امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آرزوی دانه کوچک
#1
دانه کوچک بود و کسی او را نمی‌دید. سال‌های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود.
دانه دلش می‌خواست به چشم بیاید، اما نمی‌دانست چگونه. گاهی سوار باد می‌شد و از جلوی چشمها می‌گذشت. گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها می‌انداخت و گاهی فریاد می‌زد و می‌گفت:
"من هستم، من اینجا هستم، تماشایم کنید .”
اما هیچکس جز پرنده‌ها‌یی که قصد خوردنش را داشتند یا حشره‌هایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه می‌کردند، به او توجهی نمی‌کرد.
دانه خسته بود از این زندگی؛ از این‌ همه گم‌ بودن و کوچکی خسته بود. یک روز رو به خدا کرد و گفت:
"نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچ‌کس نمی‌آیم. کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا می‌آفریدی.”
خدا گفت:"اما عزیز کوچکم! تو بزرگی، بزرگتر از آنچه فکر می‌کنی. حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگ‌شدن ندادی. رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کرده‌ای. راستی یادت باشد تا وقتی که می‌خواهی به چشم بیایی، دیده نمی‌شوی. خودت را از چشم‌ها پنهان کن تا دیده شوی.”
دانه کوچک معنی حرف‌های خدا را خوب نفهمید، اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد.
سال‌ها بعد دانه کوچک، سپیداری بلند و با شکوه بود که هیچکس نمی‌توانست ندیده‌اش بگیرد. سپیداری که به چشم همه می‌آمد.
نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمیکند من از سکوت موریانه ها میترسم...!
پاسخ
سپاس شده توسط: maedeh
#2
هوووووووووووووووووووووووووووو ب افتخارداداش خودم بااین مطالب خوجلش میسی اجی جونmaramaraieir
بهترین نیستم..اما.. گردن م کلفته بهترینارو میخوام..
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
همه ماها هم از این فرصتا زیاد داریم فقط باید ازش درست استفاده کنیم.maramaramaramaramara
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  اولین کسی که شکل دانه های برف را دید صنم بانو 1 115 ۱۳-۱۰-۹۹، ۰۶:۴۰ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  خانه‌های کوچک پریان در جزیره من نیـایــش 1 121 ۳۰-۰۸-۹۷، ۰۲:۴۰ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa
  آیا میدانستین دروغ گفتن دماغ را کوچک می‌کند! نیـایــش 2 160 ۲۹-۰۸-۹۷، ۰۱:۵۷ ب.ظ
آخرین ارسال: دخترشب

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان