قبل از آمدن به قزوين و ساكنشدن در دهكده طبيعت هم به اين اندازه با حيوانات رابطه نزديك داشتيد؟
در دوران كودكيام هميشه ٥٠-٤٠ حيوان دستوپا شكسته و تيرخورده داشتيم، البته همه اهلي و اين حس و حال از من به پسر دومم شيردل رسيده است. قبل از اينجا ما در كرج زندگي ميكرديم و تنها خانهاي بوديم كه مجوز نگهداري شير تا گرگ را داشتيم، براي همين زماني كه به قزوين آمديم، حدود ٥٥٠ حيوان را آورديم پارك حيوانات. واقعيت امر اين است كه سازمان محيطزيست و سازمان نظام دامپزشكي آشنايي كاملي با فعاليتهاي ما دارند و براي همين ميتوانيم از هر حيواني نگهداري كنيم؛ اگرچه يكي ديگر از فعالیتهاي اين پارك تيمار از حيوانات آسيبديده است و در كنار آن سعي دارد از انقراض بعضي حيوانات جلوگيري كند.
در اين دهكده حيوانات مختلفي به چشم ميخورند، آنها را چه كساني به شما ميسپارند؟
بيشتر حيوانات اين پارك را سازمان محيطزيست، سازمان دامپزشكي يا مردم ميآورند و از سال ٩١ كه كارمان را شروع كردهايم، رويه به همين شكل بوده، البته بايد به اين مسأله اشاره كنم كه تمام اين فعاليتها با هماهنگي سازمان محيطزيست انجام ميگيرد.
پراكندگي گونههاي جانوري به چه شكل است؟
با جرأت ميتوان گفت؛ دام اهليشده دنيا ١٤هزارسال پيش از پرشيا رفته است! از اسب، بز و گوسفند تا... واقعيت اين است كه بيشتر دامهاي اهلي دنيا از پرشيا به ساير نقاط دنيا برده شدهاند اگرچه بخشي از آنها به افغانستان و پاكستان تعلق دارند. در حقيقت ريشه تمام دامها اينجاست.
از دامپزشكاني كه با شما همكاري دارند، بگوييد.
پارك حيوانات از تمام نقاط كشور دامپزشكاني را به خود اختصاص داده است و بيشتر آنها با اين پارك همكاري دارند، البته بيشتر اين همكارها بلاعوض است و هيچ چشمداشتي در قبال همكاريشان ندارند.
چند پرسنل تحتنظر اين دهكده مشغول به كارند؟
پارك حيوانات باعث ايجاد شغل براي چندهزار نفر شده است، به اين معنا كه حدود چندهزار پرسنل در پارك فعاليت ميكنند اما تعداد افرادی كه با حيوانات كار ميكنند، به ٢٥نفر ميرسد كه آموزشهاي لازم را ميبينند. من و همسرم تنها آدمهايي هستيم كه در پارك زندگي ميكنيم.
اين دهكده مجهز به چه امكاناتي است؟
انشاءالله امسال اولين بيمارستان حياتوحش كشور افتتاح ميشود. در همين پارك حيوانات قزوين و نخستين قرنطينه حياتوحش هم مراحل تكميل را پشتسر گذاشته است، البته ما كافيشاپي را هم داريم كه خانوادهها ميتوانند با فرزندانشان در كنار حيوانات وقت بگذرانند و اين در كنار استاديومي است كه تمام صندليهايش از سنگ تراشيده شده است. در اين دهكده، آشنايي كودكان با حيوانات را هم داريم. در اين باغوحش حتي بچه گرگ و بچه شير هم داريم و كودكان ميتوانند از نزديك حيوانات را لمس كنند و با آنها آشنا شوند. يكي از اهداف ما در اين باغوحش اين است که قصههايي مانند شنگولومنگول از ذهن كودكان پاك شود. به نظرم اين داستان بدترين قصه دنياست. براي بچههاي كوچك تعريف ميكنيم كه گرگ در لباس مادر رفته و... و هربار كودك به مادرش نزديك ميشود، به اين فكر ميكند؛ مادرش است يا گرگي كه در جلد مادرش رفته!
دیگر اهداف دهكده طبيعت چیست؟
يكي از كارها جلوگيري از انقراض حيوانات است؛ كاري كه نياز به مطالعات علمي- پژوهشي دارد و اين در كنار التيام حيوانات آسيبديده است. در اين دهكده مطالعاتي در زمينه نحوه نگهداري حيوانات هم انجام ميشود؛ بهعنوان مثال با كاركردن روي چند خرس در سنهاي مختلف و نهايتا زايمانشان در اينجا پروتكل نحوه حفظ خرس را تهيه كردهايم و به اين مهم دست يافتهايم كه چطور ميتوان خرسها را در طبيعت حفظ كرد.
با توجه به تجربياتتان ريشه مشكلات زيستمحيطي كه با آنها درگيريم را در كجا ميبينيد.
مسائل متعددي دستدردست هم دادهاند تا امروز ما با اين مشكلات دستوپنجه نرم كنيم اما يكي از ريشههاي اين مشكلات را كه نقش مهم و اساسي هم دارد، بايد در ناآگاهي مردم جستوجو كرد؛ متاسفانه مردم را روشن نميكنيم. در سيستانوبلوچستان بسياري از آدمها با خرس مشكي مشكل دارند، چون ميوه درختي كه ميوهاش شبيه خرماست را ميخورند درحالي كه خرسها با خوردن اين ميوه و دفع آن در طبيعت به تكثير اين درخت كمك ميكنند يا در الموت زنبوردارها مخالف خرسها هستند، درحالي كه خرسها با خوردن گلها و دفع آنها در طبيعت به چندبرابرشدن اين گلها كمك ميكنند.
چرخه حيوانات و تأثير آنها بر محيطزيست به چه شكل است.
بگذاريد پاسخ اين سوال را با مثال شروع كنم. چرا جنگلها ميسوزند چون ما گرازها را ميكشيم. هر حيواني وظيفهاي در طبيعت دارد. گراز، تراكتور طبيعت است. دندانهاي مثل خيش او زمين را زيرورو ميكند. گراز ريشه گياهان را ميخورد و علفها را زير خاك ميكند و سوختن جنگلها به حداقل ميرسد. واقعيت اين است كه اگر پلنگها از بين بروند، گرازها و جوجهتيغيهاي بزرگ جنگلها را از بين ميبرند. چرا تهران غرق موش شده؟ چون جغدها و پرندههاي شكاري كوچ كردند و خيلي از كلاغها رفتهاند و حالا شهر پر از موش شده و بعد از مدتي روباهها ميآيند و بعد نوبت به آمدن گرگها ميرسد. در حقيقت زماني ميتوانيم، بگوييم كشورمان قابل زندگي است كه سر هر شهري دو لكلك لانه كرده باشد، كبوترها و گربهها باشند.
[size=14px]
[/size]