امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ارنست همینگوی
#1
ارنست همینگوی در سال1899 در اوك پارك بیرون شیگاگو دیده به جهان گشود .پدرش پزشك و مادرش خانه دار و سخت پابند مذهب بود. ارنست میان شش فرزند دومین پسر خانواده بود. مطالبی كه خودش در مورد زندگی نامش نوشته می گوید :
پدر و مادرم به طور كلی باهم هیچ توافق اخلاقی نداشتند و از این لحاظ خانواده ما و به خصوص من دچار گرفتاری و ناراحتی بودیم.

مادرش علاقه مند بود كه پسرش اهل كلیسا و خواننده سرور های مذهبی باشد اما پدرش به ماهیگیری علاقه مند بود . چوب و تور ماهیگیری به دستش میداد تا تمرین ماهیگیری كند. ارنست همینگوی ده ساله بود كه با تفنگ و اصول شكار آشنا شد. هنگامی كه پا به مدرسه گذاشت احساس كرد كه به ادبیات بیش تر از درسهای دیگرعلاقه مند است خود در این باره می گوید :
از قیافه و از بیان آموزگار ادبیاتم خوشم می آمد . احساس میكردم چیزی در من هست كه او در قالب ادبیات و شعرهایی كه میخواند خوب بازگو می كند. اما این كشش را نسبت به درس های دیگرم آنچنان نداشتم
اما انتشار كتاب های زندگی نامه نویسندگان آمریكایی تا حدودی نیاز های مالی او را پاسخ داد . در سال 1940 دومین همسرش هم از او قطع پیوند كرد در مورد گسستن این پیوند می گوید :
باید اعتراف كنم كه همسر دومم چیزهایی از من نگرفت كه همسر اولم هم آنها را به من رایگان نمی بخشید هنوز زن های آمریكایی مطلوب زندگی نشده اند ......
در سال 1940 كتاب برای كه زنگ ها به صدا در می رآیند را انتشار كرد. در همین سال بود كه برای سومین بار با زنی به نام مارتالوگن كه نویسنده بود ازدواج كرد . این ازدواج چند سالی دوام نیافت و باز مثل ازدواج قبلی همینگوی به طلاق انجامید. برای چهارمین بار همینگوی با زنی به نام ماری دالش ازدواج كرد و این آخرین همسر ارنست همینگوی و بسیار خوش گذران بود.
همینگوی در سال 1952 كتاب پیر مرد و دریا را نوشت و این سال برای همینگوی سال خوشی بود همینگوی در این سال جایزه نوبل ادبی را به خاطر همه كارهایش و كتاب معروفش پیرمرد و دریا دریافت نمود. داستان پیرمرد و دریا از این جا شروع می شود كه یك پیرمرد صید كننده ی ماهی به بدشانسی بر میخورد و هر روز كه به صید ماهی می رود دست خالی بر میگرد در حالی كه بقیه صیادان ماهی صید میكردند و كم كم پسركی كه با پیرمرد همراه بوده است پدر و مادرش او را از پیرمرو جدا میكنند به خاطر بدشانسی پیرمرد كه ماهی صید نمی كند و در كنار صیاد دیگر مشغول به كار میشود. نكته ی قابل توجه داستان این است كه پیرمرد هیچ وقت از كار خودش نا امید نمی شود و هر روز به صید ادامه میدهد هر چند كه دست خالی برمیگشت و......
سال 1961 سال خاموشی همینگوی بود به این گونه كه وی در این سال با گلوله تفنگ خودش با زندگی بدرود گفت . آثار وی به شرح زیر است :
1- مردان بی زن
2- زندگی خوش و كوتاه فرانسیس مكومبر
3- برف های كلیمانجارو
4- فیستا
5- وداع با اسلحه
6- داشتن و نداشتن
7- برای كه زنگ ها به صدا در می آید
8- آنسوی رودخانه و میان درختان
9- جزایری در جویبار
10- سیلاب های بهاری
11- مرگ پس از نیمروز
12 – تپه های سبز آفریقا
13- جشن ناپایدار
14- ستون پنجم
15- آدم كش ها
16- خورشید همچنان میدمد
17 – پیرمرد و دریا
18- در زمان ما
19- پرنده چیزی نمی برد
20- كلبه سرخپوستان
21- مردم در جنگ
22- سه داستان و ده شعر
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Rainbow ۱۴ پرده از زندگی «ارنست همینگوی» صنم بانو 1 82 ۰۴-۱۱-۹۶، ۰۳:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  بیوگرافی ارنست همینگوی roozbeh.rahmani 0 661 ۱۰-۰۶-۹۵، ۰۱:۱۴ ب.ظ
آخرین ارسال: roozbeh.rahmani
Rainbow نگاهی به زندگی ارنست همینگوی v.a.y 0 325 ۱۱-۰۴-۹۴، ۰۱:۲۷ ب.ظ
آخرین ارسال: v.a.y

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
d.ali (۱۳-۰۱-۹۸, ۰۶:۰۶ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان