امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شعرانه
آن شانه که آرامش دنیایم بود   
شد شانه به شانه یکی دیگر رفت


پاسخ
دل به کف غصه نباید سپرد
اول و آخر همه خواهیم مرد


پاسخ
با زبان گریه از دنیا شکایت می‌کنم 
از لب خندان مردم نیز، حیرت می‌کنم‌ 
از گِلی دیگر مرا شاید پدید آورده‌اند 
در کنار دیگران احساس غربت می‌کنم‌ 
جان شیرین را فدای عشق کردم، خوب شد 
من به هر کس دشمنم باشد محبت می‌کنم‌ 
سرگذشتم بس که غمگین است 
حتی سنگ‌ها اشک می‌ریزند تا
از خویش صحبت می‌کنم‌ 
بهترین نعمت سکوت است و من ِ بی‌همزبان 
با زبان واکردنم کفران نعمت می‌کنم


پاسخ
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟
مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی
من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی
هزار باغِ گل از دامن تو می‌روید
به هر کجا بروی باز در گلستانی
قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی


پاسخ
که بود؟ شهره ی عالم به سست پیمانی
وفا نکرد و دریغ از کمی پشیمانی
چه گفت؟ گفت فراق تو بر من آسان است
وداع کرد و نمی یابمش به آسانی
چه برد؟ تاب مرا برد تاب گیسویش
چه بود جرم تو؟ سرگشتگی، پریشانی
چه کرد؟ عشقِ مرا کفر خواند و خونم ریخت
چه حکمتیست در این شیوه ی مسلمانی؟
چه از تو خواست؟ غزلهای بی رقیب مرا
کجاست؟ نزد رقیبان پی غزلخوانی
چرا به عشقِ چنین ظالمی دچار شدی؟
تو نیز عاشق اویی خودت نمی دانی


پاسخ


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
13 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
~ MoOn ~ (۰۵-۰۷-۰, ۰۹:۲۶ ب.ظ)، صنم بانو (۲۱-۰۱-۳, ۰۸:۴۱ ب.ظ)، دخترشب (۲۵-۰۷-۰, ۱۱:۳۱ ق.ظ)، دختربهار (۲۳-۰۶-۰, ۱۰:۲۶ ب.ظ)، minaa (۰۷-۰۷-۰, ۰۴:۳۳ ب.ظ)، دختر ماه (۱۲-۰۷-۰, ۰۴:۴۶ ب.ظ)، B.gh@neh (۱۴-۰۴-۰, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، Mr. pickle (۰۵-۰۵-۰, ۰۴:۰۹ ب.ظ)، arom (۱۱-۰۸-۲, ۱۰:۴۵ ب.ظ)، Aradel.M (۲۱-۰۳-۰, ۰۷:۰۱ ب.ظ)، mahdi942 (۱۳-۰۹-۰, ۰۸:۴۷ ق.ظ)، arashke (۰۲-۰۹-۰, ۰۱:۵۱ ب.ظ)، qaz111 (۱۷-۰۸-۲, ۱۱:۳۰ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان