امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
احمدرضا احمدی
#1
Rainbow 
[img]احمد رضا احمدی در سال 1319 در کرمان به دنيا آمد . وي دوره آموزش‌های دبستانی را در كرمان گذراند و 7 سال بعد به همراه خانواده راهي تهران شد و در مدرسه دارالفنون تحصيل كرد . ذوق كودكي‌اش در بزرگسالي او را به شعر كشاند . آشنايي عميق او با شعر و ادبيات كهن ايران و شعر نيما دستمايه‌اي شد تا حركتي كاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پي‌ريزي كند . وي نخستين مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال 1340 منتشر كرد كه توجه بسياري از شاعران و منتقدان دهه 40 را جلب كرد . احمدي ، پس از آن به يكي از شاعران تاثيرگذار معاصر بعد از نيما و شاملو در ميان شاعران پس از خود مبدل شد . حضور فعال وي در عرصه شعر ، ادبيات كودكان ، دكلمه شعر و هنر سينما ، از او چهره‌اي مؤثر در ادبيات و هنر معاصر ساخته است . از احمد رضا احمدي بيش از18 مجموعه شعر ، 15 كتاب براي كودكان ، دكلمه اشعار خودش در كاست يادگاري و اشعار حافظ ، نيما ، سهراب سپهري و شاعران معاصر منتشر شده است . در سال 1378 سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد . همان سال كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدي ، تنديس مداد پرنده (تنديس مداد پرنده به احمدي اهدا شد) را به او اهدا كرد . احمدي در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سال‌ها فعاليت كرده و هم اکنون نیز در همان جا مشغول به كار است[/img]
احمد رضا احمدی در سال 1319 در کرمان به دنيا آمد . وي دوره آموزش‌های دبستانی را در كرمان گذراند و 7 سال بعد به همراه خانواده راهي تهران شد و در مدرسه دارالفنون تحصيل كرد . ذوق كودكي‌اش در بزرگسالي او را به شعر كشاند . آشنايي عميق او با شعر و ادبيات كهن ايران و شعر نيما دستمايه‌اي شد تا حركتي كاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پي‌ريزي كند . وي نخستين مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال 1340 منتشر كرد كه توجه بسياري از شاعران و منتقدان دهه 40 را جلب كرد . احمدي ، پس از آن به يكي از شاعران تاثيرگذار معاصر بعد از نيما و شاملو در ميان شاعران پس از خود مبدل شد . حضور فعال وي در عرصه شعر ، ادبيات كودكان ، دكلمه شعر و هنر سينما ، از او چهره‌اي مؤثر در ادبيات و هنر معاصر ساخته است . از احمد رضا احمدي بيش از18 مجموعه شعر ، 15 كتاب براي كودكان ، دكلمه اشعار خودش در كاست يادگاري و اشعار حافظ ، نيما ، سهراب سپهري و شاعران معاصر منتشر شده است . در سال 1378 سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد . همان سال كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدي ، تنديس مداد پرنده (تنديس مداد پرنده به احمدي اهدا شد) را به او اهدا كرد . احمدي در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سال‌ها فعاليت كرده و هم اکنون نیز در همان جا مشغول به كار است


بخش 1



درختانی را از خواب بیرون می آورم
درختانی را در آگاهی كامل از روز
در چشمان تو گم می كنم
تو كه
با همه ی فقر و سفره بی نان
در كنارم نشسته ای
لبخند برلب داری
در چهر جهت اصلی
چهار گل رازقی كاشته ای
عطر رازقی ما را درخشان
مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد
همه چیز را دیده ایم
تجربه های سنگین ما
ما را پاداش می دهد
كه آرام گریه كنیم
مردم گریز
نشانی خانه خویش را گم كرده ایم
لطف بنفشه را می دانیم
اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی كنیم
ما نمی دانیم
شاید در كنار بنفشه
دشنه ای را به خاك سپرد باشند
باید گریست
باید خاموش و تار
به پایان هفته خیره شد
شاید باران
ما
من و تو
چتر را در یك روز بارانی
در یك مغازه كه به تماشای
گلهای مصنوعی
رفته بودیم
گم كردیم

***********
بخش 2


هنگام روز
كجا می روی
در خانه بمان
غمگینم
گیلاس ها بر درختان نشسته اند
پرنده از تنهایی
پر نمی زند
هراس دارد
من
همواره در روز
زخم قلبم را به تو
نشان می دهم
در خانه بمان
آوازها
از خانه دور است
یك ستاره
هنوز در آسمان
مانده است
شب می شود
گلهای سرخ
در شب
در باغچه دیده نمی شوند
در باغچه یادبود تو است
كنار این بوته های گل سرخ
می خواستی بمیری
مردی
به تو بانگ زدیم
تو را صدا كردیم
تو مرده بودی
یار من
لحظه ای در بهشت
دوام آور
شب تمام می شود
كلید خانه را
گم كرده بودیم
در كوچه ماندیم
در كنار خانه
علف ها روییده بود
اما چه سود
سایه نداشتند
زاده شدم
كه لباس نو بپوشم
جمعه ها تعطیل باشد
در تابستان
آب سرد بنوشم
عشق را باور كنم
كلمات مرا به ستوه نمی آورد
انگشتانم
در میان برگهای درختان
تسلیم روز می شوم
لباسها بر تنم
كهنه است
من
در تابستان آب گرم
می نوشم
هنوز تشنه ام

**********
بخش 3


فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب كنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
كه مخفی ترین نام خود را
كه خون شما را صورتی می كند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
تا چیدن گندم ها
تا زرد شدن كامل گندم ها
عاشق شوید
فقط روزهای كودكی رابرای یكدیگر
نگویید
گندم ها زرد شدند
گندم ها چیده شدند
نان گرم آماده است
ولی
شما كنار بوته های زرد ذرت باشید
آب را در كوزه بریزید
كوزه را كنار تنها بوته ی گل سرخ
بگذارید
ما
شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
دوست داریم

**********
بخش 4


چه سرگردان است این عشق
كه باید نشانی اش را
از كوچه های بن بست گرفت
چه حدیثی است عشق
كه نمی پوسد و افسرده نیست
حتی آن هنگام
كه از آسمان به خانه آوار
شود
خدایا!
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش،
دخترکان تن- فروش،
مادران سیاه پوش،
کاسبان دین فروش،
محراب های فرش پوش،
پدران کلیه فروش،
زبان های عشق فروش،
انسانهای آدم فروش،
همه رامی بینی؟!
می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم،
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد رفیق…!!!.zaps.
پاسخ
سپاس شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان