۰۶-۰۹-۹۱، ۰۴:۴۹ ب.ظ
پيامبران دو نوعند: اولوالعزم و غير الولعزم.
دين پيامبران اولوالعزم جهانی بوده و به جمعيت خاص و منطقه مخصوصی وابسته نبوده بلکه برای همه مردم مبعوث شده اند.
حضرت عيسی از پيامبران اولوالعزم است که دين آنحضرت همگانی بوده و به بنی اسرائيل يا قوم خاص ديگری وابستگی نداشته است. ولي جهانی بودن و همگانی بودن آن تا زمانی بوده که پرتو فروزان اسلام طالع نشده و چهره درخشان آن آشکار نگشته بود؛ با آمدن اسلام که کاملترين و جامعترين اديان آسمانی است؛ تمام دينهای گذشته نسخ شده و فروغشان به تاريکی گرائيده است.
بنابرين اگر حضرت عيسی (ع) برای همه جهان در همه زمانها مبعوث شده باشد می بايست دين آن حضرت هم برای هميشه باقی باشد و راهنمای تمام جوامع گردد. در حالی که ما می بينيم کتاب آن حضرت دست خوش تحريف و دگرگونی شده و تناقض فراوانی در آن ديده می شود و احکامی در آن است که حتی باعقل و وجدان نيز مخالف است.
دين مسيحيت تا زنده بودن حضرت عيسی (ع) دارای بهترين و عاليترين دستورات بود که مردم آن روز را به صلح و صفا و محبت و کناره گيری از اشتغالات زياده از حد دنيا و ... دعوت می کرد؛ ولی پس از عروج آن حضرت به آسمان و ناپديد شدنش پيروان و شاگردان او هر يک کتابی نوشتند و بفکر خود هر آنچه از آن حضرت بياد آنها بود، بنام کتاب مقدس و آسمانی يبن مردم رواج دادند. بقدری انجيلها زياد شد . اين کتابهای آسمانی زياد گرديد که خود مسيحيان دچار حيرت شدند و بناچار چهار کتاب برگزيدۀ آنرا انتخاب کردند که بنام:
لوقا . يوحنا . متی . مرقس
معروفست که متأسفانه همين ها نيز با يکديگر اختلاف دارند يا در هر يک تناقض بسياری ديده می شود که با عقل سليم مخالف است.
دين پيامبران اولوالعزم جهانی بوده و به جمعيت خاص و منطقه مخصوصی وابسته نبوده بلکه برای همه مردم مبعوث شده اند.
حضرت عيسی از پيامبران اولوالعزم است که دين آنحضرت همگانی بوده و به بنی اسرائيل يا قوم خاص ديگری وابستگی نداشته است. ولي جهانی بودن و همگانی بودن آن تا زمانی بوده که پرتو فروزان اسلام طالع نشده و چهره درخشان آن آشکار نگشته بود؛ با آمدن اسلام که کاملترين و جامعترين اديان آسمانی است؛ تمام دينهای گذشته نسخ شده و فروغشان به تاريکی گرائيده است.
بنابرين اگر حضرت عيسی (ع) برای همه جهان در همه زمانها مبعوث شده باشد می بايست دين آن حضرت هم برای هميشه باقی باشد و راهنمای تمام جوامع گردد. در حالی که ما می بينيم کتاب آن حضرت دست خوش تحريف و دگرگونی شده و تناقض فراوانی در آن ديده می شود و احکامی در آن است که حتی باعقل و وجدان نيز مخالف است.
دين مسيحيت تا زنده بودن حضرت عيسی (ع) دارای بهترين و عاليترين دستورات بود که مردم آن روز را به صلح و صفا و محبت و کناره گيری از اشتغالات زياده از حد دنيا و ... دعوت می کرد؛ ولی پس از عروج آن حضرت به آسمان و ناپديد شدنش پيروان و شاگردان او هر يک کتابی نوشتند و بفکر خود هر آنچه از آن حضرت بياد آنها بود، بنام کتاب مقدس و آسمانی يبن مردم رواج دادند. بقدری انجيلها زياد شد . اين کتابهای آسمانی زياد گرديد که خود مسيحيان دچار حيرت شدند و بناچار چهار کتاب برگزيدۀ آنرا انتخاب کردند که بنام:
لوقا . يوحنا . متی . مرقس
معروفست که متأسفانه همين ها نيز با يکديگر اختلاف دارند يا در هر يک تناقض بسياری ديده می شود که با عقل سليم مخالف است.