا از کلمه “نور” مي فهمد همين نورهاي محسوس است. مانند نور خورشيد، نور ماه و ستارگان و نور لامپ و ... آنچه مسلم است اين است که مقصود از اينکه خدا نور آسمانها و زمين است، اين نور نيست. چرا که نور حسي و مادي، خود يکي از مخلوقات خداوند است. در ابتداي سوره انعام مي خوانيم: “الحمدلله الذي خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور ...” سپاس خداي آفريننده آسمانها و زمين و قراردهنده ظلمتها و نور. نتيجه اينکه خدا خالق اين نور است نه خود اين نور. نه تنها خود اين نور محسوس و مادي و مخلوق خدا است بلکه قرآن دائما درباره منبع اين نور يعني خورشيد و ستارگان بحث مي کند که اينها خودشان مخلوقات ذات اقدس اله هستند. از سوي ديگر، اين نور آن چيزي است که ما به چشم مي بينيم ولي خدا به چشم ديده نمي شود “لا تدرکه الابصار و هو يدرک الابصار.” (الانعام / 103.)واژه “نور” وضع شده است براي هر چيزي که روشن و روشن کننده باشد. يعني پيدا و پيدا کننده باشد. به نور حسي از آن جهت نور مي نامند که هم پيداست و هم پيدا کننده. هم خودش روشن است و همه اشياء ديگر را روشن مي کند. به علم هم نور گفته شده است. چون علم خودش در ذات خودش روشنايي است و جهان را براي انسان روشن مي کند. ولي مسلم است که علم از نوع نور برق و نور خورشيد نيست ولي در عين حال ما به “علم” “نور” مي گوييم. به عقل نيز “نور” گفته مي شود . قرآن کريم به ايمان “نور” اطلاق کرده است. “آيا آنکه مرده دل بود و زنده اش گردانيديم و براي او نوري پديد آورديم...” (الانعام ک 122.)مرا داز نور در اين آيه شريفه نور ايمان و روشنايي قلب است. ولي ايمان از قبيل نور چراغ و نور خورشيد و مانند آن نيست.ايمان يک حقيقت غيرجسماني است که خاصيتش روشن کردن است. به انسان در باطنش نوعي آگاهي مي دهد. هدف و مقصد را به انسان نشان مي دهد. چون انسان رابه سوي مقصد سعادت بخش مي کشاند، به ايمان هم “نور” مي گوييم.عرفا به عشق “نور” مي گويند.مولوي مي گويد:عشق قهار است و من مقهور عشقچون قمر روشن شدم از نور عشق وقتي نور را به اين معنا گرفتيم يعني حقيقت پيدا و پيداکننده، حقيقت روشن و روشن کننده، به اين معنا درست است که خداوند متعال را “نور” بدانيم. به اين معنا، هيچ موجود در مقابل خدا، نور نيست. يعني همه نورها در مقابل خدا ظلمت هستند. چون آن چيزي که در ذات خودش پيدا و پيدا کننده قرارداده است. لذا کلمه “نور” در دعاها و روايات از اسماء الهي ذکر شده است. در دعاي کميل آمده است “يانور يا قدوس” در جمله ديگر از اين دعا آمده است “و بنور وجهک الذي اضاءله کل شيء” (تو را سوگند به نور چهره ات که همه چيز به آن روشن است.) اگر نور چهره تو و نور ذات تو نباشد همه چيز تاريک است. همه چيز در تاريکي عدم است. اگر نور ذات تو نباشد همه اشياء در تاريکي “نيستي” هستند.همه عالم به نور اوست پيداکجا او گردد از عالم هويدا قسمت دوم اين آيه، مثلي است براي نور خدا نه براي خود خدا، آن نوري که مردم را به وسيله آن هدايت مي کند. خداوند خانه يا خانه هاي بزرگ و بلند مرتبه و معابد و مشاهد را مثال مي آورد که در آنجا مشکاتي هست. “مشکات” يعني چراغدان، مقصود از چراغدان آن جايي است که در داخل ديوار تهيه مي ديدند براي اينکه چراغ را در آنجا بگذارند. چراغي را قرآن مثل مي آورد که خود اين چراغ در داخل يک جسم شفاف مثل يک قنديل و يا در داخل يک شيشه اي قرار گرفته باشد. وقتي نور در داخل يک شيشه قرار مي گيرد، يا به علت اينکه نورها متعاکس مي شوند و يا از جهت اينکه احتراق کامل تر مي شود نور بيشتر مي شود. آن چراغ با شيشه و قنديلش در يک مشکاتي از اتاقي هست و اين چراغ از روغن زيتون که بهترين روغن براي احتراق بوده، آنهم بهترين زيتون، استفاده مي کند. زيتوني که خودش آنچنان آماده براي احتراق است که گويا پيش از آنکه آتشي با آن تماس بگيرد خودش مي خواهد لمعان داشته باشد نور بدهد. خداوند براي نور خودش مثل چنين چراغي را که در آنچنان وضعي که از اين روغن استفاده مي کند و در چنين خانه اي باشد آورده است.پس از آن مي فرمايد ما مثلي را ذکر مي کنيم و تدبرش را به عهده مردم مي گذاريم. درباره اين مثل نه تنها مفسران بلکه غيرمفسران نيز به فکر فرو رفته اند که منظور قرآن از اين چراغ و شيشه و چراغدان و آن روغن و درخت پر برکت چيست؟ برخي همچون بوعلي سينا و غزالي معتقدند که اين مثل، مثل انسان است. آنها اين مثل را درباره جوهر انسان که قوه عاقله است، دانسته اند. و آن را بر مراحل و مراتبي که خودشان در باب قوه عاقله تشخيص داده اند، تطبيق کردند. بعضي ديگر گفته اند خداوند از مثال به مشکات، مصباح و زجاجه، يک منظور بيشتر ندارد. يعني يک نور بسيار روشن مقصود آيه اين است: نور الهي و هدايت الهي، روشن، واضح و هويدا است. به اندازه اي هدايت خداوند واضح و روشن است که گويا چنين چراغي در شب تاريک در يک فضاي در بسته وجود داشته باشد.در برخي از روايات اهل بيت عليهم السلام اين مثل را براي انسان ذکر کرده اند ولي از نظر ايمان. در اين روايات مشکات بيانگر تن انسان زجاجه نشان د هنده سينه انسان و مصباح حاکي از قلب انسان و نور ايمان آن است. در بعضي روايات ديگر اين آيه مثل است براي کانون هدايت انسانها يعني نبوت خاتم انبياء پيامبراعظم صلي الله عليه و آله و سلم .به دليل اينکه در آخر آيه مي فرمايد: “يهدي الله لنوره من يشاء”. سخن از نوري است که خدا به وسيله آن مردم را هدايت مي کند و آن پيامبر اعظم(ص) است . در روايت اينگونه تطبيق شده که آن چراغدان، سينه و کالبد وجود مقدس رسول الله است و مصباح نور ايمان و نور وحي است که در قلب مقدس اوست. و مقصود از زجاجه اميرالمومنين علي عليه السلام است. آن درخت پربرکت که از روغن او اين همه نورانيتها پيدا شده است، ابراهيم عليه السلام است. چون در آيه شريفه آمده است آن درخت نه شرقي است و نه غربي. مقصود اين است که “ما کان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا.” ابراهيم نه به راست متمايل بود و نه به چپ. نه طريقه انحراف يهود را داشت و نه طريقه انحراف مسيحيت را. بلکه بر حق و در جاده حق بود. “ولکن کان حنيفا مسلما.”
یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
تفسیر امام صادق (ع)
امام صادق علیه‌السلام فرمود:
اینکه خدای صاحب عزت و شوکت فرموده است:
خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور او همانند چراغدانی است، آن چراغدان یعنی فاطمه علیها‌السلام.
در آن چراغی است (یعنی) حسن علیه‌السلام.
چراغ در حبابی است (حباب یعنی) حسین علیه‌السلام.
حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان (یعنی) فاطمه سلام‌الله‌علیها که در میان بانوان بهشتی چون ستاره‌ای فروزان می‌درخشد...» [5]
تفسیر بسیار زیبای امیر المومنین (ع)
وقتي شخصي ايه 35 سوره نور را در مسجد كوفه ميخواند. حضرت امير تبسم مي فرمود جابربن عبدالله انصاري گفت يا امير المومنين! چه چيز تو را بخنده اورده؟ فرمود عجب دارم از انكه ميخواند اين ايه را و نميشناسد ان را به حق معرفت. جابر پرسيد كدام ايه است يا اميرالمومنين!؟
فرمود الله نور السموات و الارض تا اخر
مشكوت: محمد (ص) است
چراغ روشن يا فيها مصباح : منم چراغ روشن
زجاجه الزجاجه :حسن و حسين (ع)هستند
كانها كوكب دري يا ستاره ايست روشن و درخشان:علي بن الحسين است
يوقد من شجره مباركه :محمد بن علي است
زيتونة، جعفر بن محمد است.
لا شرقيه: موسي بن جعفر است
ولا غربيه:علي بن موسي الرضا است
يكاد زيتها يضي :محمد بن علي است
و لو لم تمسه نار:علي بن محمد است
نور علي نور :حسن بن علي است
يهدي الله لنوره من يشا :قائم مهدي (ع) است.
تفسیر آیت الله مکارم شیرازی
در اول آیه می گوید خدا نور آسمان و زمین است بدین معنا که نور برای زمین خیلی اهمیت دارد و خداوند نور زمین است و بدین منظور که وجود خداوند برای آسمان و زمین ضروری است . در باره ی این نور توضیح می دهد و این توضیح برای این است که به ما بفهماند نور خداوند چه قدر زلال و شفاف است و سپس می گوید خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند یعنی هدایت انسان دست خود او و دیگر مخلوقات نیست بلکه به دست خداوند متعال است و در آخر به این اشاره می کند که خداوند دانا و آگاه است . شاید دلیلی داشته که در آخر آیه به دانایی و آگاهی خداوند اشاره می کند بدلیل این که می خواهد به ما بگوید خداوند دانا و آگاه است که می تواند انسان ها را هدایت کند.

یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
ميتونم تو اين تاپيك نظر بنويسم؟
سوره ى الرحمن نيز گويا اشاره به خانواده ى امام على (ع)و فاطمه ى زهرا(س)و دو پسر ايشان دارد.
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
(۰۴-۰۳-۹۶، ۰۸:۱۴ ب.ظ)دخترعلی نوشته: ميتونم تو اين تاپيك نظر بنويسم؟
سوره ى الرحمن نيز گويا اشاره به خانواده ى امام على (ع)و فاطمه ى زهرا(س)و دو پسر ايشان دارد.



بله عزیزم.حتما.لطفا بیشتر برامون بازش کن.کدوم آیه و چطور؟mara
یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:
#9
سوره ى الرحمن
ايه ى ١٨دو درياى شور و شيرين را دركنار هم قرار داداشاره به مولا و خانم هست .
ايه ى ٢١از ان دو لولوء و مرجان خارج مى شوداشاره به اقا امام حسن و اقا امام حسين است
وايه ى فباى الا ربكما تكذبان (پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى كنيد)گويى اشاره به برترين نعمت يعنى ولايت اين خاندان است (البته اين مورد اخراز نظرات خودم مى باشد)
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#10
نظر علمای بزرگ دین هم همین طوره که بزرگترین نعمتی که خدا داده نعمت ولایت حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه سلام است که به واسطه ی ایشان راه رستگاری رهرو پیدا می کند.و آیه ی الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی شاهد این مدعاست.
یالثارات الحسین
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ثواب خواندن سوره آیة الکرسی به همراه تفسیر آن صنم بانو 0 200 ۲۷-۱۲-۹۶، ۰۸:۱۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Star آیه ای از قرآن که خطر زلزله را برطرف می کند صنم بانو 0 176 ۰۱-۰۹-۹۶، ۱۲:۲۶ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  هر روز یک آیه avapars 0 115 ۰۳-۰۳-۹۶، ۱۱:۳۵ ق.ظ
آخرین ارسال: avapars

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
14 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۰۵-۰۳-۹۶, ۰۴:۲۰ ب.ظ)، نويد (۱۱-۰۴-۹۶, ۰۳:۴۲ ب.ظ)، avapars (۲۶-۰۷-۹۶, ۰۶:۰۱ ب.ظ)، barooni (۰۳-۰۳-۹۶, ۰۸:۲۹ ب.ظ)، صنم بانو (۱۹-۰۸-۹۶, ۰۶:۵۷ ق.ظ)، ثـمین (۰۵-۰۳-۹۶, ۰۴:۱۷ ب.ظ)، shab mahtabi (۱۱-۰۳-۹۶, ۰۱:۰۵ ب.ظ)، d.ali (۰۸-۰۷-۹۶, ۰۶:۳۳ ب.ظ)، salina (۱۳-۰۵-۹۶, ۱۰:۰۱ ب.ظ)، !!Tina!! (۰۸-۰۷-۹۶, ۰۲:۴۴ ب.ظ)، taranomi (۲۵-۰۷-۹۶, ۰۷:۵۰ ب.ظ)، بهار نارنج (۰۸-۰۷-۹۶, ۰۵:۲۹ ب.ظ)، $MoNtHs OfF$ (۰۳-۰۴-۹۶, ۱۱:۱۸ ب.ظ)، ♥فاطیما♥ (۰۶-۰۷-۹۶, ۰۸:۴۸ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان