امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ابادانی وتهرانی
#1
یه روز تو خدمت دو تا دوست با هم بودن . یکی آبادانی به اسم محمد و یکی تهرانی به اسم علی. اون دوتا خیلی با هم جور بودن. طوری که اگه دو ساعت همدیگه رو نمی دیدن نگران هم می شدن. گذشت و خدمت اینها به پایان رسید.

آبادانیه گفت علی خدمت ما تموم شد و رفاقتمون نه. من پولدار نیستم اما هر وقت خواستی زن بگیری بیا آبادان خودم یه زن خوب بهت میدم.

تهرانیه هم گفت من هم دلم واست تنگ میشه. هر وقت کار خواستی بیا تهران من پولدارم بهت کار میدم.

گذشت و بعد یه سال تهرانیه هوای زن گرفتن کرد. میره آبادان پیش رفیقش محمد. میگرده و خونشونو پیدا می کنه. میبینه یه خونه فقیرانه بدون تشکیلات و ....

تقریبا" یه هفته ای آبادانیه ازش مهمون نوازی گرمی میکنه. میرن دنبال زن . این همسایه و اون همسایه. این فامیل و اون فامیل . و خلاصه هر جا میرن تهرانیه نظرشو نمی گیره. بعد از یه مدت تهرانیه اونی که میخوادو پیدا نمیکنه...

خدا حافظی میکنه میگه: محمد تو به قولت عمل کردی من پسندم نشد.

می خواد بره میبینه یه دختر خوشگل و سنگین و رنگین و خلاصه با کمالات میره تو خونه آبادانیه. میگه : محمد من این دخترو می خوام.

دختره نامزد آبادانیه بوده.

میگه باشه ( به خاطر اینکه به قولش عمل کنه ) . میره با خانواده ها صحبت می کنه با نامزدش صحبت می کنه و خلاصه راضیشون می کنه. دست نامزدشو میذاره تو دست رفیق تهرانیش.

به تهرانیه هم هیچی نمیگه.

بعد یه سال آبادانیه بی پول و معتاد میشه. مادرش می گه محمد حالا که بی پولی و وضعت اینه برو ببین رفیقت بهت کار میده؟

آبادانیه هم می ره تهران . بعد کلی گشتن خونه رفیقش رو پیدا می کنه. میبینه یه خونه با دم و دستگاه و با تشکیلاته.

آیفون رو میزنه میگه علی منم.

تهرانیه می گه برو آقا نمیشناسمت.

آبادانیه با خودش میگه شاید صدام عوض شده تو این مدت منو نمی شناسه. دوباره زنگ میزنه میگه : علی منم محمد. رفیق آبادانیت.

تهرانیه میگه اقا من رفیقی به اسم محمد ندارم . برو مزاحم نشو ...

آبادانیه ناراحت میشه. خسته بوده . میگه برم یه گوشه استراحت کنم.

میره جلو خونه تهرانیه تو پارک استراحت کنه. می بینه سه نفر که قیافشون به دزدا می خوره میان نزدیکش.

با خودش میگه اینا الان میان پولامو میگیرن کتکم هم میزنن. بهشون میگم پولامو بگیرین اما کتکم نزنین. وقتی دزدا میان پیشش میگه : من آبادانیم. اینا هم پولامه . می خوام برم شهرم . پولامو بگیرین اما کتکم نزنین.

دزدها هم وقتی میبنن این جوریه میگن : ما الان از دزدی اومدیم زیاد پول داریم. بیا این صد هزار تومن رو بگیر به خودت برس. دزد ها هم میرن.

آبادانیه با خودش می گه میرم آرایشگاه . به سر و وضعم میرسم و یه دست کت و شلوار میگیرم. میرم آبادان به مادرم می گم رفیق کار داد من نخواستم . نمی گم نا مردی کرد.

خلاصه میره اصلاح میکنه و کت و شلوار میگیره و حسابی به خودش میرسه.

تو راه که میرفته خونه یه زن با یه ماشین کنارش ترمز میزنه . میگه آقا بیا سوار شو.

آبادانیه میگه من بچه شهرستانم می خوام برم آبادان. تو دیگه دست از سرم بردار خودم به اندازه کافی دردسر دارم.

زنه می گه بیا بالا. از قیافت خوشم اومده. بیا واسم کار کن. آبادانیه هم سوار میشه.

زنه مدیر یه فروشگاه زنجیره ایه. یه غرفه میده دست آبادانیه. از برکت دست آبادانیه کار فروشگاه میگیره. وضع زنه خوب میشه.

زنه به آبادانیه می گه کارت خوبه . ازت خوشم اومده . واقعاْ مردی اگه زن می خوای بیا دخترمو بدم بهت. آبادانیه هم قبول می کنه دختر و میگره.

بعد یه مدت زنه می گه یه مجلس شراب خوری تو شمال شهر هست. میای بریم . آبادانیه هم میگه بریم.

میرن و تو مجلس آبادانیه نامزد قبلیش که حالا زن تهرانیه هست رو می بینه.

به جمع می گه ساقی اول من.

میگه : به سلامتی اون رفیقی که قول داد و به قولش عمل نکرد. همه پیک اول رو میزنن.

پیک دوم به سلامتی اون سه تا دزدی که پول دادن به من و کمکم کردن. همه پیک دوم رو میزنن.

پیک سوم به سلامتی زنی که بهم کار داد و دخترش رو هم زنم . همه میزنن.

آبادانیه هر چی بود به تهرانیه پرونده بود.

تهرانیه هم می گه ساقی دوم من.

میگه به سلامتی اون رفیقی که قول داد و به قولش عمل کرد. همه میزنن.

پیک دوم به سلامتی اون سه تا دزدی که دزد نبودن و من فرستادمشون. همه می زنن.

پیک سوم به سلامتی..... قسم خورده بودم نگم اما میگم. به سلامتی اون زنی که مادرم بود و اون دختر که خواهرم...
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان