۳۰-۰۴-۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ
تو دوران دانشگاه بابعضی بچه هابدجورمرام ومعرفت داشتیم
وهی تعارف بهم تیکه پاره میکردیم
مثلا دوستم رد میشد میگفت:
غلامتم ،،،منم میگفتم
خاک پاتم و این حرفا این این قضیه هی بالاگرفت وتیکه ها ازحد خارج شده بود
که من دیگه به انتها رسوندمش از پنجره ی کلاس داشتم
محوطه رونگاه میکردم رفیقم حسن بین همه دختراوپسرا داد زد:
ایمان داداش نوکرخرپدرتم منم هول شدم
گفتم: پدرم خودش خرته
وهی تعارف بهم تیکه پاره میکردیم
مثلا دوستم رد میشد میگفت:
غلامتم ،،،منم میگفتم
خاک پاتم و این حرفا این این قضیه هی بالاگرفت وتیکه ها ازحد خارج شده بود
که من دیگه به انتها رسوندمش از پنجره ی کلاس داشتم
محوطه رونگاه میکردم رفیقم حسن بین همه دختراوپسرا داد زد:
ایمان داداش نوکرخرپدرتم منم هول شدم
گفتم: پدرم خودش خرته
دلم یك كلبه میخواهد
درون جنگل پاییز
به دور از رنگ آدمها
من و آواز توكاها
من و یك رود
من و یك كلبه ی پر دود
من و چای و كتاب حافظ وخیام
درون جنگل پاییز
به دور از رنگ آدمها
من و آواز توكاها
من و یك رود
من و یك كلبه ی پر دود
من و چای و كتاب حافظ وخیام