فیلم سینم ایی «جاده قدیم» به کارگردانی و تهیهکنندگی خانم منیژه حکمت یکی از فیلمهای جشنواره فیلم فجر امسال است.
روزنامه صبح نو: منیژه حکمت قبل از جاده قدیم، فیلمهای «زندان زنان» و «سه زن» را نیز ساخته است. او در بخشهای مختلف سینم ا تجربه کار دارد و بهجز عرصه هنر، در کنشهای سیاسی و اجتماعی نیز فعال بوده است.در فیلم اخیر حکمت، خانمها و آقایان مهتاب کرامتی، آتیلا پسیانی، پرویز پورحسینی، محمدرضا غفاری، ترلان پروانه و بهناز جعفری بازی کردهاند.
دغدغه یا...؟
زنی در خانوادهای امروزی و با شرایطی مناسب به تصویر کشیده میشود که در کارش موفق است. ناگهان براثر اتفاقی در شب عید خودش و خانوادهاش وارد بحران میشوند. بسیاری از اهل فن معتقدند که وقتی فیلمساز قصهاش را برای جنس خاصی بنویسد، از محدوده دایره یک اثر هنری خارج شده و جنسیت زده میشود. این که سوژهای که در کانالها و رسانههای غیر رسمی جزو پربازدیدترین مسائل است، به یک فیلم سینم ایی برگردانده شود، چیز بدی نیست اما به شرط آن که از یک موضوع یک خطی فراتر برود. به قول یکی از خبرنگاران در نشست خبری فیلم جاده قدیم، انگار خانم فیلمساز دکمهای داشته که برایش کت دوخته است.
شاید این ادعا بشود که سوژه فیلم بکر است. اگر سرچ کوچکی در فضای مجازی صورت بگیرد متوجه اشتباه بودن این فرضیه میشویم. ممکناست بگویند در سینم ا مطرح نشده که آن هم نمونه متأخرش فروشنده (هرچند درفضایی متفاوت) است.
مسأله بعدی که ذهن را به خودش درگیر میکند این است که اگر بخواهیم درباره مسائل زنان فیلم بسازیم، آیا نیازی به اولویت بندی وجود دارد یا این موضوعی شخصی برای کارگردان است؟ قطعاً جنایت مطرح شده در فیلم، پدیدهای واقعی است و در کشورما هم مثل دیگر کشورها رخ میدهد (درباره کمیتش جای بحث وجود دارد) اما بین مشکلات زنان این معضل خاص به لحاظ کمی و کیفی در چه مرتبهای قرار میگیرد؟ اصولاً معضل مذکور دغدغه فیلمساز محترم بوده یا جذابیت ظاهری سوژه دلیل پرداخت به آن؟
شخصیتهایی گنگ
از دیالوگهای بعضاً دم دستی، موسیقی گل درشت و چهرههای سرد بازیگران که بگذریم، به شخصیتپردازی ناقص فیلم میرسیم. فیلمساز سعی کرده از نسلها و تیپهای مختلف در داستان داشته باشد تا سبدش کامل باشد اما آیا این اتفاق رخ داده؟ جاده قدیم لحظاتی به یک مدیر موفق، گاهی به پدربزرگی سنتی و لحظاتی به پدری که قرار است خوب باشد میپردازد.
با حضور دو بازیگر جوان هم سعی کرده روابط خانوادگی را کامل کند اما این مسأله آنقدر ناقص پیش میرود که باعث خستگی مخاطب میشود. بحرانی رخ میدهد که در هر فرهنگی تلخ و ناپسند است و طبیعی است که قربانی به شوک برود اما تا کجا؟ فیلمساز سعی کرده به شیوه مرسوم سینم ای آقای اصغرفرهادی به مخاطب اطلاعات کامل ندهد تا او را در تعلیق نگه دارد؛ تعلیقی که نهایتاً مثل حبابی در هوا میترکد. تأکید بیش از حد بر بانداژ سر بازیگر زن، که معلوم نیست چند روز قرار است برسرش بماند تا خون بند بیاید و کابوسهای شبانهروزیاش، همگی به صورتی تکه تکه در فیلم به چشم میآیند.
حتی در سکانسی که دختر خانواده به پدرش میگوید: «بابا چقدر داغون شدهای!» دیالوگ و حس صورت بازیگران باعث خنده مخاطب داخل سالن میشود. درهمین موضوع آریان گلصورت در کافه سینم ا مینویسد: «شک نکنید که یک دانشجوی معمولی فیلمنامهنویسی تلقیاش از دیالوگنویسی سطح بالاتر از آن چیزی است که در این فیلم میبینیم. در بسیاری از دقایق فیلم، احساسات شخصیتها که باید از طریق تصویر یا سکوت به ما منتقل شوند، در کمال بیهنری نویسنده و کارگردان، به وسیله دیالوگها بیان میشوند... ملودرامی که ضریب هوشی مخاطباش را به شدت دست کم میگیرد و کاملاً مطابق با کلیشههای سریالهای تلویزیونی جلو میرود.»
برای هر دردی دو درمان است:
سکوت و زمان
سکوت و زمان