امتیاز موضوع:
  • 4 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دلنوشته ها و متن های ادبی کوتاه و بلند بچه های ایران رمان
#31
کاش جای دسته گلی که فردا بر روی مزارم خواهی گذاشت

امروز با شاخه گلی کوچک یادم کنی....

کاش به جای سیل اشکی که فردا مزارم را بارانی خواهد کرد

امروز با تبسمی دلم را شاد کنی....

من امروز به تو و مهربانیت نیازمندم.....

فردا را چه سود؟؟
پاسخ
سپاس شده توسط:
#32
انتظار سخت است، فراموش کردن هم سخت است
اما اینکه ندانی باید انتظار بکشی یافراموش کنی ازهمه سخت تراست!
نهصدایش را نازک می کرد..
و نه دستانش را "آردی"...
از کجا باید به" گرگ" بودنش شکـ می کرد!م
اگر درد داری ...

تحمل کن ...

روی هم که تلمبار شد ...

دیگر نمی فهمی کدام درد از کجاست...

کم کم خودش بی حس میشود ...
لعنت به بعضی آهنگــــا ..

بــه بعضی خیابونــــا ..

بــه بعضی حرفـــــا ..

لعنتیا آدمو میبرن به روزایـــی کــــه ..

واســـه از بیــن بُـــردنـش تـو ذهـنـت ..

ویــــرون شــــــدی ..
داستـــان من وتـــ3>ـــو
داستـــان ســاده اے بــــود
مــن سیــگــارتـــ بــــودم
تمـــام کـــه شـــدم
زیـــر پـایت لــــ3>ــــه شـــدم
فقط هـمیـــــــــن !
خیـــاـےراحتــــــ
خیـــاـے ســاده......
تازه فهمیدم
در چه بلندی آشـــــــــــــــــیانه داشتم
وقتی از چشـــــــــــــــمهایت افتــــــــــــــــــــــــادم
هنــــــــــــــــــــــــــوز دســــــــــت و پای دلم درد می کــــــــــــــــــند
چقـــــــــــــــــــــــ در شکســــــــــــــــــــتن ســــــــــــــــــــــــ ــــخت اســــــــــــــــــــــت
وقتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی تو داری نگاهـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ می کنی
من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم
نام مرا گذاشتند “با جنبه” ! بی آنکه بدانند؛
خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود
گاهی تو
گاهی یاد تو
گاهی هم غم تو
آخر این “تو” کار مرا تمام می کند
گاهی

وقتی کسی از زندگیتان می رود...

دارد به شما لطف می کند !

او فضایی خالی به جا می گذارد...

برای کسی که ...

لیاقت آنجا بودن را داشته باشد !!
برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت كردم
تو را سهم تمام رویاهایم كردم
انصاف نبود
تو كه میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میكنم
پس چرا
زودتر از تكه تكه شدنم
جوابم نكردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ....
لب‌هایت را با بوسه‌ای می‌بندم
باور کن بوسه نمی‌فهمد
آزادی بیان یعنی چه ؟!
- فرهاد کامران‌نژاد
خـــداونـــــدا

پــــــر از حــــرفـــــم بـــــــرای گفتــــن!

این بــــــار پیـــامبــــری بفرســــت بــــــــرای شنیــــــدن.........
صبرت که تموم شد نـــــــــرو

معرفتـــــــــــ تازه از اینجا شروع میشــــه..
برایِ خانه ام

چند متر آسمان می خرم

و دو جین ستاره

نمی خواهم اینجا غریبی کنی

ماهِ من...!
فرقی نمی‌کند
مهره‌ی سیاه باشم یا سفید؛
چشمانت
با اولین حرکت

ماتم میکنند...
فرقــــی ندارد توی کـــدوم فصل سال باشـــی....

تــوی آغوش ِتو همیشــــه تابستان است...
زنی را دیدم:
زاده شد تا دختر کســــــــــی باشد
بالید تا خواهر کســــــــــی باشد
ازدواج کرد تا زن کســــــــــی باشد

زاد تا مــــــــــادر کســــــــــی باشد

برای همه "کســـــــــی" بود و برای خود " هیچ کس ... !!
مردانگی ات را با شکستن دل دختری که دیوانه ی توست ثابت نکن مردانگی ات را ... ...

با غرور بی اندازه ات به دختری که عاشق توست ثابت نکن

مردانگی را زمانی میتوانی نشان دهی که دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کرده

که دختری با تکیه به غرور تو به قدرت تو در این دنیای پر از نامردی قدم بر میدارد
یاد یه حرف دوستم تو دوره کافه نشینی افتادم که میگفت:

زندگی ما رو میکنه نه ما زندگی..........

الان باهاش موافقم
دارم از تو مینویسم..................

ازراه دور تورامی پرستم ای قبله ی امیدمن........

ازراه دور به تو عشق می ورزم تادیگر این فاصله ها رااحساس نکنی...

ازراه دوردردودل های خودم رابه تو میگویم....وتورادرآغوش محبت های

خودم می فشار م......

آری......................

ازهمین راه دور نیز می توان دست دردستانم بگذاری.....وباهم قدم بزنیم...

به خواب عاشقی می روم...تااین رویابرایم زنده شود.....خاطره هایمان

راهمیشه درذهنم مرور میکنم و

هیچ گاه نمی گذارم خاطره های لحظه ی دیدارمان ازذهنم دورشود.....

این فاصله هارابامحبت وعشقم ازبین می برم وکاری می کنم همیشه احساس کنی

درکنارمنی..........واین است برایم یک خواب٬عاشقانه خواب٬نگاه به چشمان هم٬

خواب باهم بودنمان...آری این است یک فاصله ی((عاشقانه))
ببین غمگین،

ببین دلتنگ دیدارم...

ببین

خوابم نمی آید،

بیدارم...

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

تورا بیش از همه کس دوست میدارم
شیشه ای میشکند
یک نفر می پرسد
که چرا
شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟

دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم می پرسم:

ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟!
نمی بخشمت اما ...
.... بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي كه برايم شكستي .... .. بخاطر احساسی كه برايم پرپر كردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي
م برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است

دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است

دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست

دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون تا است

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگیهایم است

دلم برای کسی تنگ است
گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها ،

گوشه ای می نشینم ، و حسرت ها را میشمارم ،

باختن ها و صدای شکستن ها را ،

نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

و کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم....
چقدر دليل آوردم براي دلم
چقدر بهانه تراشي کردم
ولي انگار نه انگار
دلم به دل کندن از تو راضي نمي شد که نمي شد
به او گفتم که تو يک فرشته ا ي
و من که در آدم بودن هم کم آورده بودم !
با اين حال دور از چشم دلم
هميشه ، تو تنها آرزوي من از خدا بودي !!
امشب تمام حوصله ام را

در یک کلام کوچک

از تو

خلاصه کردم

ای کاش می شد

یک بار بگویم ” دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم ”

ای کاش فقط

تنها همین یک بار

تکرار می شد
عبور میکنم

هر روز...

از نیمکت های خالی پارک،

طوری که انگار کسی

در نیمکت های آخر

انتظارم را می کشد

به آن جا میرسم

باید وانمود کنم که ؛

باز هم دیر رسیده ام.
می نویسم که تو بخوانى، اما حیف !



دیگران عاشقانه هاى مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند !



و تو… حتى نگاه هم نمی کنى …!



خیلی سخته دلت هوای یه نفر رو بکنه

ولی نتونی بگی

خیلی سخته دلت بخواد صداش رو بشنوی

ولی نتونی زنگ بزنی.
قلبی دارم خسته از تپیدن

مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!

مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه ..

یـــک لبـــــخـنـــد ..
بــه بــازی میـــــگیــــری ..!
مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..
مــــــی گویند ســــاده ام ..!
اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ..،
همیـــــــــن!
و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد
در خاطری که تویـــی دیگران فراموشند

بگذار در گوشت بگویم

میـــخواهــمــــــــت

این خلاصه ی

تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست
بعد ازمدت ها دیدمش دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن ♥


♥ خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم ... ♥


♥ تو دلم گریه کردم و دم گوشش گفتم : بی معرفت !!! ♥


♥ دستای من تغییر نکرده ... دستات به دستاهای اون عادت کرده
بـبيـنمتـــــــ ♥
♥ گونه هايت خيس اســـتـــــ ♥
♥ باز با اين رفيق نابابـــــتـــــــــ ♥
♥ نامش چه بود؟ هان! باران ♥
♥ باز با "باران " قدم زدي ؟ ♥
♥ هزار بار گفتم باران رفيق خوبي نيست براي تنهايي ها ♥
♥ همدم خوبي نيست براي درد ها ♥
♥ فقط دلتنگي هايت را خيس و خيس و خيس تر ميکنــــــد . . .♥
متنفرم از زندگی...

لعنت به من

لعنت ب .........

دلیلی نمیبینم واس زنده بودن

اصلا چرا زندم؟؟؟!!!

حالم بهم میخوره از زندگی

حالم بهم میخوره از ترحم..بسه دیگه!

چراااااا؟؟؟!!!!

خداااااااااااااااااااااا...چقدر داد بزنم؟؟؟؟؟!!!

یک بار..فقط یکبار گوش کن!

حالم از همه بهم میخوره..راحتم کن....
یــــــــــــک وَقــــــــتایی هَست کِه بایَد لَم بدی یه گوشـــــــــــــــــــــــــــــِه


... جَریانِ زندگیــــــــــــــــت رُو فَقَط مُرور کنــــــــــی...

بَعدشَم بـــــِگی " بِه سَلامَتیِ خودَم که ایــــــــــــنقَدر تَحمّل داشــــتَم... "
اگر دنيامو ساخته بودم

خيلي بهتر بود كه دنياي تو را بسازم

خانه خرابي دارم كه هيچ رهگزري درش را نميزند

و تو ملكي داري كه هر كسي را مهمان خود مي كني !!
میترسم از اینکه...

روزی...

یک جایی...

منو تو...

خیلی دور از هم...

شب و روز در آغوش یک"غریبه"بیقرار هم باشیم...
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک میشویم نه لبخند میزنیم نه شکایت میکنیم...فقط سکوت میکنیم...
.وقتي يکيو ميخوايش...زياد ميخوايش...طولاني مدت ميخوايش..از ته ته قلبت ميخوايش..همه چيشو ميخواي....وقتي ميخواي که مال تو باشه..اما نميشه..دلت ميسوزه..گريه ميکني..وقتي آرزو داري باهات حرف بزنه...آرزو داري همه چيو بهش بگي..وقتي حسوديت ميشه به اطرافيانش..وقتي واقعا ميخوايششش...ميفهمي؟!


واقعا واقعا ميخوايش..حس قشنگيه ..نه که باحال باشه آ..بيشتر قشنگه..يعني اينکه همه راهو واسه 2 ثانيه زل زدن نيمه و نصفه تو چشاش بري..شب با روياي اون نگاهه بخوابي...وقتي زل بزني به دستاش..بعد همون لحظه انگار يه چيزي ته قلبت بترکه که من ميخوام اين دستارو بگيرم!!!!

وقتي مال تو شد ....وقتي مال خود خود خودت شد..وقتي دستاش تو دستات بود...

از دست اون دل سوختنا و خيالات و رويا ها..راحت شي....اما اون لحظه هاي کوچيک زل زدن تو چشاش اونم دزدکي که بر نميگرده..ميخوام بگم که تا قبل از اينکه يکيو داشته باشي شايد خيلي..احساساتِ ...چي بگم؟! احساساتي واسه خودت داشته باشي و دنيايي با چشاش و دستاش..

که وقتي دستتو ميگيره ديگه نداريشون
هرگزلحظات با تو بودن را از ياد نخواهم برد .هرگز لبخند هاي مليح وبي ريايت

را از ياد نخواهم برد.لحظات در گذر است ودقيقه دقيقه هاي ساعت برايمان مهم

است زيرا که ديگر تکرار نميشوند شايد روزگاري يادمان آري که ديگر هيچ

نشاني از ما نباشد اما برگه ها بيانگوي دوستي بين ماست .بدان که هرگز

ازخاطرم نمي روي وبا تو بودن برايم لذت بخش است .

اينک تو را به خداي زيبايي ها ميسپارم

روزها ازپي هم ميگذرند ونشاني از خود باقي نمي گذارند

ولي اي تنهاترين روياي عشق هيچ چيز خيال تورا از من جدا نمي کند
امشب بغض تنهايي من دوباره مي شکند ... چشمانم

بس که باريده ديگر حتي تحمل نور مهتاب را ندارد ...

آخ که چقدر تنهايم ... دل بيچاره ام بس که سنگ صبورم

بوده خرد شده و انگشتانم بس که برايت نوشته خسته

شده است ...

رو به روي آينه نشسته ام آيا اين منم ؟ شکسته .... پير

تنها.... تو با من چه کردي ؟ شايد اين آخري زمزمه هاي

دلتنگي ام باشد و ديگر هيچ نخواهم گفت ....

اما منتظرم انتظار ديدن دوباره ي تو براي من زندگي

دوباره اي است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد

براي هميشه برگرد...
پرم از اشک،

آنقدر که دنیا باید چتر بر سرش بگیرد

با احتیاط مرا ورق بزند...
اي همه هستي من...

اين نفس ها به خدا ارزان نيست...برنمي گرددهيچ...

شايد امروز چو بگذشت نباشم فردا...

آه شايد كه نبيني دگرم..
صدای پای تو که می روی


و صدای پای مرگ که می آید...


دیگر چیزی را نمی شنوم
حالا دیگه من شدم و غم و تنهایی و یه گیتار

با هم خوشیم

غم میاد کنارم می شینه

بعدش تنهایی میاد بغلم می کنه

گیتار دستم رو می گیره

غم بهم می گه بخون

کنار تنهایی می شینم و دستای گیتار رو می گیرم

شروع می کنم به خوندن

اشکامو غم پاک می کنه

تنهایی بغل می کنه

گیتاردستم رو رها نمی کنه

چقدر ما باهم شادیم

اگه غم و تنمهایی و گیتار پیشم نباشن

من به یادش دق می کنم

خدا رو شکر

که این رفیق هام باهام هستن
باز با یاد تو هم پیمان شدم

راوی افسانه ی جانان شدم

قطره اشکی آمد و پیدا شدی

در میان قابِ دیده جا شدی

دفتر ِ دلتنگی من باز شد

دردِ دل با چشم یار آغاز شد

دستِ تو آمد قلم را کوک کرد

خنده ات بارِ غمم را پوک کرد

با تو گفتم از غمِ شبهای تار

از نگاهِ مانده بر در بیقرار

گفتمت اینجا کسی آزاده نیست

این تحمل های مبهم ساده نیست

بی تو فردا را نمی خواهم، بمان!

جز صدایت را نمی فهمم، بخوان!

در دل من هر چه هست سودای توست

این به خون غلتیده دل، شیدای توست

بی تو با دنیا غریبی می کنم

با خیالت دل فریبی می کنم

بی تو من با هر رقیبی دشمنم

حلقه ی زنجیر تو بر گردن م...

ماهِ من! من حرف دارم گوش کن

آتش این سینه را خاموش کن

حرفی از رفتن نگو انصاف نیست

قلبِ من سیمرغ کوه قاف نیست

تا سحر اشک و خیالِ زلفِ یار

گم شدن در نرگسِ مستِ نگار...

مرحبا ای اشک! با من یار باش

همچو باران نه ! بیا خونبار باش

وعده گاهِ دیدنِ جانان تویی

گرچه از دردی ولی درمان تویی
این جمله را هرگز فراموش نکن
“برای دوستت دارم بعضی ها مرسی هم زیاد است
کسی چه میداند که امروز چند بار فرو ریختم ، از دیدن کسی که تنها لباسش شبیه تو بود
ساکت نیستم
لبهایم هم نسوخته است
تنها
تمام من
تاول زده
از آشی که نخورده ام…
هیچ شباهتی به یوسف نبی ندارم
نه رسولم
نه زیبایم
نه عزیز کرده ام
نه چشم به راهی دارم
فقط در چاه افتاده ام
آدمای دنیای من فعل هایی را صرف میکنند که برایشان صرف داشته باشد!.
من در عاشق تو بودن کم نمی آورم !!!

لعنتی

ماجرا همینجاست...!!

عاشق می شوم٬ عاشق میشوی٬عاشق می شود٬...."

"می روم٬ می روی٬می رود٬می رویم......"

تو ابله٬ هیچ وقت«صرف فعل» را یاد نگرفتی

هر وقت «عاشق می شوم» «می روی»!!!

هر وقت «می روم» تازه «عاشق می شوی»!!!
بــــرآی قـــوی بودنمـ تـلآش می کنمـ

هـرکــــــس از تــــو می پرســــد

بغضمـ را قـــورت می دهمـُ می گـــویمـ:


بـــیخــــیآل!
تقــ ـــــصیر داوری نیــ ــــــست!!!!
تقصیـ ـــر خودم اســـت!!! خیــــلــ ــــی بـــــــد بـــــــازی کــ ـــــردم...
داور کـ ــارت قـــرمز را درســت داده اسـت....
مـ ــن از بـــازی زندگی تـــــــا ابـ ــد اخــراجــم!
گـــل هایــ ــم همیشه افســایــــــد...
و عـ ــــــشقم همیشه اوت اســــــــت...!

من درد میکشم
تو اما چشم هایت را ببند!
سخت است بدانم میبینی و بیخیالی
دلم یک آلزایمر خفیف می خواهد
آنقدر که یادم نرود
به نفعم است که به چند زبان زنده ی دنیا سکوت کنم . . .
عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است
گوش کردن نیست ، درک کردن است
دیدن نیست ، احساس کردن است
جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است
حتی تنها . . .
گاهی اوقات باید خدا رو شکر کنی
یا اصلا بغلش کنی و ببوسیش
که به چیزی که یه روزی میخواستی نرسیدی
شیشه ای مشکند… یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟
یک نفر می گوید: شاید رفع بلاست،
دیگری می گوید: شیشه را باد شکست؟
دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت.
از خودم می پرسم: ارزش قلب من ازشیشه یک پنجره هم کمتر بود؟
بودن با کسى که دوستش ندارى
و نبودن باکسى که دوستش دارى همه اش رنج است
پس اگر همچون خود نیافتى، مانند خدا تنها باش!
چشـم ديـدنـش را نــدارم ؛

زني کـه هـر روز...

در گوشم تکـرار مي کـند.... :

The Mobile Set is Off
برای کسی که میگوید صداش گرفته ٬ سرش سنگیه ٬ و آب ریزش بینی دارد هی نسخه نپیچید !

شاید بغضی در گلویش ترکیده باشد
من که می دانم
به کودکی هم اگر برگردم ...




تو همان




شیشه ی شیــــــر گمشده ام می شوی
لعنت به تمام کسانی که تو نیستند
ولی عطر تو را می زنند . . .
مے گوينـد قِسمتـــ نيستـــ حِکمَتـــ استـــ




خدايـآ...




مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ




امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ...مـَگــَر نــه ؟؟؟
به سلامتی دخترایی که وقتی ماشین شاسی بلندی براشون می ایسته
پیش خودشون می گن :
نجابت و خلوت من خیلی بیشتر از اینا می ارزه !
از درد بمیر اما زاباس عشق کسی نشو
تنهایی خیلی با ارزش تر از این حرفاست.....
ارزان تر از آنچه که فکرش را بکنی بودی ، اما برای من گران تمام شدی .
تنهایی بد است اما بدتر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدمهای مجازی پر کنی،آدمهایی که بود و نبودشان به روشن بودن یک چراغ بستگی دارد
حموم بودم....خواب بودم....استخر بودم....کلاس بودم.....سایلنت بودم.....گوشیم شارژ نداشت.... کسی پیشم بود و....اینا همون جوابهای ابلهانه ایه که بعضی ها که دارن خیانت میکنن میدن....کلا شنیدیشون بگو باشه!
از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی
برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .
منتظر آن روز هستم
مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی
جواب بعضی از حرفا فقط یک نفس عمیقه
آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش.
فــــاصـله هـــرچقــــدر هــــم کــــم و کـــوچیـــک بـــــاشه ...

بـــــازم بــــزرگـــه ؛

به دکمه اســـپــیـــس روی کیبــــوردت نگــــاه کــن ...!!!
بیـــــزارم...

از هـر مسئـــــله ای کـه تنهــــا راه حلـش،

گذر زمـــــان است
رفتن بهانه نميخواهد


بهانه هاي ماندن كه تمام شود كافيست
برای بعضـــی دردـهـآ نهــ میتوان گریــــــه کَــرد


نهــ میتوان فریــــــآد زد

برای بعضـــی دردـهآ

فقـــط میتوان نگــــآه کَرد و
بی صـــــدا شکست ....
ساعت 21:21

در انتظار این ساعت ......

ثانیه ها را پشت سر می گذارم

تک تک ثانیه ها .....

مانند سیلی از باران که هرگز بند نخواهد آمد

نمی دانم.........

شاید مشکل از ساعت آونگی ی خانه ی ماست

شاید هم.......

عشق من لای عقربه ها مانده است

ای خدا...........

دلم تنگ شده است

کمکم کن
عشق از دیدگاه معلمان

تاریخ: تنها محصولی که از خارج وارد نمی گردد

جغرافی :عشق تیری است که از کوه های آلپ گذشته تا به آن اصابت کند

شیمی:عشق تنها اسیدی است که بر قلب اثر میگذارد

زبان خارجه:عشق تنها فعلی است که edنمیگیرد وبه گذشته باز نمی گردد

ادبیات فارسی: عشق بایدمثل عشق لیلی و مجنون اثر نظامی داشته باشد

زیست شناسی: عشق تنها بیماریی است که میکروب آن از چشم وارد میگردد

زمین شناسی : عشق تنها فسیلی است که باقی می ماند

ورزش: عشق تنها توپی است که اوت نمی شود وازقلب بیرون نمیرود
شده بعضی وقتا دلتون بگیره ...؟

آدم دلتنگ چیزی نمیفهمه . میفهمه ؟
قاصدک رفت و روی شانه ی بید نشست ... بید خوابش برده بود

قاصدک گفت : با صدای آهسته دوستت دارم ... مبادا بیدار شوی
گاهی مجبوری آنقدر خودت را بی خیال و شاد نشان دهی که نفهمند

زیر آن نقاب لبخندت ، کمی هم غصه هست
مشب آسمان شهر ما بارانیست ...

به به چه حس و حال قشنگی ...

کنار پنجره بنشینی و خودت را به بوی نم باران بسپاری

گاهی هم خدا عکست را بگیرد ... رعد و برق بزند

دقیقا همین حس و حال را دارم

باران میبارد ...قطره قطره ...نم نم
بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پایین

اشکامو پاک کنه ودستمو بگیره و بگه : آدما اذیتت می کنن ؟؟

بیا بریم...
زمستون آومد تمام دنیا رو سرما گرفته ..سردی هوا کم کم داره تو دل منم ریشه میزنه

میترسم::از سرمای دنیا میترسم ترسم از سردی جسم نیست از سرد شدن روح آدمها میترسم

میترسم زمانی به خود آیم که دیگر نتوانم جلوی سرد شدن و بی احساس ماندن دلم را بگیرم

میترسم انقدر سرما درون ریشه های نازک دلم بتابه که نتونم گرمای دلی را جذب کنم

ترس من از جسم بی روح خودم هست که دیگر نایی برای عاشق شدن نداره

میترسم خدایااااااااا ترس دارم سردی فصل هایت بر گرمی دل آدمهایت بر روشنایی دل من اثر گذار ونتوانم ان کسی

باشم که میخواهم

خدایا یاری ام کن تا اگر چیزی شکستم دل نباشد بار خدایا کمکم کن تا مهربان باشم و بتوانم شادی و مهربانی را مهمان

دل خانه کوچک دخترکی یتیم کنم

بار خدایا مهربانم کن تا مهربان باشم بار خدایا کمکم کن تا بتوانم دل سخت و سنگین ظالمان را به دست بیارم و دردی

از دردهای محتاجان را کم کنم

یارب کمک کن تا سردی دل آدمها را با نور عشقت گرم کنم و مهربانشان سازم
گاهی وقتا زندگی تمام حواسشو جمع میکنه که ببینه کـــــی رو

بیشتر از همه دوســـــــت داری تا درست همونو ازت بگیــــــــره ،

کاش هیچ وقــــــــــــت نفهمـــــــه چقدر دوستـــــــــــت دارم...
وحشت از عشق که نه ، ترس ما فاصله هاست .. وحشت از غصه

که نه ، ترس ما خاتمـــــــــه هاست ،


ترس بیهوده نداریم صحبت از خاطره هاست .. صحبـــــــت از کشتن

ناخواسته عاطفه هاست ، کوله باریست پر از هیچ که بر شانـــــــه

ماست ، گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانــــــه ماست....
چه زیبا حرف میزنی

تو میگویی از زاویه من به مسئله نگاه کن

از زاویه تو...آها دیدم

از زاویه تو چه تنگ است کنار هم نشستن دو ضلع

من و تو!!!
باور کن خیلی حرف است.وفادار دست هایت باشم که حتی یکبار هم لمسشان نکرده ام.
می گویند دلتنگت نباشم.خدای من! انگار به آب می گویند خیس نباش
این روزها بیشتر از قبل حال همه را می پرسم

سنگ صبور غم هایشان می شوم

اشک های ماسیده از گونه هایشان را پاک میکنم.

اما...یک نفر هم پیدا نمیشود

که دست زیر چانه ام بگذارد

سرم را بالا بیاورد و بگوید

"حالا تو برایم بگو".
چشمانم را باز میکنم و او نیست.این بی رحمانه ترین اتفاق هرروز است.
گاهی دلم از هرچه آدم است می گیرد

گاهی دلم دو کلمه حرف مهربانانه می خواهد

نه از جنس "دوستت دارم"

و یا نه به شکل "بی تو میمیرم"

ساده شاید،"مثل دلتنگ نباش"

فردا روز دیگر ست.!!!
پشت چراغ قرمز

پسرکی با چشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت:

چسب زخم نمی خواهید؟؟؟پنج تا صد تومان.

آهی کشیدم و با خود گفتم

تمام چسب زخم هایت را هم که بخرم

نه زخم های من خوب می شود نه زخم های تو.
بازم جمعه و بازم دل تنگ...

خدایا کاش جمعه رو از زندگی من برداری.

این صبح های خالی و این ظهرهای ساکت و غروب های دلتنگش رو

چه فرقی داره واسه من اگه یه روز از روزای بی حاصلم کم بشه.

زمزمه های امروزم رو اینجا به یادگار میزارم

شاید هفته بعد من شش روز باشه.
.
گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد
که بیاد تو تنهاییم .... و من اجازه ندم !
و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه
مگه من مردم که تنها بمونی ... !
دنبال کلاغی میگردم

تا قارقارش را به فال نیک بگیرم

وقتی...قاصدک ها همه لال اند...!
باید بدجنس باشی تا عاشقت بشن

باید خیانت کنی تا دیوانه ات باشن

باید دروغ بگی تا همیشه تو فکرت باشن

باید هی رنگ عوض کنی تا دوستت داشته باشن

اگه ساده ی!اگه باوفایی!اگه رو راستی !اگه یه رنگی! همیشه تنهایی!!
بی انصاف با کدام لالایی وجدانت را خوابانده ای
که اینچنین بیخیال ما شدی
گــیسوانم

نـــوازش

دســـتی را

مــی خواهد

بــا طــعم

نــــــــــاز…

نه نیــــــــــــاز…!!
اسمـــــت چی بــــــود؟؟؟

می خــــــــــواهم

بن بســـــــت های زندگیـــــــــم را

به نامـــــــــــــت

بکنــــــــــــم….
از کنار تنهایی من که میگذری گوشهایت را بگیر

اینجا سکوت ادم را کر میکند !!!!!
هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره
که اون بی معرفت
دوست داشتنی ترین آدمای روزگاره !
بی معرفت ، به یادتم
اینجا زمین است ، زمین گرد است !


تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!
حال و روزت دیدنیست….
وقتی گریه میکنی "زیباتر" می‌شوی
اما بخند
من به همان زیبا که "تر" نیست ، قانعم . . .
وابسته شدم به تو ، بی آنکه بدانم
"وابستگیها"
وام های کوتاه مدتی هستند
با بهره های سنگین
از ایـنـــ رفـتــــــــ

و امـد هـــــــایــ مکـرر

دلـم گـرفـتــهـ ....

یــا نیـــــــــا .

یــا نــــــــــــ
.
کم سرمایه‌ای نیست داشتن آدم‌هایی که حالت را بپرسند
از آن بهتر داشتنِ آدم‌هایی است که
بتوانی در جواب احوال‌پرسی‌هایشان بگویی :
"خوب نیستم . . . "
هر چی مهربونتر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن

هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن

هر چی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کمتر ارزش قائلند

هر چی قلبتو آسون تر در اختیار بذاری راحت تر لهش میکنن

و اگر بدونند که منتظری و بهشون احتیاج داری اندازه یه دنیا ازت فاصله میگیرن
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم
همیشه همه توی بن بست زندگی برمیگردن سراغ عشق اولشون
اما چه سخته اون روزی که عشق اولت رفته باشه سراغ عشق اولش . . .
.
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !
قلب عزیز لطفا خفه شو و در همه کارها "دخالت" نکن !
همان کـه خون "پمپاژ" کنی کافیست
اگر هم "خسته" شدی اجباری نیسـت به کار . . .
.
همیشه میگفت خیالت تخت ........

من وفا دارم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم

برای عشق بازی او با دیگری!!!!!!!!!!!
هیـــــــــــــــــــــــــــــــــــس !

حــــــــــــالا یه کف مرتب به افتخارش

چه با احســـــــاس منو گذاشت و رفت

...
گــــــاهــــی ســـکـــــوت،


عــــلامــــــت رضــــایــــت نـــیـــســـت!!!!!


شـــــایــــد کـــســـی دارد خـــفــــه مـــی شـــود ؛


پـــشـــت ســـنـــگـــیـــنــــی یـــــک بـــغــــض!!!
به چشمهایت بگو نگاهم نکنند
بگو وقتی خیـره ات می شوم
سرشان به کار خودشان باشد !
نه که فکر کنی خجالت میکشم ، نه !
حواسم نیست ، عاشقت میشوم
دلــــتـــــنـــــگـــــی یــــعــــــنـــــــــی :


روبــــروی دریــــــــــــا نشـــسـته باشی ،


خـــــاطــــره ی یــــــک خـــیــــابــــان ،


خــــفــــــه ات کند!!!!
فکرم مسموم شده
از بس هرشب خیال تورا خورد . .
من اينجا...


تو آنجا ....


نيمكتهاي دنيا را چه بد چيده اند
هرگز کسی را از رفتنتان نترسانید
عادی میشود
شایـــــــد هم تا حـــدی که در را برایتــــــان باز کنند .
در زندگیم به هیچکس



خیانت نکردم جز خودم ؛


وفای به تو خیانت به خودم بود
کـــآش حـداقـل جَـــوآنمـردے مے کـــردے



و مهـــربانے اَم رآ بهــآنه ے رفــتنـتــ نمے کـــردے ...


تــآ مـن مـــجبـور نـــشوم


هـــر روز سَنــگــ رآ نـــشان دلــــم بـدهم ،



و بــگویـم اگـــر مثـل ایــــטּ بــودے ،




او نمیــرفـتــ
دوســـتـــت دارم را برای هر دویــــمـــان فرستادی؛




هم مـــن , هــــم او …





خـــیـــانــــت میکردی یا عــــدالت ؟؟
تو + خاطراتت + چشمانت + دستانت + لبخندت + اشکت
چند نفر به یک نفر ؟!
عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد

زیبا بود. اما......... شوخی بود . حالا ....

تو بی تقصیری . خدای توهم بی تقصیر است !

من تاوان اشتباه خود راپس میدهم !

تمام این نهایی .............

تاوان جدی گرفتن آن شوخی است
رای عشق تمنا کن ولی خار نشو

برای عش قبول کن ولی غرورتو از دست نده

برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نزار پروانه ببینه

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن

برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسیو نگیر

برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه

برای عشق خودت باش ولی خوب باش!!!!!!
یدونی رسم زمونه چیه ؟

تو چشم میزاری و من قایم میشم

تا تو چشم باز میکنی یکی دیگه رو پیدا میکنی

غافل از اینکه من منتظرم تا پیدام کنی.......
مگه چند بار یه جوون عاشـــــق میشه؟


مگه چند بار دل گرفتار میشه؟

پای عشــــــق اولش می مونه دل

آخه اون حس دیگه تکرار نمیشه

دلـــــــــ من

تو گوش کن به حرف من

خیلی ساده به هر کس دل نبند

دروغه هر کی میگه دوستــــــــت داره

دلــــــــــ من

گلـــــم به حرفام تو نخند

می تونه شکست عشــــــــــق از زندگی سیرت کنه

جوونیتو بگیره با غصه درگیرت کنه

می ترسم غصه عشــــــــق اولت پیرت کنه


تو رو آخر بشکنه یه روز زمین گیرت کنه



آره


می تونه شکست عشـــــــق، از زندگی سیرت کنه

جوونیتو بگیره با غصــــــــه درگیرت کنه......
ودت بهم بگو چرا این همه آزارم میدی

جلو چشات سوختم ولی درد منو نفهمیدی

گفتم میای تو زندگیم یه كمی آروم میگیرم

این بودنت نبودنه هستی و دارم میمیرم

با اینكه تو كنارمی خیلی دلم از تو پره

اینجوری كه تو با منی به درد من نمیخوره

نبودنت یه دردیه بودنتم درد دیگه

چشمای خیس من همش از غم بی كسیم میگه

تموم دلخوشیم اینه بگی همیشه با منی

نه اینكه اینجوری بخوای آتیش به جونم بزنی

به جای اینكه مرحم زخمای زندگیم بشی

زخم زبونم میزنی دلخوشیامو میكشی

بگو چطور دلم باید از پس غصه بر بیاد

این همه آزارم میدی بازم دلم تو رو میخواد

اگه میخوای بری برو برو دیگه دلو بكن

اگه میخوای باشی بمون نمك به زخم من نز
چه خوبه حالت این روزا از اینكه بی تو بی تابم ببین از غصه ی دوریت شبا با گریه میخوابم

نه خواب راحتی دارم نه آرومم تو بیداری میخوام از غم جدا باشم تو با دوریت نمیذاری

ندیدی سادگی هامو چقدر ساده رهام كردی تموم دلخوشیم اینه همون طور ساده برگردی

تو كه دنیای من هستی یه دنیا دوری از دستام تو هر اندازه كه دوری همون اندازه من تنهام

چه راحت رفته از یادت دلی كه بی تو میمیره ببین اسم منم حتی داره از یاد تو میره

با اینكه غصه هام كم نیست با اینكه از تو دلگیرم ولی خوشحالم از اینكه دارم با عشق میمیرم
چه رسم تلخیست.....!!!!!!

تو بی خبر از من و تمام من درگیر تو....
گوش به زنگم و چشمام به در خیره

به انتظارم تا بیای نگو به من دیره

که من دیگه طاغت ندارم

آخه به دوری تو یه نفر عادت ندارم

منو ببخش اگه به تو شک می کردم

اگه زنگ می زدی گوشی رو روت قطع می کردم

اگه خواسته هاتو نشنیده رد می کردم

یا از عشق کسی دیگه تب می کردم

ولی حق با تو بود و اینو تازه فهمیدم

که این منم که الکی به تو فاز بد میدم

و حق میدم که ازم بدت بیاد و

بخوای نپلکم دور و ورت زیاد

ولی بدون که بی تئ داغون داغونم

با تو زندگی میده حال آروم آرومم

نباشی حتما باید قرصی چیزی باشه

تا شب بتونم خودمو با اون بخوابونم

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی

اگه منو نمیخوای نداره عیبی

ولی اینو بدون عزیزم

من هنوزم دوست دارم خیلی

اینو میدونم که خیلی گله داری ازم

داری خاطرات گریه داری ازم

و هر کاری کنم و هر چقدرم

من محبت بکنم هی بنالی ازم

میدونم نداری ازم دل خوشی

دل من تنگ برا تو ، دل تو چی

برام میتپه ، برام تنگ میشه

یا دوست داری دلم بیشتر از این تنبیه شه

اگه که نه یالا بگو پس کوشی

چرا یه میسکالم ندارم از گوشیت

چرا اصلا به من هیچ حسی نداری

چرا سعی نمیکنی ازم حسی در آری

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی

بدون مثل تو نیستم و میخوامت خیلی

اگه منو نمیخوای نداره عیبی

نه مثل تو نیستم چرا بی میلی

اگه دیگه نداری روم هیچ میلی

اگه منو نمیخوای نداره عیبی

ولی اینو بدون عزیزم

من هنوزم دوست دارم خیلی

چته...چقد فاصله میگیری

چرا با من یه فاز تازه نمیگیری

چرا وقتی میبینی پشیمونم

منو نمیبخشی ، یه کم ساده نمیگیری

یادته همیشه ، چه تو دعوا و آشتی

تو سخت ترینشرایطا هوامو داشتی

منو دور نیمیزدی،سرم غر نمیزدی

با این که لیاقت از من بهترارو داشتی

حالا که تو نیستی بدم به کی تکیه

با کی در میون بذارم یکی یکی

مشکلاتی که دارم و بی تو حل نمیشه

بی تو مشکلاتم بیشتر و کم نمیشه

پس بیا بگو منو میبخشی

چرا فکر میکنی تو دلخوشیم بی نقشی

وقتی میدونی چقدر بی تو روحیم خرابه

دیگه طاغت یه لحظه دوریتم نداره


اگه دیگه نداری روم هیچ میلی

اگه منو نمیخوای نداره عیبی

ولی اینو بدون عزیزم

من هنوزم دوست دارم خیلی....
چشمان من سیاهی شبهای ساکت چشمان لیلی را ندارد

چشمان من دریا نیست موج ندارد

چشمان من شکوه جنگل را ندارد

چشمان من ته مانده قلب سوخته ای است

که از شعله ی عشق تو خاکستر شده است........
تنهایی ام را کســی شریک نیست
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد...
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..!!!
کی بگم دردمو من درد تنها شدنو

من با کی درد دل کنم؟ هیشکی نمیفهمه منو

اروم نمیگیره دلم به اخر خط رسیده

حتی دیگه این گریه ام

دردمو تزکین نمیده....

به کی بگم حالمو احوالمو من

شگونیه فالمو من

باکی تحویل بگیرم باز عید امسالمو من

به کی بگم خون دلم اخ که پریشون دلم

درد تنهایی بسه دیگه نمیتونه دلم .......

از دست کی گله کنم

از تو از اون یا از خودم

تقصیر کی شد ای خدا بازیچه ی دستش شدم

حتی به فکرم نرسید

این کارو در حقم کنه

خوشیمو ازمن بگیره منو اسیر غم کنه..
نمیدانم رفتی یا فرار کردی.....
بعضی ها می روند تا فرار نکرده باشند،بعضی ها فرار می کنند تا نرفته باشند.....
ساده تر بگویم نیستی!!
خسته ام تکیه گاه می خواهم مثل یک قبله گاه می خواهم

لحظه ی سرد بی وفایی هاست یک نفر جان پناه میخواهم

مثل شبهای برکه بیمارم تکه ای قرص ماه میخواهم

تا بگریم تمام بغض را حضرت عشق چاه میخواهم

عاشقی اشتباه شیرینیست باز هم اشتباه میخواهم

یک جهان سیب سرخ هوایی مثل ادم گناه میخواهم

اخر این ردیف بن بست است امدم از تو راه میخواهم

بعد از این امر امر چشم توست

هرچه گفتی بخواه میخواهم
آخر تو هم صداي من منو گذاشتي رفتي و بي صدا شدي

مثل تموم آدما راهي قصه ها شدي

رفتي و بي تو همدمم اشكاي پشت شيشه هاست

روزاي خوب ديدنت يادم نميره آشناست

اي عشق من سفر به خير دوريت نميشه عادتم

حرفات هنوز تو گوشمه دستاي ما تو دست هم

گفتي سفر يه حادثه اس مي سپارمت به سرنوشت

دلتنگ من نشو عزيز شايد ببينمت بهشت

شايد كه همسفر شديم تو راه شهر تازه اي

دوباره ساختيم قصه ها از عشق بي آوازه اي

رفتي نمونده خاطرات اون عشق ما اي هم نفس

دلتنگ تو شدم زياد قلبم گرفت از اين قفس....
بهانه های دنیا تورا از یادم نخواهند برد
من تورا در قلبم دارم نه در دنیا
تاریکی غروب را به بهانه روشنی طلوع فردا "تلخی غمی که میگذرد را

به خاطر شیرینی لحظه هایی که می آیند " سختی فراق را به امید

وصال" و دردو رنج رسیدن به معشوق را فقط به خاطر عشق پذیرا

هستم!!....
اگر دلت گرفت سکوت کن !!
این روزها هیچ کس معنی دلتنگی را نمیفهمد!!!!!!
دل من لايق اينكه بندازيش زمين نبود

ما كه رفتيم تو برو دنبال طالع خودت

ببينم سال ديگه كسي مياد تولدت ؟

ما كه رفتيم ، تو بمون با اون كه از راه اومده

اون كه با اومدنش خنجر به قلب من زده

ما كه رفتيم دل نديم ديگه به عشق كاغذي

لااقل مي اومدي پيشم، واسه ي خداحافظي....
دلتنگی یعنی اینکه دقیقه به دقیقه گوشیتو چک کنی و وانمود کنی داری ساعت گوشیتو میبینی
امروز و فرداهایم ، پس فرداها ، همه و همه
خراب شده اند
بعد از تو ...
برگرد
چقدردراشتباهند-آنانكه به جاى ساده گرفتن زندگى آن راسرسرى می گیرن
همبازى هایمان را تا وقتى دوست داریم ، كه خوب مى بازند!
بهش گفتم حقیقت رو بگو تا روشن شم ؛ولى وقتى حقیقت رو گفت:
كلا خاموش شدم
یادت باشه که دل تخته سیاه نیست که هرکی اومد روش بنویسه وهرکس هم رفت بشه اسمشوپاک کرد.
چه بگویم كه ضربه ى آخر را
"خدایم" زد!!!
آن زمان كه براى رفتنت استخاره كردى و "خوب "آمد ...
حسادت نكن...!
این كه بعد از تو بغل گرفته ام ...
زانوى غم است
همه مرابا خنده های باصدا میشناسند؛این بالش بیچاره ،با گریه هاى بی صدا...
آشق !
از این به بعد اینگونه بنویسید... چون همیشه سرش كلاه میرود!
چقدر حقیرند مردمانى كه نه جرأت دوست داشتن دارند ،نه اراده ى دوست نداشتن ونه لیاقت دوست داشته شدن ،با این حال مدام شعر عاشقانه میخوانند
شكستن دل ،به شكستن استخوان دنده مى ماند...از بیرون همه چیز رو به راه است...اما هر "نفس"
درد است كه میكشى...
تنهایى یعنى این كه هر وقت برات sms میاد،مطمئن باشى كه از طرف ایرانسله!
طرف چپ پیراهن هایم مدتى است كه تیر میکشد.
چه پیراهن هاى عجیبى،حتى وقتى تنم نیستند طرف چپ سینه ام درد میكند ...!
لجم میگیرد وقتی عاشقانه هایم رامینویسم برای تو ...اما همه میخوانند الا تو
مرا به تختم ببندید و تنهایم بگذارید ،هر چقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید ...من دارم او را ترک میكنم!!!
قصد رفع زحمت نداردبه این زودى ها ...مهمان ناخوانده ایست...
"تنهایى"!!!
خدایا...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ!..
ﺣﺮﻓﻬﺎﯾـــــﻢ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺷﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ!
ﺍﻣـــــــــــــــــــﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﮕﺬﺍﺭ!
میگویم سلام ، هیچکس جوابم را نمیدهد ، پس خدانگهدار میگویم شاید از سر اتفاق ، یک نفر دست هایش تکان بخورد
برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن ، نگو رفتم خداحافظکمی دیگر معطل کن .
طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده

یک … آه ! … خداحافظ یک فاجعه ی ساده

خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد

یه سایه شبیه من ، پشت پنجره پژمرد
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ
پیامبر شب های دلتنگی ام باش که من بی اعجاز، تو را مومنم !
انگشتانت را …

به من قرض بده

برای شمردن لحظه های نبودنت

کم آورده ام!…
قبول که ما ، دو خط موازی

هیچگاه به همدیگر نمی رسیم

فقط

کمی فاصله را کمتر کن

می خواهم بهتر ببینمت
میشنوی؟

بعد از اینکه تو دلم را صدا زدی

لحظه به لحظه دارد پاسخت را میدهد
هر چقدر می خواهی به من پیله کن دوست دارم پروانه گی را…
عشق برای یک مرد فقط صفحه ای از کتابه ولی برای یک زن تموم تاریخ زندگیشه
نقاشی اش خوب نبود
اما راهش را
خوب کشید و …
رفت.
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند
بعضی از عهد ها را روی قلب می نویسیم
حواست به این عهد های غیر کاغذی باشد
شکستنشان یک آدم را می شکند…
من از بچگی باید کارگردان می شدم ٬ هرکسی به من میرسد بازیگر است
لاک پشت ها وقتی عاشق میشن تحمل درد عشق براشون راحت تره چون عشقشون یواش یواش ازشون دور میشه
بگو نبارد برف
این‌همه سپید ننشیند بر زمین …
حالا که رد پای ما کنار هم جفت نمی‌شود
خدایا

من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم
همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت
من همانی ام که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند

و چشم هایش را می بندد و می گوید

من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی

همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد
همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند

گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه
حالا یادت آمد من کی هستم
آرزویی بکن ...

گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه .....

شاید کوچکترین معجزه اش

بزرگترین آرزوی تو باشد !
بهترين دوست خداست

او انقدر خوب است كه اگر يك گل به او تقديم كنيد

دسته گلي تقديم مان مي كند

و خوب تر از ان است كه اگر دسته گلي به اب بدهيم

دسته گل هايش را پس بگيرد....
خدایا گاهی نگاهی اشتباهی .... حتی اشتباهی ... فقط نگاهم کن
اگر درد داری...

تحمل کن...

روی هم که تلنبار شد...

دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاس...!

کم کم خودش بی حس میشود...!
اگر درد داری...

تحمل کن...

روی هم که تلنبار شد...

دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاس...!

کم کم خودش بی حس میشود...!
بــِهـ دُعـــــا دُعـــا اُفتـــاده اے

بَــــراے ِ دیــدن ِ تِکـــهـ هـــــایَـــش؟

کـــمے نــــزدیـــک بیـــــا

نمیبیــــنے؟؟؟

مُـــدتــ هـــــآســـتــ شکستـــهـ

تــــو دعـــاهـــایــَتـــــ را هَــدر نَــکُـــن!!
دلم ...
ایستگاهی خالی ست
که قطارش
جائی دور
در حصار فاصله ها
بی صدا خفته است!!
فـــرزنـــدت استـــــ ؟ در آغوشــــش بگــــیر

معـــشـــوقه ی توستـــــ ؟ لـــب هایـــش را ســــــخت ببـــوس

دوستـــــ هســـتید ؟ به هــمدیــگر خــــــوب نــگاه کنیـــد

.
.
.

در ســـرزمـــین مــن

هــــر لـــحـــظه ...

شایــد "لحــــظــــه ی آخـــــ ــــر" باشــد .
دل درد گرفته ام از بـس فنـجان های قهوه را سر کـشـیده ام




و تو




ته هیـچـکدام نـبـودی
کلاغ پـَر...؟؟




نه کلاغ را بگذاریم برای آخر ...




نگاهت پـَر ......




خاطراتت هم پـَر صدایت ؛




پـَـــر کلاغ پـَر..!؟؟




نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر ...




جوانی ام پـَر خاطراتم پــَر من هم ...




پــَـــــر حالا تو مانده ای و کلاغ ؛




که هیــــــــــــچ وقت به خانه ش نرسید
دِل كـَندن از تـو

باهـَمه عـِشقی كـه داشـتَم بــِهتـ

مـَنُ به ی جا رِسونـد

كـِ حالا تـو چشـماے یـكی زُل بــِزَنُمُ بــِگَم :

عاشـقَمـے ؟

خـُب بـ درك ... !
هــــی لعنتــــی ...
اون طــــوریــــم کــــه تــــو فکــــر میکنــــی نیست ..
شایــــد عــــاشقت بــــودم،روزی .....!
ولــــی ببیــــن بــــی تــــو
هــــم زنــــده ام،
هــــم زندگــــی میکنــــم ...
... فــــقــــط گــــاهــــی در ایــــن میــــان،
یــــادت ...
زهــــر میکنــــد بــــه کــــامــــم زندگــــی را ...
همیــــــــــــن !!
از این به بعد تنها ادامه می دهم ، تنها در زیر باران . . .
حتی به درخواست چتر هم جواب رد می دهم و گوشه ای می اندازمش !
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم ! باران نبار من نه چتر دارم نه یار !
یک تکـه آسمــانِ کلنگـی خریـدارم

روی ایـن خـاک،

بـویِ زندگــی نمی آیــد...!!!
دل شیدای هوای او کرده
هیچ نمی خواهد ،

فقط می گوید :

کو کو ... کو کو ….
مهربانم

کلمات را امین باش

کلمات حاملان وحی اند

تو پیامبر باش

پیام آور حرفهایی که برای شنیدنشان به کلمه نیاز نباشد

و ترا از میان ناگفته هایت مبعوث کند....
دته يه روزي بهم گفتي :
هر وقت خواستي گريه کني برو زير بارون که نکونه يه نامردي اشکاتو ببينه وبهت بخنده .
گفتم:
اگه بارون نباره چي ؟
برگشتي و گفتي :
اگه چشمهاي تو بباره اسمون هم گريش ميگيره .
گفتم :
يه خواهش ازت دارم وقتي که چشمهاي من ميخواد بباره ميشه تنهام نذاري ؟
گفتي : به چشم ..................

اما حالا دارم گريه ميکنم ولي اسمون نميباره تو هم اون دور وايسادي و بهم ميخندي .
خدایا
اگه ی روز فراموش کردم که خدای بزرگی دارم،
توفراموش نکن که بنده کوچیکی داری.
با نوازش ی یاشایدتلنگری آرام،
وجودت رو...
همراهیت را..
مهربانی وبزرگیت را...
برایم یادآوری کن.
این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند !







زیبایی هایش را بیرون بکشد ...







تلخی هایش را صبر کند ...







...







...







آدمهای امروز ، دوست های کنسروی می خواهند !







یک کنسرو که درش را باز کنند و یک نفر شیرین و مهربان







از تویش بپرد بیرون !







و هی لبخند بزند و بگوید :







حق با توست
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ، که امـــروز ، اینـگــونه دیوانه وار ... ، تشنه ی بازی کردن با آدم هایی
عاشقانه هایی که برایت مینویسم مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند
و باید دور ریخت...
فنجانت را بده تا دوباره پرکنم...
درد دارد

وقتی مـی رود

و هـمه می گویند

دوستت نداشـت

و تو نمـی توانی ثابت کنی

که هرشـب

با عاشقانـه هایش

خوابـت می کرد..
صدای معلم میپیچد...
جاهای خالی را پرکنید..
ومن هنوز نمیدانم...جای خالی تورا چه چیز پر خواهد کرد...
اگر درد داری ...

تحمل کن ...

روی هم که تلمبار شد ...

دیگر نمی فهمی کدام درد از کجاست...

کم
پاسخ
سپاس شده توسط: یوتا ، taranomi
#33
[عکس: 7806.gif]
پاسخ
سپاس شده توسط: taraneh-20 ، taranomi
#34
مرا تنها نگذار خدا ....
[عکس: 02.jpg]
پاسخ
سپاس شده توسط: taraneh-20 ، taranomi ، daryaeearam
#35
پسر : ضعیفه! دلمون برات تنگ شده بود...اومدیم زیارتت کنیم!
دختر : تو باز دوباره گفتی ضعیفه؟؟؟
پسر : خوب... «منزل» بگم چطوره !؟
دختر : واااای... از دست تو!!!
پ: باشه... باشه...ببخشید «ویکتوریا» خوبه ؟
... د: اه... اصلا باهات قهرم.
پ: باشه بابا... تو «عزیز منی»، خوب شد؟... آَشتی؟
د: آشتی، راستی... گفتی دلت چی شده بود؟
پ: دلم ...!؟ آها یه کم می پیچه...! از دیشب تا حالا .
د: ... واقعا که...!!!

پ: خوب چیه... نمیگم... مریضم اصلا... خوبه!؟
د: لوووووووس...
پ: ای بابا... ضعیفه! این نوبه اگه قهر کنی، دیگه نازکش نداری ها !
د: بازم گفتی این کلمه رو...!؟؟؟
پ: خوب تقصیر خودته...! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت می کنم... هی
نقطه ضعف میدی دست من!
د: من از دست تو چی کار کنم...
پ: شکر خدا...! ، دلم هم پیچ میخورد چون تو تب و تاب ملاقات تو بود...؛ لیلی قرن
بیست و یکم من!!!
د: چه دل قشنگی داری تو... چقدر به سادگی دلت حسودیم می شه.
پ: صفای وجودت خانوم .
د: می دونی! دلم تنگه... برای پیاده روی هامون... برای سرک کشیدن توی مغازه های
کتاب
فروشی و ورق زدن کتابها... برای بوی کاغذ نو... برای شونه به شونه ات راه رفتن و
دیدن نگاه
حسرت بار بقیه... آخه هیچ زنی، که مردی مثل مرد من نداره!
پ: می دونم... میدونم... دل منم تنگه... برای دیدن آسمون تو چشمای تو، برای
بستنیهای
شاتوتی که با هم می خوردیم... برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم و من مردش
بودم...!
د: یادته همیشه به من میگفتی «خاتون»؟
پ: آره... یادمه، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!
د: آخ چه روزهایی بودن... ، چقدر دلم هوای دستای مردونه ات رو کرده... وقتی توی
دستام گره می خوردن... مجنون من.
پ: ...
د: چت شد؟ چرا چیزی نمی گی ؟
پ: ......
د: نگاه کن ببینم...! منو نگاه کن...
پ: .........
د: الهی من بمیرم...، چشمات چرا نمناک شده... فدای تو بشم...
پ: خدا ن... (گریه)
د: چرا گریه می کنی...؟؟؟
پ: چرا نکنم...؟! ها!!!؟
د: گریه نکن... من دوست ندارم مرد من گریه کنه... جلوی این همه آدم... بخند
دیگه...، بخند...
زود باش بخند.
پ: وقتی دستاتو کم دارم چه جوری بخندم... کی اشکاموکنار بزنه که گریه نکنم ؟
د: بخند... وگرنه منم گریه می کنما .
پ: باشه... باشه... تسلیم. گریه نمی کنم... ولی نمیتونم بخندم .
د: آفرین ، حالا بگو برام کادوی ولنتاین چی خریدی؟
پ : تو که می دونی... من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد... ولی امسال برات کادوی
خوب آوردم.
د:چی...؟ زود باش بگو دیگه... آب از لب و لوچه ام آویزون شد.
پ: ...
د: باز دوباره ساکت شدی...!؟؟؟
پ: برات... کادددووو...(هق هق گریه)... برایت یک دسته گل رُز!،
یک شیشه گلاب!
و یک بغض طولانی آوردم...!
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره...!
اینجا کنار خانه ی ابدیتت می نشینم و فاتحه می خوانم.
نه... اشک و فاتحه
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه
نه... اشک و دلتنگی و فاتحه... و مرور خاطرات نه چنداندور...
امان... خاتون من!!!تو خیلی وقته که...
آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی من....
دیگر نگران قرصهای نخورده ام... لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بیخوابیم
نباش...!
نگران خیره شدن مردم به اشکهای من هم نباش...!
بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم...






پاسخ
سپاس شده توسط: ونوشه ، taranomi ، daryaeearam
#36
خیلی زیبا بود...متاثر شدم...zaps
پاسخ
سپاس شده توسط:
#37
تقدیم میکنم به تو که برام بهترینی...
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده بر آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست...

[عکس: 2004_12_11_moon_night_02.jpg]
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
#38
[عکس: ov3tprnh72sbibv8c8b6.jpg]
برای نبودن که . . .

همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا...
پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: اواجون ، taranomi ، daryaeearam
#39
[عکس: c74tqq4qtls90newsoy.jpg]

ما

به هم نمی رسیم...!!!
اما
بهترین غریبه ات می مانم
که تو را
همیشه دوست خواهد داشت . . .
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: آرزو ، taranomi ، daryaeearam
#40
يـہ مـَنبعِ آرامِش ميخوامـ ...

يـہ شونہ ....

يہ کوه دلخوشےِ ...

يـہ " تــ ـو "...
کی شود این روان من ساکن
اینچنین ساکن روان که منم
پاسخ
سپاس شده توسط: آرزو ، taranomi ، daryaeearam


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Heart فاصله ی غزل | فاطمه سلیم زاده کاربر انجمن ایران رمان Faty khanm 26 2,106 ۱۱-۱۱-۹۹، ۱۲:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: Faty khanm
  مهدى جان|محمودى كاربر انجمن ايران رمان محمودی 22 1,277 ۲۸-۰۹-۹۹، ۰۶:۴۷ ب.ظ
آخرین ارسال: محمودی
  هفته ای یک روز با پسر عمه ام ناصر| دختر علی کاربر انجمن ایران رمان d.ali 5 688 ۲۰-۰۶-۹۷، ۱۱:۲۸ ب.ظ
آخرین ارسال: d.ali

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
100 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۱۰-۰۲-۹۷, ۰۳:۲۷ ب.ظ)، لیلی (۰۱-۰۶-۹۶, ۰۴:۵۷ ب.ظ)، sadaf (۱۴-۱۲-۹۷, ۰۲:۳۱ ب.ظ)، زینب سلطان (۲۸-۰۶-۹۶, ۰۳:۱۹ ق.ظ)، v.a.y (۲۸-۱۲-۹۶, ۰۶:۱۶ ب.ظ)، behe6t (۲۵-۰۵-۹۴, ۰۲:۳۵ ق.ظ)، N!rvana (۰۱-۰۳-۹۵, ۰۱:۲۶ ب.ظ)، ~ MoOn ~ (۲۵-۰۷-۹۴, ۱۲:۵۱ ب.ظ)، .ShahrzaD. (۱۰-۰۶-۹۵, ۱۰:۳۱ ق.ظ)، Tasnim (۲۱-۱۱-۹۶, ۱۰:۲۳ ب.ظ)، ملکه برفی (۲۸-۰۵-۹۸, ۱۰:۰۳ ق.ظ)، vajiheh (۱۹-۰۵-۹۴, ۰۴:۰۷ ب.ظ)، Elien (۱۵-۰۵-۹۴, ۰۴:۱۰ ب.ظ)، elena.r (۰۵-۰۵-۹۴, ۱۰:۵۰ ب.ظ)، hadis hpf (۲۲-۱۱-۹۵, ۰۲:۱۴ ق.ظ)، نويد (۰۳-۰۸-۹۹, ۰۴:۱۵ ق.ظ)، خانوم معلم (۲۹-۰۴-۹۶, ۱۰:۴۸ ب.ظ)، Ar.chly (۳۰-۰۷-۹۴, ۰۷:۳۴ ب.ظ)، تورنادو (۱۰-۰۴-۹۴, ۰۱:۲۹ ق.ظ)، hedy (۲۱-۰۴-۹۴, ۱۲:۵۷ ق.ظ)، farnoosh-79 (۲۰-۰۴-۹۴, ۱۱:۵۳ ب.ظ)، • Niha • (۰۹-۰۹-۹۵, ۰۹:۰۷ ب.ظ)، ◀ M i s a N ▶ (۳۱-۰۴-۹۴, ۰۸:۱۵ ب.ظ)، ****Dayan**** (۲۳-۰۴-۹۴, ۰۲:۵۵ ق.ظ)، "MJ" (۰۶-۰۷-۹۴, ۰۴:۰۶ ب.ظ)، Aiden22 (۲۷-۰۲-۹۵, ۰۵:۲۱ ب.ظ)، raha22 (۰۳-۰۶-۹۴, ۰۹:۰۳ ب.ظ)، Neda0077 (۰۸-۰۶-۹۴, ۱۰:۲۶ ب.ظ)، elham zelzele (۱۰-۰۵-۹۴, ۰۱:۱۵ ب.ظ)، forough (۱۰-۰۵-۹۴, ۰۱:۰۵ ب.ظ)، دختر ایران (۱۹-۰۵-۹۴, ۱۲:۵۳ ق.ظ)، asma123 (۱۴-۰۹-۹۴, ۰۴:۳۱ ب.ظ)، سایه تنهایی (۱۵-۰۵-۹۴, ۰۴:۲۵ ب.ظ)، heliia (۲۶-۱۰-۹۴, ۱۲:۴۱ ب.ظ)، آرام18 (۰۳-۰۸-۹۴, ۱۱:۵۸ ب.ظ)، عسلک(s.g) (۰۵-۰۵-۹۴, ۱۱:۱۳ ب.ظ)، eris (۰۱-۰۶-۹۴, ۰۳:۵۶ ب.ظ)، afsoon100 (۰۴-۰۴-۹۴, ۰۲:۴۲ ب.ظ)، ..MiSs ZaHRa.. (۱۴-۰۴-۹۴, ۰۴:۲۴ ق.ظ)، آشوب (۰۶-۰۹-۹۴, ۰۹:۲۳ ق.ظ)، فاطمه27 (۱۴-۱۰-۹۴, ۰۳:۱۱ ب.ظ)، hannaneh (۱۹-۰۵-۹۴, ۰۴:۳۶ ب.ظ)، f-samiee-g (۲۳-۰۷-۹۴, ۱۰:۳۲ ق.ظ)، *گیسو* (۱۲-۰۵-۹۵, ۰۲:۴۳ ق.ظ)، sadaf af (۰۹-۰۸-۹۴, ۰۸:۴۱ ب.ظ)، dakhtare-darya (۱۲-۰۶-۹۴, ۰۳:۲۹ ب.ظ)، 2fan2314 (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۳:۱۳ ب.ظ)، رزبیتا (۲۳-۰۶-۹۴, ۰۹:۰۲ ب.ظ)، RASHNOU (۰۷-۰۸-۹۴, ۱۱:۳۹ ب.ظ)، هبوط (۱۷-۰۷-۹۴, ۰۱:۰۰ ب.ظ)، mania (۱۵-۰۷-۹۴, ۰۵:۱۱ ب.ظ)، parisa1367 (۱۷-۰۷-۹۴, ۰۵:۵۶ ب.ظ)، nza3380 (۱۱-۰۸-۹۴, ۰۷:۲۵ ب.ظ)، fatemeh . R (۲۴-۱۰-۹۴, ۰۳:۰۷ ب.ظ)، *hasti* (۱۴-۰۸-۹۴, ۰۷:۰۵ ب.ظ)، #*Ralya*# (۱۴-۰۸-۹۴, ۰۳:۲۳ ب.ظ)، Madi_2 (۱۶-۰۷-۹۴, ۰۸:۲۹ ق.ظ)، nasim30 (۰۲-۰۹-۹۴, ۰۲:۵۹ ب.ظ)، avapars (۲۴-۱۰-۹۴, ۱۰:۴۸ ق.ظ)، barooni (۲۴-۱۰-۹۴, ۰۷:۵۶ ب.ظ)، بهار۲۳ (۰۴-۰۹-۹۴, ۰۶:۳۹ ب.ظ)، زهرا خانم (۱۲-۰۸-۹۴, ۰۷:۱۰ ب.ظ)، aydil (۱۹-۰۹-۹۴, ۰۵:۱۰ ب.ظ)، مژدده (۲۳-۰۸-۹۴, ۰۱:۵۲ ب.ظ)، لیلا خفن (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۴:۰۷ ب.ظ)، صنم بانو (۲۹-۱۰-۹۶, ۰۹:۴۰ ب.ظ)، شقایق سرخ (۲۷-۱۰-۹۴, ۰۷:۰۵ ب.ظ)، afsoonnnnnnnn (۲۲-۰۸-۹۴, ۰۷:۲۰ ب.ظ)، sahar* (۲۶-۱۰-۹۴, ۰۹:۵۴ ب.ظ)، افسون امینیان (۰۲-۰۹-۹۴, ۰۴:۰۵ ب.ظ)، dokhi-atish (۱۹-۰۹-۹۴, ۰۴:۳۴ ب.ظ)، ӄoCholOo (۲۹-۰۹-۹۴, ۱۲:۵۳ ق.ظ)، nastaran_f (۲۸-۰۳-۹۷, ۰۸:۵۲ ب.ظ)، 1374 (۰۴-۰۲-۹۵, ۱۰:۵۹ ب.ظ)، عسل6 (۱۰-۰۵-۹۶, ۰۸:۵۹ ب.ظ)، پژمان فروزش راد (۱۴-۱۱-۹۵, ۰۸:۴۷ ب.ظ)، vahid_t (۲۵-۰۲-۹۵, ۱۱:۰۷ ب.ظ)، AŋɨsA♪E (۱۲-۰۳-۹۵, ۱۱:۳۲ ب.ظ)، Mohade3_asi (۰۹-۰۳-۹۵, ۰۴:۵۳ ب.ظ)، eternity (۲۲-۰۳-۹۵, ۰۲:۵۴ ب.ظ)، ثـمین (۲۸-۰۱-۹۶, ۱۰:۳۸ ب.ظ)، کیان 2 (۳۰-۰۳-۹۵, ۰۲:۴۳ ب.ظ)، دخترشب (۰۲-۰۵-۰, ۰۴:۰۴ ق.ظ)، AsαNα (۰۱-۱۱-۹۶, ۰۹:۱۶ ب.ظ)، ft.samadi (۲۸-۰۱-۹۶, ۱۱:۲۴ ب.ظ)، _AYNAZ_ (۱۴-۱۰-۹۵, ۱۲:۴۱ ق.ظ)، فاطمه۲۷ (۰۲-۰۹-۹۵, ۰۲:۱۱ ق.ظ)، shab mahtabi (۱۵-۰۶-۹۵, ۱۰:۳۲ ب.ظ)، farnaz83 (۲۳-۰۲-۹۶, ۱۰:۴۶ ق.ظ)، khorshid (۱۰-۰۶-۹۵, ۰۴:۰۲ ب.ظ)، یاس ارغوان (۱۴-۱۰-۹۵, ۱۲:۰۹ ق.ظ)، NastaranMir (۱۶-۰۶-۹۵, ۰۳:۴۰ ب.ظ)، d.ali (۳۰-۰۳-۹۸, ۰۹:۵۸ ق.ظ)، daryaeearam (۱۳-۰۶-۹۶, ۱۲:۰۹ ق.ظ)، .AtenA. (۲۵-۰۲-۹۶, ۰۱:۲۴ ق.ظ)، ایانا (۰۱-۰۶-۹۶, ۰۴:۱۵ ب.ظ)، دختربهار (۲۷-۰۵-۹۶, ۱۰:۴۴ ق.ظ)، pariix (۲۰-۰۸-۹۵, ۰۳:۲۵ ب.ظ)، Land star (۱۱-۰۵-۹۶, ۱۲:۰۹ ق.ظ)، Months off (۰۴-۰۹-۹۵, ۰۲:۰۵ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان