امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آرامش رو چی تعریف میکنیم
#11
مدير زندگي خود باشيد


وقتي مدام به مشكلات و بيماري فكر مي‌كنيد‌، ذهن‌تان پيام‌هايي را به سلول‌ها مي‌فرستد كه باعث بيماري و ضعف جسمي مي‌شود‌.

به‌طور يقين، يك ويژگي مشترك در تمام كساني كه بدني سالم و قوي دارند‌، وجود دارد و آن، شادي و آرامش است و به همين دليل، سلول‌هايي كه هر لحظه در بدن‌ اين افراد توليد مي‌شود، بسيار سالم و منظم هستند.

همه‌ي ما داستان‌هاي زيادي از شفا يافتن بيمار‌ان شنيده‌ايم و مي‌توانيم ردپايي از ايمان قوي و باور قدرتمندي كه آنان در مورد بهبودي‌شان داشته‌اند را در وجودشان پيدا كنيم. همه‌ي آنان با تمام وجود باور داشته‌اند كه بهبود پيدا مي‌كنند و اين افكار زيبا، فرماني قدرتمند را به تمام سلول‌هاي بدن‌شان صادر مي‌كند که «‌اي سلول‌هايي كه درحال توليد هستيد! شما بايد در بهترين حالت و وضعيت ممكن، به‌وجود آييد تا بيماري من از بين برود.»ا

گر مي‌خواهيد اداره‌ي زندگي را در دست بگيريد، بايد به‌گونه‌اي ديگر عمل كنيد. راه‌کارهاي زير، شما را در رسيدن به اين هدف، ياري مي‌رساند:

- به يقين برسيد:

اين‌كه بخواهيد بيماري را از بين ببريد يا با آن كنار بياييد، روش مناسبي نيست بلكه تنها بايد به خود ثابت كنيد كه اصلاً بيمار نيستيد‌. تكرار كنيد كه سالم هستيد و جريان بيماري، تنها يك دروغ است‌. با تك‌تك سلول‌هاي خود صحبت كنيد و با مهرباني، اشعاري در رابطه با سلامتي و توانمندي آن‌ها بخوانيد‌.

- نترسيد و از كائنات تشكر كنيد:

وقتي به يقين رسيديد كه در سلامت به‌سر مي‌بريد‌، ديگر هيچ ترسي به دل راه نمي‌دهيد. به خاطر چنين نشانه‌اي، از كائنات تشكر كنيد و چنين برداشتي داشته باشيد كه هميشه بايد لحظات را غنيمت شمرد.

- آرزوهاي‌تان را به‌ياد آوريد:

تمام آرزوها و اهداف بلندمدت خود را بار ديگر به‌ياد آوريد. براي نمونه، طرحي براي انرژي‌بخشيدن به مبتلايان به بيماري‌هاي لا‌علاج پايه‌ريزي کنيد يا كتابي در اين‌باره‌ بنويسيد و از اين طريق، براي زندگي‌کردن، انگيزه‌سازي كنيد.

- ورود‌ممنوع:

براي محافظت از ذهن و فكرتان، يك تابلوي «ورود ‌ممنوع» براي افكار منفي در ذهن‌تان نصب كنيد‌. يك تابلوي «وجود افراد عصباني و غمگين ممنوع» و همين‌طور يك «لطفاً شاد باشيد»‌ در اتاق خود نصب كنيد. آهنگ‌هاي غمگين‌، كتاب‌هاي مأيوس‌كننده‌، داستان‌هاي تأسف‌بار و تمام مواردي كه به شما انرژي منفي مي‌دهند را در پشت «ورود‌ممنوع» قرار دهيد‌ و به‌جاي آن‌ها، پذيراي انرژي مثبت و كتاب‌ها و افرادي كه به شما روحيه مي‌بخشند، باشيد‌.

- عبادت كنيد:

با در نظر گرفتن تمام موارد ذکرشده‌، گاهي دردهاي جسمي به سراغ شما مي‌آيد؛ دردهايي كه قابل تحمل و كنترل نيست. در اين مواقع، عبادت كنيد و به خود ثابت نماييد كه خداوند، چاره‌ي هر دردي‌ست‌.

- صحبت كنيد:

با قرص‌‌هاي خود صحبت كنيد و به آن‌ها بگوييد كه قرار است چه كاري براي شما انجام دهند و زماني را كه براي انجام آن کار به آن‌ها مي‌دهيد، گوشزد كنيد‌. دست خود را روي بدن‌‌تان بگذاريد و با تك‌تك سلول‌هاي‌تان صحبت كنيد و براي‌شان توضيح دهيد كه بايد چه‌طور عمل كنند‌.

- گاهي تنها ماندن، بهتر است:

اگر در شرايطي قرارگرفتيد كه هم‌اتاقي‌تان، فردي سرشار از انرژي منفي بود‌، در آن شرايط، تنها ماندن، بسيار بهتر است‌. در جست‌وجوي كساني باشيد كه به شما انرژي مثبت مي‌دهند و بيش‌تر وقت خود را با آنان بگذرانيد‌
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel
#12
ممکن است تصور کنيد که شما راهتان با آن دسته افراد موفقي که پيوسته کاميابي‌هاي تازه حاصل مي‌کنند، يکي نباشد. البته ممکن است آن‌ها توانايي‌هايي داشته باشند که شما فاقد آن هستيد.


هميشه به ياد داشته باشيد: موفقيت آموختني است و تنها تفاوت شما با آن‌ها اين است که آن‌ها هميشه يک سري عادات خاص را به کار مي‌بندند و اين باعث کاميابي‌شان مي‌شود.

موفقيت همين است: راه و روش‌هاي زندگي هوشمندانه.



در اين‌ مقاله به 6 مورد از اين شيوه‌ها اشاره مي‌کنيم :



1- با دقت لباس بپوشيد.
قبل از ترک منزل به سمت محل کار، زماني را صرف چک کردن شيوه ي لباس پوشيدن خود کنيد و اطمينان حاصل کنيد که آيا لباس مناسب به تن کرده‌ايد يا خير. ممکن است بعضي‌ها بگويند که لباس براي آدم ارزش نمي‌آورد، اما به عقيده من کاملاً اشتباه است. دنياي کار و تجارت تا حد زيادي روي اين مساله مي‌چرخد. البته لازمه ي منظم بودن و انتخاب رنگ هاي هماهنگ هيچ گاه با لباس هاي گران قيمت و مد گرائي همراه نيست .



اگر مثل يک فرد موفق لباس بپوشيد، ديگران هم مثل يک فرد موفق با شما برخورد مي‌کنند پس در شيوه ي لباس پوشيدن‌تان تجديدنظر کنيد.



2- مثل برنده‌ها بينديشيد.
رفتار خود شخص نقش بزرگي در موفقيتش دارد. ديدگاه‌تان نبايد هيچ‌گاه مثل انسان‌هاي شکست خورده باشد. خوب است که پيشرفت‌ها و دستاوردهايي را که در راه آن‌ها تلاش مي‌کنيد، براي خود مجسم کنيد. هميشه نيمه ي پر ليوان را ببينيد. مردم هم هميشه از افراد موفق تبعيت مي‌کنند، نه منفي بافان.

3- جزيي از يک گروه باشيد.
موفقيت، اکثر اوقات يک کار گروهي است . يک گلزن در فوتبال ، هيچ‌وقت به تنهايي نمي‌تواند موفقيت کسب کند، با همکاري و مساعدت اعضاي مختلف يک گروه، موفقيت به دست مي‌آيد. اگر در يک گروه کار مي‌کنيد، تا جايي که مي‌توانيد مسووليت‌ها و کارهاي خود را به بهترين نحو ممکن انجام دهيد و از ديگران نيز همين انتظار را داشته باشيد. در اين حالت است که موفق خواهيد شد.



4- احساسات خود را به روشني بيان کنيد.
وقتي همه ي قدم‌ها را به دقت برداريد، تنها چيزي که ممکن است مانع رسيدن شما به موفقيت شود، مهارت‌هاي ارتباطي است، خود را در يک جلسه ي کاري تصور کنيد. رييس‌تان از شما نظرخواهي مي‌کند. شما دقيقاً مي‌‌دانيد که چه بايد بگوييد تا مشکل حل شود، اما در بيان آن عاجزيد. صدايتان و کلمات‌تان هيچ‌کدام ياريتان نمي‌کند. اين‌جاست که همه کم‌کم از شما دوري مي‌کنند. پس ياد گرفتن مهارت‌هاي ارتباطي يکي از اصول اوليه است.



5- هميشه نتيجه را در ذهن داشته باشيد.
هر کاري که انجام مي‌دهيم، قطعاً دليلي دارد و براي رسيدن به نتيجه‌اي مشخص است که همه اين کارها را انجام مي‌دهيم. در محل کار هم بايد همين‌طور باشد. هر کار ناخوشايندي را هم که مجبور به انجامش هستيد، با در نظر گرفتن نتيجه و هدف‌تان به دقت انجام دهيد.



6- منظم باشيد.
هنگام کار کردن روي يک پروژه، قدم به قدم همه ي مراحل را به دقت طي کنيد. براي کار خود طرح و برنامه داشته باشيد. اگر قسمتي از کار را نا ديده بگيريد، مطمئنا کارتان به نتيجه نخواهد رسيد.





منبع:مجله موفقيت
------------------------------------------------------------------------------------------
این رو گذاشتم چون حس میکنم کسی راه کارهاش به آرامش کمک میکنه و اینکه موفقیت یجورایی زمینه ساز آرامش هست یا برعکس.یه رابطه متقابل دارن.حتی انسان موفق با آرامش می تونه موفق بمونه....
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel
#13
ما همه آيينه‌ايم، تفاوت در زنگارهاست!




وقتي به دنيا پا گذاشتيم دلمان مثل آيينه‌اي تميز صاف و بي‌نقص بود. يک لکه سياه هم روي آن وجود نداشت. دنيا را همان‌طوري که بود مي‌ديديم با همه خوبي‌ها و بدي‌هايش. اما کمي که بزرگ‌تر شديم براي اين‌که بتوانيم با بقيه جامعه ارتباط برقرار کنيم اجازه داديم تا زنگارها و لکه‌ها روي آيينه جا خوش کنند و هر کدام گوشه‌اي از آيينه را به خود بگيرند. از آن روز به بعد ما ديگر دنيا را آن‌چنان که واقعا بود نمي‌ديديم بلکه طوري مي‌ديديم که زنگارها و لکه‌ها اجازه مي‌دادند.
به خاطر وجود و حضور اين زنگارهاي رنگ و وارنگ بود که ياد گرفتيم در مقابل خوبي بدي کنيم. تنفر را دوست داشته باشيم و بر سر کسي که آواز صلح و آشتي مي‌خواند فرياد جنگ و دعوا راه بيندازيم. به خاطر اين لکه‌هاي سياه آيينه دلمان بود که عشق را با نيرنگ ترکيب کرديم و براي دروغ جامه زيبا بافتيم و اسم فريبکار را زرنگ و باهوش گذاشتيم. وگرنه آيينه که گناهي نداشت. هرچه را در او منعکس مي‌شد، برمي‌گرداند. هنوز هم برمي‌گرداند. آيينه از جايش تکان نخورده است. همان طور مثل روز اول سر جايش در عميق‌ترين لايه‌هاي وجود ما محکم و استوار جاي گرفته و تا آخر عمر همراه ما خواهد بود. آيينه هنوز عين روز اول با ماست، با اين تفاوت که لايه‌اي از لکه و آلودگي و زنگار بخش‌هاي متفاوت آن را با ضخامت‌هاي مختلف پوشانده است.
اين زنگارها رفتني هستند به شرط اين‌که به ياد آيينه بياوريم که نگاهش را از زنگار بردارد و به فراسوي آن بيفکند. زنگارهاي نفرت‌انگيز تنفر و هول‌انگيز ترس و دلهره همگي به راحتي مي‌روند اگر دوباره به آيينه دلمان درست ديدن دنيا را ياد دهيم.
بايد ياد بگيريم که خوبي‌ها را خوب بدانيم و بدي‌ها را بد بشماريم. بايد دوباره ياد بگيريم که از رفتارهاي زشت و نادرست مثل دروغ و نيرنگ و خيانت بدمان بيايد و رفتارهاي نيک و خوب و پسنديده را بپسنديم.
تنها با به ياد آوردن پاکي و صفا و صميميت کودکي است که مي‌توانيم اين دنياي پر از زنگارهاي بزرگ را دوباره پاک کنيم و آيينه دل خود را درست مانند آن ايام صاف و صيقلي سازيم. بايد با دوستي‌ها دوست شويم. با دشمني‌ها دشمن گرديم و بدي را بد شماريم و نيکي را نيک بداريم. بايد با جنگ بجنگيم و با آشتي، آشتي کنيم. از تنفر متنفر شويم و عاشق عشق گرديم. بايد خود واقعيمان شويم و هماني شويم که از روز اول متولد شديم. آيينه‌اي پاک و صاف و بدون هيچ زنگار چه سياه چه طلايي. همه آدم بدهايي که در دور و برمان هستند با آدم خوب‌ها هيچ فرقي ندارند. دل همه مثل آيينه پاک و شفاف است. تفاوتي اگر هست به خاطر زنگارهاست. بياييد به جاي سنگ زدن به آيينه‌ها زنگارها را نشانه بگيريم و دل‌هاي آيينه‌اي را دوباره به همه انسان‌ها برگردانيم. اين کار خيلي راحت است. زنگارها آمده‌اند تا خوبي‌ها را به چشم ما بد کنند و بدي‌ها و زشتي‌ها را نيک و زيبا جلوه دهند. براي پاک کردن زنگارها کافي است درست عمل کنيم و خوبي‌ها را خوب بدانيم و بدي‌ها را بد شماريم. به همين سادگي همه زنگارها مي‌روند.

سهيلا ثقفي
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: Farzad ، hasti.cruel
#14
پادشاهي که يک کشور بزرگ را حکومت مي کرد، باز هم از زندگي خود راضي نبود؛ اما خود نيز علت را نميدانست .

روزي پادشاه در کاخ امپراتوري قدم مي زد. هنگامي که از آشپزخانه عبور مي کرد، صداي ترانه اي را شنيد.

به دنبال صدا، پادشاه متوجه يک آشپز شد که روي صورتش برق سعادت و شادي ديده مي شد.

پادشاه بسيار تعجب کرد و از آشپز پرسيد: ‘چرا اينقدر شاد هستي؟’

آشپز جواب داد: ‘قربان، من فقط يک آشپز هستم، اما تلاش مي کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم.

ما خانه اي حصيري تهيه کرده ايم و به اندازه کافي خوراک و پوشاک داريم.

بدين سبب من راضي و خوشحال هستم…’

پس از شنيدن سخن آشپز، پادشاه با نخست وزير در اين مورد صحبت کرد.

نخست وزير به پادشاه گفت : ‘قربان، اين آشپز هنوز عضو گروه 99 نيست!!!

اگر او به اين گروه نپيوندد، نشانگر آن است که مرد خوشبيني است.’

پادشاه با تعجب پرسيد: ‘گروه 99 چيست؟؟؟’

نخست وزير جواب داد: ‘اگر مي خواهيد بدانيد که گروه 99 چيست،

بايد اين کار را انجام دهيد: يک کيسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذاريد.

به زودي خواهيد فهميد که گروه 99 چيست!!!’

پادشاه بر اساس حرف هاي نخست وزير فرمان داد يک کيسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند..

آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کيسه را ديد. با تعجب کيسه را به اتاق برد و باز کرد.

با ديدن سکه هاي طلايي ابتدا متعجب شد و سپس از شادي آشفته و شوريده گشت.

آشپز سکه هاي طلايي را روي ميز گذاشت و آنها را شمرد. 99 سکه؟؟؟

آشپز فکر کرد اشتباهي رخ داده است. بارها طلاها را شمرد؛ ولي واقعاً 99 سکه بود!!!

او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100سکه نيست!!!

فکر کرد که يک سکه ديگر کجاست و شروع به جستجوي سکه صدم کرد. اتاق ها و حتي حياط را زير و رو کرد؛

اما خسته و کوفته و نااميد به اين کار خاتمه داد!!!

آشپز بسيار دل شکسته شد و تصميم گرفت از فردا بسيار تلاش کند تا يک سکه طلايي ديگر بدست آورد

و ثروت خود را هر چه زودتر به يکصد سکه طلا برساند.

تا ديروقت کار کرد. به همين دليل صبح روز بعد ديرتر از خواب بيدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد

که چرا وي را بيدار نکرده اند!!! آشپز ديگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمي خواند؛

او فقط تا حد توان کار مي کرد!!!

پادشاه نمي دانست که چرا اين کيسه چنين بلايي برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزير پرسيد.

نخست وزير جواب داد: ‘قربان، حالا اين آشپز رسماً به عضويت گروه 99 درآمد!!!

اعضاي گروه 99 چنين افرادي هستند: آنان زياد دارند اما راضي نيستند
-----------------------------------------------------------------------------------
اینکی داستان رو فقط به خاطر جمله آخرش گذاشتم.کسانی که هیچوقت راضی نمیشن از آرامش دور و محروم هستن
قناعت تو مسائل مادی خصلتیه که انسان رو پیروز میکنه
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel
#15
کسب موفقیت و آرامش

1- قانون علت و معلول
هر چيز به دليلي رخ مي دهد . براي هر علتي معلولي هست ، و براي هر معلولي علت يا علت هاي بخصوصي وجود دارد ، چه از آنها اطلاع داشته باشيد چه نداشته باشيد . چيزي به اسم اتفاق وجود ندارد .

2- قانون ذهن
همه ي علت ها و معلول ها ذهني هستند. افکار شما تبديل به واقعيت مي شوند. افکار شما آفريننده اند. شما تبديل به همان چيزي مي شويد که درباره ي آن بيشتر فکر مي کنيد .
هميشه درباره ي چيز هايي فکر کنيد که واقعا طالب آن هستيد و از فکر کردن درباره ي چيزهايي که خواستار آن نيستيد اجتناب کنيد .

3- قانون عينيت يافتن ذهنيات
دنياي پيرامون شما تجلي فيزيکي دنياي درون شماست . کار اصلي شما در زندگي اين است که زندگي مورد علاقه ي خود را در درون خود خلق کنيد .زندگي ايده آل خود را با تمام جزئيات آن مجسم کنيد و اين تصوير ذهني را تا زماني که در دنياي پيرامون شما تحقق پيدا کند حفظ کنيد .

4- قانون رابطه ي مستقيم
زندگي بيرون شما بازتاب زندگي دروني شماست . بين طرز فکر و احساسات دروني شما از يک طرف و عملکرد و تجارب بيروني شما از طرف ديگر رابطه مستقيم وجود دارد.

5- قانون باور
هر چيزي را که عميقا باور داشته باشيد برايتان به واقعيت بدل مي شود . شما آنچه را که مي بينيد باور نمي کنيد بلکه آن چيزي را مي بينيد که قبلا به عنوان يک باور انتخاب کرده ايد . پس بايد :
- باور هاي محدود کننده اي را که مانع موفقيت شما هستند شناسايي کنيد .
- آنها را از بين ببريد .

6- قانون ارزش ها
نحوه ي عملکرد شما هميشه با زيربنايي ترين ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است .
آنچه براستي ارزش هايي را که واقعا به آن اعتقاد داريد بيان مي کند ادعاهاي شما نيست بلکه گفته ها ، اعمال و انتخاب هاي شما به ويژه در هنگام ناراحتي و عصبانيت است.

7- قانون انگيزه
هر چه مي گوييد يا انجام مي دهيد از تمايلات دروني ، خواسته ها و غرايز شما سرچشمه مي گيرد . اين کار ممکن است بصورت خودآگاه و ناخودآگاه انجام شود.
رمز موفقيت دو چيز است :
- تعيين اهداف و برنامه ريزي براي آنها .
- مشخص کردن انگيزه ها .

8- قانون فعاليت ذهن ناخودآگاه
ذهن ناخودآگاه شما موجب مي شود همه ي گفته ها و اعمالتان مطابق با الگويي انجام پذيرد که با تصوير ذهني و باورهاي زير بنايي شما هماهنگ است .ذهن ناخودآگاه شما بسته به اينکه چگونه آنرا برنامه ريزي کنيد مي تواند شما را به پيش ببرد و يا از پيشرفت باز دارد .

9- قانون انتظارات
اگر با اعتماد به نفس انتظار وقوع چيزي را داشته باشيد در جهان پيرامونتان امکان وقوع پيدا مي کند. شما هميشه هماهنگ با انتظاراتتان عمل مي کنيد و انتظارات شما بر رفتار و طرز برخورد اطرافيانتان تاثير مي گذارد .

10- قانون تمرکز
هر چيزي که ذهن خود را به آن مشغول سازيد در زندگي واقعيت پيدا مي کند .
هر چيزي که روي آن تمرکز کنيد و مرتبا به آن فکر کنيد در زندگي واقعي شکل مي گيرد و گسترش پيدا مي کند . بنابراين بايد فکر خود را بر چيزهايي متمرکز کنيد که در زندگي واقعا طالب آن هستيد .

11- قانون عادت
حداقل 95% از کارهايي که انجام مي دهيد از روي عادت است ، خواه عادت هاي مفيد و خواه عادت هاي مضر. شما مي توانيد عادت هايي را که موفقيتتان را تضمين مي کند در خود پرورش دهيد . به اين صورت که تا هنگامي که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتيک و غير ارادي انجام نشوند تمرين و تکرار آگاهانه و مدام آنرا ادامه دهيد .

12- قانون جذب
شما مرتبا افکار ، ايده ها و موقعيت هايي را که با افکار غالب شما هماهنگ هستند به خود جذب مي کنيد ، خواه افکار منفي خواه افکار مثبت .شما مي توانيد بهتر از اينکه هستيد باشيد ، ثروتمند تر از اکنون باشيد و توانايي هاي بيشتري داشته باشيد چون مي توانيد افکار غالب خود را تغيير دهيد .

13- قانون انتخاب
زندگي شما نتيجه ي انتخاب هاي شما تا اين لحظه است .چون هميشه در انتخاب افکار خود آزاد هستيد ، کنترل کامل زندگي تان و تمامي آنچه برايتان اتفاق مي افتد در دست شماست .

14- قانون تفکر مثبت
براي موفقيت و شادي در تمام جنبه هاي زندگي تفکر مثبت امري ضروري است. شيوه ي تفکر شما نشان دهنده ي ارزش ها ، اعتقادات و انتظارات شماست.

15- قانون تغيير
تغيير غير قابل اجتناب است و چون با دانش روزافزون و تکنولوژي رو به پيشرفت هدايت مي شود با سرعتي غير قابل قياس با گذشته در حال حرکت است. کار شما اين است که استاد تغيير باشيد نه قرباني آن .

16- قانون کنترل
اين که تا چه حد در مورد خودتان مثبت فکر مي کنيد بستگي به اين دارد که فکر مي کنيد تا چه حد زندگي تان را تحت کنترل داريد. سلامتي ، شادي و عملکرد عالي از طريق کنترل کامل افکار، اعمال و شرايط پيرامونتان به وجود مي آيد.

17- قانون مسئوليت
هر جا که هستيد و هر چه که هستيد بخاطر آن است که خودتان اينطور خواسته ايد .
مسئوليت کامل آنچه که هستيد ، آنچه که بدست آورده ايد و آنچه که خواهيد داشت بر عهده ي خود شماست .

18- قانون پاداش
عالم در نظم و تعادل کامل به سر مي برد . شما هميشه پاداش کامل اعمالتان را مي گيريد .
هميشه از همان دست که مي دهيد از همان دست مي گيريد . اگر از عالم بيشتر دريافت مي کنيد به اين دليل است که بيشتر مي بخشيد .

19- قانون خدمت
پاداش هايي که در زندگي مي گيريد با ميزان خدمت شما به ديگران رابطه مستقيم دارد .
هر چه بيشتر براي بهبود زندگي و سعادت ديگران کار و مطالعه کنيد و توانايي هاي خود را افزايش دهيد ، در عرصه هاي مختلف زندگي خود نيز پيشرفت بيشتري به دست مي آوريد .

20- قانون تاثير تلاش
همه ي اميدها ، روياها ، هدف ها و آرمان هاي شما در گرو سخت کوشي شماست .
هر چه بيشتر تلاش کنيد ، بخت و اقبال بهتري پيدا مي کنيد .هيچ راه ميانبري وجود ندارد
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel
#16
فقط ذهن آزاد است که میتواند آرامش داشته باشد
-----------------------------------------------------------------------

زن و مرد جواني براي کسب آرامش نزد شيوانا آمدند.آنها به شدت مضطرب و افسرده بودند و از شيوانا مي خواستند تا به آنها روشي براي بيخيالي و آسودگي ذهن بياموزد. شيوانا دستش را به سوي آنها دراز کرد و گفت:

"نگراني خود را در کف دست من بگذاريد تا شما را از آن رها سازم!" زن با لکنت گفت: "اما استاد نگراني ما قابل گذاشتن در دست هاي شما نيست.چيزي در درون ماست و ما نمي توانيم آن را مثل يک تکه سنگ در دستان شما بگذاريم." شيوانا تبسمي کرد و گفت:"چيزي که خودتان مي دانيد وجود ندارد چرا درون خودتان زنده ميکنيد و خودتان را عذاب مي دهيد؟" مرد شرمنده گفت:"ببينيد استاد!ما در گذشته خود اشتباهات زيادي را مرتکب شده ايم و اکنون بار سنگين اين خطاها بر دوش مان سنگيني مي کند و مارا عذاب ميدهد"
شيوانا چرخي زد و به اطراف نگاهي کرد و آن گاه دستانش را به سمت مرد دراز کرد و گفت:"گذشته را به من نشان بده تا تو را از آن برهانم" مرد با حيرت گفت:"اما استاد!گذشته براي لحظه اي رخ داده و براي هميشه رفته و هرکاري کنيم ديگر بر نمي گردد. شيوانا با لبخند گفت:"يعني تو به خاطر چيزي که براي هميشه از دسترست دور شده ناراحتي؟" زن و مرد به هم خيره شدند و با اعتراض گفتند:"ولي استاد!ما براي آرامش نزد شما آمده ايم و شما همه نگراني هاي ما را مسخره کرديد"
شيوانا کاغذي را جلوي زن و مرد گذاشت و گفت:"بزرگترين نگراني هاي خود را روي اين کاغذ بنويسيد و به من بدهيد" مرد و زن جوان با حوصله و وسواس چندين صفحه کاغذ را نوشتند و به شيوانا دادند.شيوانا آتشي درست کرد و کاغذها را در آتش سوزاند و سپس رو به زن و مرد جوان گفت:"تمام شد!الان مي توانيد آرام باشيد"
مرد و زن مات و مبهوت به شيوانا خيره شدند مرد با تعجب پرسيد:"استاد!شما حتي آنها را نخوانديد!آنها حرفهاي گران قيمت و با ارزشي بودند.در واقع به دليل ارزشمندي اين خاطرات و از دست دادن آنها بود که ما مضطرب شده ايم. شيوانا سري تکان داد و از يکي از شاگردان مدرسه خواست تا گران قيمت ترين کاغذ را براي زن و مرد جوان بياورد سپس آن کاغذ را به آنها داد و گفت:"قيمت اين کاغذ بسيار زياد است حرف هاي عذاب دهنده ولي ارزشمند خود را روي اينها بنويسيد!اما بدانيد که من بلافاصله اين کاغذ گرانبها را با نوشته هاي ارزشمند شما مي سوزانم.اين کار تنها روش خلاصي از خاطرات نگران کننده گذشته است" براي راحت بودن بايد ذهن خود را از حمل افکار و خاطرات رها سازيد و زندگي خود را از نشانه ها ذهني گذشته پاک کنيد.فقط ذهن آزاد است که مي تواند آرام باشد
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel
#17
1- جلوي گريه خود را نگيريد و گهگاهي گريه کنيد.

2- افراد آرام دائم به خود مي گويند که براي تغيير گذشته کاري نمي توان انجام داد پس بايد از ادامه زندگي لذت برد. هنوز آينده فرا نرسيده است! ديدتان را نسبت به آن عوض کنيد

3- حداقل روزي 15 دقيقه را در سکوت کامل بگذرانيد و به آنچه که مي خواهيد در زندگي به دست آوريد فکر کنيد.

4- هنگامي که احساس مي کنيد ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هيچ جاي خالي در آن وجود ندارد با قدم زدن سعي کنيد ذهن خودتان را خالي کنيد.

5- به کودکان نگاه کنيد و ببينيد چگونه از زندگي لذت مي برند. زندگي با آرامش را از کودکان ياد بگيريد.

6- سعي کنيد به داشته هاي خود قناعت کنيدو در اين صورت احساس رضايت بيشتري از زندگي خواهيد کرد.

7- اکسيژن باعث مي شود مغز شما بهتر فعاليت کند. پس در محل زندگي و کار خود گياه نگاه داريد.

8- اين همه عجله براي چيست؟ به ياد داشته باشيد سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقيمي داردو پس سعي کنيد عجول و شتابزده نباشيد.

9- شوخي روش خوبي براي رسيدن به آرامش است . پس شوخي طبع باشيد.

10- لحظات زيباي زندگيتان را بايگاني کنيد. سعي کنيد از اين لحظات فيلم و عکس تهيه کنيد و در لحظات ناراحتي به آن نگاه کنيد تا به ياد بياوريد زندگي هميشه براي شما تلخ و دشوار نبوده است.

11- آرام سخن گفتن باعث مي شود ظربان قلب و تنفس شما کم شود و اين پايين آمدن ضربان قلب آرامش بيشتري به شما مي دهد.

12- شاد کردن ديگران باعث مي شود احساس و انرژي مثبتي به شما منتقل شود.

15- هر چند وقت يک بار ساعتتان را باز کنيد و اجاره بدهيد از شر فشار زمان نجات پيدا کنيد.

16- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا براي مدتي فکر شما آزاد باشد واثرات مسافرت پس از برگشت به خوبي در زندگي روزمره شما نمايان خواهد شد.

17- ديگران را ببخشيد. زيرا بخشش و شاد کردن ديگران يکي از مسائل زندگي بخش است.

18- سعي کنيد در هنگام عصبانيت خود را به گونه اي تخليه کنيد . مثلا به بالاي پشت بام برويد و فرياد بکشيد

19- لباسهاي راحت و گشاد باعث آرامش مي شوند.

20- سعي کنيد به موقع غذا بخوريد و از غذا خوردن لذت ببريد. زيرا غذا خوردن باعث آرامش سيستم عصبي مي شود.
پسر به مادر گفت تو هم نماز میخونی هم روزه میگیری ولی خدا هیچی بهت نمیده,
ولی منی که نه نماز میخونم نه روزه میگیرم هر چی ازش خواستم رو بهم داده
طفلک پسر نمیدانست مادر از خدا فقط یک چیز میخواهد انهم اینکه هرچه پسرش میخواهد به او بدهد

اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel
#18
1- جلوی گریه خود را نگیرید ، تا گهگاهی گریه كنید.

2- دست كم روزی 15 دقیقه را در سكوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی كه دارید فكر كنید. سكوت ، عصاره‌ی آرامش است، با زور نمی‌توان آن را ایجاد كرد، باید زمانی كه فرا رسید آن را بپذیرید.
3- افراد آرام به خود می‌گویند: " برای تغییر گذشته كاری نمی‌توان كرد " ، آنگاه از فكر ادامه ی زندگی لذت می‌برند.
4- وقتی احساس می‌كنید كه سرتان پر از فكرهای مختلف است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آن‌ها را پاك كنید.

5- اگر نتوانید كسی را ببخشید، افكار خشمگین‌تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد كرد. شاد كردن دیگران، باعث آرامش می‌شود.
6- آرامش را از كودكان بیاموزید، ببینید چگونه در همان لحظه‌ای كه هستند، زندگی می‌كنند و لذت می‌برند.
7- از همان كه هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می‌كنید.
8- هر چه اكسیژن بیش‌تری به شما برسد، آرام‌تر خواهید شد، خوب است در محل كار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.


9- مهم نیست كه با شما مودبانه برخورد كنند یا نه، برخورد مودبانه‌ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.

10- سرعت حركت شما با احساستان رابطه‌ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حركات بدن خود را آرام‌تر كنید، طولی نمی‌كشد كه آرام خواهید شد. گاهی می‌توانید برای رسیدن به آرامش، دراز بكشید، عضلات خود را شل كنید و به هیچ چیز فكر نكنید.
11- با حركات آرام و صحبت كردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل كنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید كه با صدای بلند صحبت كند؟
12- با شوخ طبعی به آرامش خود كمك كنید.

13- راحتی، یكی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و كفش راحت . هر چند وقت یك بار ساعتتان را باز كنید و خود را از فشار زمان نجات دهید.در آوردن كفش‌ها به كاهش فشار عصبی كمك می‌كند.فشردن یك توپ كوچك، تنش‌های عصبی‌ای را كه در انگشتان و دست‌های شما متمركز شده‌اند، خالی می‌كند. لباس‌های گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می‌شود.
14- لحظه‌های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آن‌ها عكس و فیلم بگیرید، سپس بیش‌تر وقت‌ها آن‌ها را به یاد آورید و درباره‌شان فكر كنید و لذت ببرید.
15- هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می‌شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نكنید. (پیشنهاد ما به شما سواحل استان گلستان است) تماشای ماهی‌ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می‌كند، زیرا ماهی‌ها آرام شنا می‌كنند و آرام تنفس می‌كنند.
16- آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فكری و احساس آرامش خواهد شد.
17- برای تأثیر بیش‌تر و رسیدن به آرامش، در خود متمركز شوید و آرام نفس بكشید.

18- تمرین كنید كه آرام‌تر از حد معمول صحبت كنید، این كار خود به خود ، ضربان قلب و تنفستان را كم می‌كند و به شما اجازه می‌دهد، ذهن و فكرتان را از بسیاری مسایل پاك كنید.
19- اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یكی از با افتخارترین روش‌های رسیدن به آرامش خاطر رسیده‌اید، آنگاه می‌توانید بگویید: " الا بذكر الله تطمئن القلوب ". اگر از خدا دور افتاده‌اید، اكنون وقت آشتی است. داشتن یك تكیه‌گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می‌شود.
20- احساسات و مشكلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیش‌تری احساس كنید.
21- یكی از مهم‌ترین مهارت‌ها در آرام بودن، فكر نكردن به مسایل كوچك است، دومین مهارت، كوچك شمردن تمام مسایل است.

22- شاد كردن دیگران، موجب آرامش می‌شود. نمی‌دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یك كارتن خواب هدیه دهید.
قدردانی كنید. دیگران را برای لطف كردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف كه وظیفه نیست.

23- اگر می‌دانستید كه : «سیـ ـگار كشیدن + ورزش نكردن = استرس، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سیـ ـگار نمی‌كشیدید و ورزش كردن را به تعویق نمی‌انداختید.
لبخند بزن بدون انتظار پاسخی از دنیا ......

بدان روزی دنیا آنقدر شرمنده میشود که بجای پاسخ لبخند با تمام سازهایت

میرقص د...
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel
#19
سلامی به گرمی آفتاب تابستون.
محمودجان دیشب یادم رفت بگم, سنگ درمانی و زدن موسیقی هم تاثیر زیادی داره.
برای مثال سنگ نمک انرژی منفی میگیره.یا فیروزه نیشابوری انرژی منفی رو جذب میکنه وزمانی که رنگش سبز تیره یا آبی تیره شده باشه با زیادی گرفته و برای بدن به شدت مضر هست؛قابل توجه دوستان. اما فیروزه ای که آبی روشن و صاف باشه بدون بارهست(بهترین سنگ فیروزه ,فیروزه ی مصری هست).درخرید سنگ ها دقت کنید چون سنگ ها انرژی میدن و اگر با بدن سازگار نباشه خطرناک هست.
همچنین زدن ساز,فشار فکری انسان رو تخلیه می کنه.

برای اطلاعات بیشتر در رابطه با سنگ ها و اینکه چه سنگی برای حالات روحی و جسمی شما مناسبه لطفا برای کاربرم پیغام بذارید, خوش حال میشم راهنماییتون کنم عزیزان.
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، hasti.cruel
#20
آرامش
برداشت ها از آرامش متفاوت است ، بعضی ها آسایش را مقدم بر آرامش میدانند و بعضی دیگر برعکس.

بزرگترین ترس بشر ترس از تنهائی است که برای گریز از آن راههای مختلفی را جستجو میکند که با اولویت دادن به بعضی از آنها سعی میکند به آرامش برسد.
مهمترین آنها امنیت ، آرامش ، خوشبحتی ، موفقیت و آسایش میباشد .
بعضی ها معتقدند که اگر قلب انسان چیزی را آرزو کند که عقل بتواند آنرا پیاده کند به آرامش رسیده است.
برای اینکه هم آهنگی بین عقل و قلب را بهتر درک کنیم :
عقل راه پول درآوردن را میداند ، ولی این قلب است که میداند پول کجا هست .
یک فوتبالیست موفق و حرفه ای اینطور عمل میکند .

عقلش میداند چگونه توپ را وارد دروازه کند (یاد گرفتنی است ، حواس پنجگانه)، در حالیکه قلب میداند کجا بایستد تا توپ بالای سرش بیاید. (حس ششم ، بدلمان برات میشود)

عقل میخواهد ما را موفق کند و قلب کوشش میکند تا ما خوشبخت شویم ، متاسفانه ما خوشبختی را زیر پا میگذاریم تا به موفقیت برسیم . زیرا موفقیت را میتوانیم به رخ دیگران بکشیم یا بقول معروف پز بدهیم
تعادل بین خواسته های عقل وقلب آرامش را بدنبال خواهد داشت.و آنوقت است که میتوان گفت:

هماهنگی بین عقل و قلب لازمه رسیدن به آرامش و متعاقب آن رسیدن به موفقیت و خوشبختی میباشد. خوشبختی که آرامش بدنبالش نباشد موفقیت است نه خوشبختی.

عقل کلاً با پنج حس که ضمیر روشن نیز مینامند سرو کار دارد: دیدن ، شنیدن ، بوئیدن ، لمس کردن ، چشیدن. در حالیکه قلب یا دل فقط سرو کارش با حس ششم است ،
همانطور که گفته شد اینکه گاهی اوقات میگوئیم بدلم برات شده منظور همان حس ششم است.
وقتی تعادل روحی نباشد

( تعادلی بین خواسته های خود و دیگران و یا قلب و عقل)، وقتی ندانیم چه فرقی بین آرامش و آسایش هست وقتی ندانیم میخواهیم موفق شویم یا خوشبخت، در انتخاب خوشبختی و یا موفقیت مشکل خواهیم داشت ، نمیتوانیم ایست بازرسی های جلوی ذهن را برداریم، تا خوشبختی ، نعمت و عشق بتواند وارد قلبمان گردد. این خود ما هستیم که سد راه میشویم .این ایست بازرسی ها معمولاً اتفاقاتی است که بین 2 تا 6 سالگی رخ داده است یعنی زمانی که کودک عقل ندارد ، زیرا از 7 سالگی عقل فرم میگیرد و از 18 تا 22 سالگی به اوج خود میرسد.


همانطور که قبلاً گفته شد وقتی خواسته های قلب را نادیده گرفته و آنها را در ذهن دفن کنیم، بطوری که نتواند از ذهن بیرون بیاید ( بعبارت دیگربه لحظه و حال وارد شود) دیده نمیشویم و کشش لازمه را برای جذب دیگران نداریم ، زیرا فقط در حال و لحظه است که است که ما دیده میشویم و هنر خوب دیدن و خوب شنیدن را پیدا میکنیم زیرا جسم و روح فقط در زمان حال با هم هستند.وقتی در ذهن هستیم خوشبختی ، عشق و نعمت ما را نمیبینند همانطور که ما هم آنها را نمیبینیم و بطرفمان هم نمیایند، ما میبینیم ولی دیده نمیشویم بعبارتی دیگر فقط بطرف هدف میرویم و نمیتوانیم آن را بطرف خود جذب کنیم.
وقتی سوال شود ، چگونه می توان به آرامش رسید جواب های گوناگونی دریافت میکنیم:
1. وقتی ثروت بدست آوردیم، آرامش هم بدست خواهد آمد.
2. وقتی موفق شدیم آرامش هم به دنبالش خواهد آمد.
3. چنانچه خوشبخت باشیم آرامش هم خودش را نشان می دهد.

ولی تجربه نشان داده است که خیلی ها ثروت مند و موفق هستند ولی طعم آرامش را نچشیده اند.خیلی ها بجای اینکه خودشان را پیدا کنند ، پول پیدا میکنند تا خودشان را گم کنند

خیلی ها آرامش را با آسایش اشتباه می کنند،اینان کسانی هستند که فکر می کنند اگرثروت داشته باشند(منزل،ماشین،ویلا و....)آرامش خواهند داشت در حالی که شاید فقط آسایش نصیبشان گردیده است.

چنانچه خواسته هایمان را به خواسته های عقلی و قلبی تشبیه کنیم، متوجه خواهیم شد که بیشتر بدنبال خواسته های عقلی هستیم ( زن ، بچه ، مادر ، دوستان و اجتماع ) و بدنبال خواسته های قلبی که خواسته های خود ما هست ، نیستیم .

انسان ها همچون کبوتر،دارای دو بال هستند که یکی عقل و دیگری قلب میباشد که اگر هم آهنگ نباشند نمیتوانند پرواز کنند و اوج بگیرند . متاسفانه بال قلب همیشه تحت عنوان از خود گذشتگی ، پدر نمونه و یا مادر نمونه لگدمال شده و فقط با بال عقل سعی میکنیم اموراتمان را بگذرانیم که امکان گذیر نخواهد بود.

برای آرامش باید بین خواسته های عقل و قلب تعادل ایجاد کرد(آسایش عقلی و آرامش قلبی است)
خواسته های قلبی معمولاً قربانی خواسته های عقلی میگردن د.زیرا تعادلی بین آنها وجود ندارد ، تعادل روحی مهمتر از تعادل جسمی است
اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که بیشتر افراد در جواب خواسته های قلبی میگویند که وقت نکردم
فلان رمان را خواندی وقت نکردم
پارک رفتی وقت نکردم
شنا رفتی وقت نکردم
برای خوشبختی وقت نیست زیرا تمام وقت ها را موفقیت دزدیده است
بیشتر افراد موفقیت را به خوشبختی ترجیح میدهند و میگویند همینکه بدبخت نباشند احساس خوشبختی میکنند

اینان کسانی هستند که به بردوباخت بیشتر از موفقیت فکر میکنند که متاسفانه بیشتر آقایان اینگونه هستند. بهمین دلیل باید بآقایان این احساس را داد که برنده هستند.موفقیت وقتی همراه آرامش نباشد فقط برنده بودن است .

خانم ها چهار مشخصه باید داشته باشند : مادری ، روحانی ، پرخاشگری و لوندی جای تعجب نیست چنانچه خانم ها فقط پرخاشگری و روحانی بودن را نشان دهند و همسرانشان از آنها منزجر نشوند و بدنبال همسر دیگر نباشند.
( وقتی همسر از سر کار بمنزل آمد ابتدا پرخاشگری که مثلاً کجا بودی ، سپس با چای و قربون صدقه رفتن بخواهند جبران کنند.)

چنانچه آرامش پلی بین موفقیت و خوشبختی باشد، از موفقیت بسختی میتوان به طرف خوشبختی رفت ، انسان های موفق از موفقییتشان خوشحال میشوند زیرا میتوانند آنها را به رخ دیگران بکشند در حالی که آدم های خوشبخت شاد بوده و نیازی به خودنمائی ندارند و راحت تر میتوانند موفق شوند مشروط بر اینکه موفقیت تعریف شده باشد.

خداوند برای هر پرنده ای دانه مخصوص خودش را در نظر گرفته ولی هرگز به لانه اشان نمی اندازد ، آنها باید بیرون آمده و خودشان جست و جو کنند. ما هم نباید در ذهن بمانیم و توقع برآورده شدن خواسته هایمان داشته باشیم.( تا زمانی که در ذهن هستیم یعنی مشغول فکر کردن هستیم) باید از لاک خود که همان ذهن هست بیرون آمده و عشق و نعمت را بدرون خود راه دهیم
چقَـבر پــَـر می ڪِشَـב دلـَـــمـ
بـﮧ هــَـــوآی تـُـو
پاسخ
سپاس شده توسط: مهربان ، Farzad ، hasti.cruel


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
d.ali (۱۷-۰۷-۹۵, ۰۶:۳۴ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان