امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اصرار خدای اسلام برای هدایت یهود برخلاف سایر اقوام؟!
#1
سوال
چرا خداوند برای قوم یهود در طول زمان‌ها این همه پیامبر فرستاده در حالی که می‌گویند: در یک روز 40 پیامبر رو کشتند!!!!!! چرا این حد اصرار به هدایت یک قوم نژادپرست جنایت کار دارد؟
چرا در چین یا هند این همه پیامبر(ص) نفرستاده است؟ چرا در اروپا اینکار را نکرده است؟ حتی در ایران، در حالت ماکسیمم می توانیم بگوییم زردتشت پیامبر بوده، خب چند صد سال اختلاف بین پیامبر ما و زردتشت وجود دارد.
یک بحث دیگری هم که هست این که بین حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام(ص) پیامبری نبوده!!!! یعنی700 سال برای کل جهان هیچ پیامبری نبوده است! در این صورت از زمان حضرت عیسی(ع) تا حالا 2000 سال است که در چین هیچ پیامبری نبوده همین طور در امریکای جنوبی و هند. آیا این بی عدالتی واضح نیست؟
اصلا چرا خداوند انبیاء بیشتری مبعوث نکرد تا همه اقوام را در همه زمان‌ها یاری دهند؟


پاسخ
برای پاسخ به سوال شما توجه به چند نکته ضروریست، که باید به همه آنها در کنار هم توجه بفرمایید:

نکته اول: محدودیت عقل انسان
ببینید عقل گستره فهم محدودی دارد، یعنی تنها ضرورت اصل نبوت را درک می کند، قضاوت بیش از این مقدار اطلاعات جامع و گسترده ای را می طلبد که جز در اختیار خالق بشر نیست؛ چرا که انسان نه شناخت جامعی از نبوت و شرائط آن دارد، و نه اطلاعات جامعی از شرائط و اقتضائات زمان و مکان؛ مثلا ممکن است کسی بگوید اگر چندتا پیامبر دیگر می بود که از اروپا و آمریکا و آفریقا هم تبلیغ اسلام را شروع می کردند خیلی خوب بود، اسلام زودتر در جهان پخش می شد، اما عقل در نگاه دقیق تر با کمی فکر میفهمد که این امر موجب میشد اسلام از بیخ و بن کنده شود، چون وقتی یک دین از چند منبع صادر شود، در جایی که این اسلام ها به هم می رسند چند اسلام خواهد بود که نه پیامبر مشترک دارند، نه تاریخ مشترک دارند، نه جغرافیای مشترک دارند، و نه اعتقادات مشترک چون بالاخره اعتقادات با تغییراتی روبرو خواهد شد؛ الان با این که اسلام در یک منطقه ظهور یافته و یک پیامبر دارد و یک تاریخ و یک جغرافیا، این همه فرقه به وجود امده، وای به روزی که با چند پیامبر و در چند منطقه!! امروزه اگرچه بین فرقه ها اختلاف است اما راه کشف حقیقت بسیار آسان تر است، چون فقط باید یک کتاب آسمانی خوانده شود، یک تاریخ مطالعه شود، یک جغرافیا بررسی شود.
پس می بینید که عقل بر خلاف اصل ضرورت انبیاء ، در خصوص کم و کیف آن به راحتی نمی تواند ابراز نظر کند، چون اینقدر حواشی و احتمالات دارد که از توان عقل خارج است.
بنابراین عقل در این امور متکی به نقل است، نقل هم به ما می‌گوید تمام امت ها در طول عمر خود بالاخره پیامبرانی داشته اند:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا»؛ ما در هر امتى رسولى برانگيختيم‏.(1)
آنچه که سخن نقل را تأیید می کند این است که رگه هایی از تعالیم دینی در همه ادیان حتی هندوئیسم و بودیسم و جینیسم و حتی ادیان بومی سرخ پوستان دیده می شود. اعتقاد به منجی جهانی در آخرالزمان در میان همه ادیان، که حتی به گفته دکتر برنارد باربر که در سال 1890 برای تحقیق بین بومیان آمریکا می رود حتی در بین سرخ پوستان بومی آمریکا نیز رواج داشته است؛ یا این که انسان در نگاه بودیسم و جینیسم از دو بعد مادی و مجرد تشکیل شده که گرایش به بُعد مادی موجب زمینگیر شدن حقیقت معنوی انسان و بازماندن از تکامل او می‌شود؛ یا وحدت وجود در بین عرفای اسلامی که به دلیل شباهت آن با منابع اصیل هندوئیسم حتی برخی مدعی شده اند از هندوئیسم وارد اسلام شده است و سایر شباهت‌ها که این سخن قرآن کریم را تأیید می‌کند، و نشان می دهد تعالیم آسمانی در میان همه امت ها وجود داشته که به مرور زان با خرافات و اوهام خلط گردیده است.
لذا با توجه به محدودیت درک انسان، قرآن کریم می‌فرماید:

«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.(2)
پس در وهله اول عقل می گوید اگرچه من نمی دانم چرا این انبیاء با این پراکندگی جغرافیایی منتشر شده اند، اما حکیمانه بودن آن را می پذیرم، چرا که خدای حکیمی را اثبات کرده ام و صدور انبیاء فعل اوست که متصف به حکمت است، اما من به حکمت آن از تمام جهات دسترسی ندارم.
با این اوصاف چون سطح آگاهی ما در حد یک منتقد نیست نمی توان به عدالت خداوند اشکال گرفت، کسی می‌تواند رفتار دیگری را نقد کند که از تمام جوانب کار آگاه باشد و سپس قضاوت کند.

نکته دوم: محدودیت اطلاعات تاریخی انسان
مطابق آنچه که نقل به ما می‌گوید حدود 124000 پیامبر در طول تاریخ آمده اند(3) که فقط نام بیست و چند نفر از آنها در قرآن آمده است، یعنی نام حدود 119975 نفر از آنها در قرآن کریم نیامده، و اطلاعات چندانی از آنها در دست نیست، خب بالاخره اینها در یک جایی مبعوث شده اند، اینکه ما خبری از ایشان نداریم دلیل نمی شود که اصلا نیامده اند یا همه در خاورمیانه آمده باشند.
مثلا همین که شما می گویید ایران یک پیامبر داشته است را اگر در اینترنت جستجو کرده و پیامبران مدفون در ایران را مطالبه نمایید، با نام بیش از 30 پیامبر روبرو می شوید که در ایران دفن شده اند که قطعا تعداد انبیاء در ایران بیشتر از این تعداد است، چرا که معمولا بعد از گذشت چند هزار سال نام و نشانی از پیامبران تبلیغی باقی نمی‌ماند.
این محال نیست که افراد معصومی در اقصی نقاط دنیا در هزاران سال پیش و در میان امت های کوچک مبعوث شده باشند، و خبری از آنها به ما نرسیده باشد؛ چرا که هر چه ما به عقب بر می گردیم با تمدن های کوچکتر روبرو میشویم لذا عیبی ندارد که انبیائی بوده اند که بر اقوام کوچکی مبعوث شده اند و امروزه نام و نشانی از آنها باقی نمانده است.


نکته سوم: کثرت ذکر، لزوما به معنای کثرت عددی نیست
این که در قرآن کریم بیشتر از انبیاء بنی اسرائیل سخن گفته شده، و در روایات بیشتر احوال ایشان ذکر شده است، لزوما به این معنا نیست که حتما تعداد انبیاء این امت بیشتر از سایر امم بوده است، عقل به چنین تلازمی حکم نمی کند، بلکه می تواند حکمت های دیگری داشته باشد:

حکمت اول:
بسیاری از مخاطبین قرآن کریم یهودیانی هستند که پیامبر(ص) را به خوبی می شناختند(4) و بزرگترین دشمن مسلمانان هم همین ها بودند که علی رغم شناخت پیامبر(ص) او را انکار می کردند(5) لذا باید جهت جذب ایشان، و دفع آفتشان از مسلمانان به صورت ویژه سرمایه گذاری میشد.

حکمت دوم:
یکی دیگر از حکمت هایی که ممکن است علت ذکر سرگذشت قوم بنی اسرائیل و انبیاء ایشان باشد، تشابه سرنوشت امت اسلامی و بنی اسرائیل است، همان طور که پیامبر(ص) می فرمایند:
«امّت من سنّت بنى اسرائيل را مرتكب خواهند شد. بطورى كه قدم جاى قدم آنان مى‏گذارند و تير به همان جا كه آنان زدند مى‏زنند، وجب‏ به وجب و ذراع به ذراع كارهاى آنان را انجام خواهند داد، تا آنجا كه اگر آنها داخل سوراخ خزنده ای شده باشند، اينان نيز همراه آنان داخل مى‏شوند و مثلها و سنّتها (در آنان و اينان) به يك صورت جارى شده است».(6)
لذا ذکر عاقبت قوم بنی اسرائیل می تواند به عنوان عبرتی برای امت اسلامی باشد که به صورت متعدد و پررنگ ذکر شده، نه این که لزوما بدین معنا باشد که حتما انبیاء تبلیغی ایشان به صورت قابل ملاحظه ای بیشتر از اقوام دیگر بوده است، عقل به چنین تلازمی حکم نمی کند.

نکته چهارم: صدور انبیاء متناسب با نیاز مخاطب
از نکات فوق که بگذریم، حتی در صورتی که این کثرت تعداد انبیاء بنی اسرائیل را بپذیریم، باز هم عقل با نگرش محدودی که دارد می تواند تحلیل هایی در این رابطه را بیان دارد:
یکی از تحلیل های که می‌توان گفت این است که اولویت بعثت یکیتراکم جمعیت است که در این منطقه خاورمیانه همواره جمعیت زیادی حضور داشته‌اند و تمدن های بزرگ عمدتا در این منطقه شکل گرفته‌اند؛ علاوه بر تراکم جمعیت، می‌توان به میزان نیاز مردم نیز استناد کرد؛ اگر شما یک معلم داشته باشید و بین چند منطقه مردد باشید، آن را به کجا خواهید فرستاد؟ طبیعتا به جایی می فرستید که از نظر دینی و فرهنگی بیشترین نیاز را به آن داشته باشند و در صورت نداشتن معلم طغیان خواهند کرد، لذا می بینید بنی اسرائیل و عربستان با اینکه محل بعثت انبیاء بوده اند، امروز خطرناک ترین و جنایتکارترین قوم هستند، عربستان با اینکه منطقه بعثت پیامبر اسلام(ص) و ترویج آن بوده است، امروزه از همه مردم نسبت به اسلام دورتر است.

خب وقتی خدا می داند مردم مناطق دیگر به خاطر روحیه حق پذیری، نداشتن تعصبات نژادی، و غیره، اگر حق و حقیقت از هر جغرافیایی به آنها برسد آن را می پذیرند، و در مقابل بنی اسرائیل و اعراب به خاطر تعصبات نژادی، و قومی قبیله ای، خوی وحشی گری و برتری طلبی اگر حق از منطقه دیگری به آنها برسد هرگز از ان تبعیت نکرده و برتری پیامبری غیر از نژاد خویش را نخواهند پذیرفت، طبیعتا حکمت الهی حکم می کند که برای جذب حداکثری پیامبران متعددی را برایشان اعزام دارد، یا دین خاتم را از میان ایشان آغاز کند.

مثلا مردم ایران با این که پیامبر اسلام را ندیده بودند در ایمان و پیروی از وی بر مردم عربستان سبقت گرفته اند، شما ببینید حالا اگر خدا پیامبر را به جای عربستان به ایران فرستاده بود، الان مردم ایران که مسلمان می بودند و در این خصوص فرقی نداشت، اما مردم عربستان الان چه وضعیتی داشتند!!! یا اگر این پیامبران الهی که حقیقتا تاثیر گذار بوده اند در میان بنی اسرائیل نیامده بودند الان اینها دیگر چه قومی می بودند!!! مردمی که با این همه انبیاء و تعالیم الهی تازه شده اند این!!!!
پس آیا منطقی نیست که خداوند در برابر قومی که تا این حد در سرنوشت بشر تاثیرگذار خواهند بود، برای هدایت حداکثری ایشان(7) در گام اول، و اتمام حجت بر معاندینشان(8) در گام دوم، انبیاء متعددی برایشان بفرستد؟ و دائما ماجراهای گذشته ایشان را به یادشان آورد تا دست از دشمنی با دین خدا بردارند؟ و یا حجت را برای حسابرسی در قیامت بر ایشان تمام نماید؟

اما در مورد بخش پایانی سوال، که خداوند چرا برای همه امت ها در همه زمان ها پیامبرانی نفرستاده است، و چرا مانع دشمنان ادیان نشده؟ کانی که موجب شده اند تعالیم آسمانی به برخی انسانها نرسد، در این رابطه باید چند نکته عرض کنم:

اول: حقیقت مقام نبوت
اعطاء مقام نبوت دارای ضابطه و چارچوب بوده و مشروط به شایستگی های خود فرد است که فراز ابتدایی دعای ندبه در این خصوص کار را تمام می کند:
«الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ...بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي زَخَارِفِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زِبْرِجِهَا وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِه‏»؛ کسانی را که برا خودت و دینت برگزیده و خالص کرده ای... بعد از آنکه شرط کردی که در دنیا در برابر زینت های آن زاهد باشند، و می دانستی که(به این شرط) وفا خواهند کرد.(9)

پس نبوت مختص کسانی است که خداوند می دانست آنها به آنچه که می دانند عمل می کنند، لذا آنها را آگاه کرده و علم به ایشان داد تا خود ایشان ضمن عمل به این تعالیم، آنها را به مردم ابلاغ کنند.
همچنین نباید نبی را مانند یک پستچی تصور کنید که یک چیزی را میگیرد و می آورد، انتقال مفاهیم از طریق دیدن و شنیدن و اینها خطاپذیر بوده و قابل اعتماد نیست، حقائق آسمانی به صورت علم حضوری بر جان نبی می نشیند، شهود ملائکه و ارتباط با عوالم بالاتر از عالم ماده، اعتباری و قراردادی نیست، نفس باید کامل شود، تا از حقائق عوالم بالاتر آگاه شود، کسی که ادراکش از عالم ماده فراتر نرفته نمی تواند از حقائق عوالم بالاتر مطلع شود، لذا پیامبر(ص) می فرمایند: «غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ تَرَوُا الْعَجَائِب‏»؛ چشمهایتان را مراقبت کنید تا عجائب را ببینید.(10) ببینید برای یک مکاشفه ساده انسان چقدر باید ضمیرش پاک باشد، تا حقائق عالم مثال را در پایین ترین مراتبش را بتواند شهود کند، چطور توقع دارید عالی ترین حقائق را که بالاترین عوالم نشأت می گیرد حتی دست شیاطین جنی به آن نمی رسد را هر کسی بتواند دریافت کند؟ جبرئیل متعلق به این عالم نیست، جبرئیل از مجردات تامه است، شخصی می تواند جبرئیل را شهود کرده و معارف را از او بگیرد که اسیر این عالم ماده نباشد، در غیر این صورت حتی ملائکه درجه پایین‌تر را هم نخواهد دید، همان‌طور که قرآن کریم در مورد تقاضای کافران که می گفتند چرا ملائکه بر ما نازل نمی شوند می فرماید: (چون قبل از مرگ شما به دنیای مادی چسبیده اید، در این نشئه دنیوی آنها را نخواهید دید اما) بعد از مرگ، با خروج از این عالم دنیوی ملائکه را خواهید دید ولی در آن روز بشارتی از سوی آنان نخواهید شنید: (11)
«وَ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى‏ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبيراً * يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَئكَةَ لَا بُشْرَى‏ يَوْمَئذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْرًا محَّجُورًا»(12)
پس نبوت بی ضابطه و قاعده نیست که خداوند همین‌طوری نبی بسازد، بکه شرایطی دارد، در نسل این نبی تا حضرت آدم(ع) نباید انسان مشرک یا کافر و یا زن ناپاک باشد، نباید آباء و اجداد او به صفتی منفی و منفور معروف باشند. یعنی چنین انسان هایی تنها در نسل های پاک ظهور می کنند، اینکه ما در زیارت ائمه(ع) می گوییم: «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا»؛ شهادت می دهم تو در اصلاب بلند مرتبه، و ارحام پاکیزه بوده ای که جاهلیت با نجاسات خودش بر تو عارض نگشته و تو را آلوده نساخته است.(13) خب این جملات از یک حقائقی سخن می گویند، از باب تعارف که نیستند.
بنابراین پیامبر شخصی است که زمینه ابتدایی را باید خودش داشته باشد تا خداوند او را مبعوث کند، لذا در زمانی که چنین انسان هایی وجود نداشته باشند انبیائی مبعوث نخواهند شد، یعنی اصل نیاز به نبی و میزان آن متناسب با تکامل بشر اتفاق خواهد افتاد، و جامعه باید بتواند انسان هایی را از نظر فکری و عقلی و روحی بپروراند تا خداوند در میان آنها مستعدترینشان را برای نبوت و پیامبری انتخاب کند.(14)


دوم: حفظ قوانین عالم
لازمه قوانین عالم تزاحم علل و عوامل است، هر چیزی علتی دارد، همان طور که رسیدن به مقام نبوت اسباب و وسایلی دارد و اشاره شد، بقاء تعالیم و رسیدن آن به تک تک افراد هم شرایطی دارد که اگر خداوند بخواهد بر خلاف آن شرایط عمل کند یا باید دائما معجزه کند، یا اختیار را از انسان ها سلب کرده و آنها را مجبور کند که هیچ کدام به مصلحت نیست، هما‌طور که امام صادق(ع) می‌فرماید: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»؛ خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز در مجرای سببی خویش جاری سازد، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است.(15)
علامه طباطبایی(ع) در این خصوص می‌فرمایند:
«هيچ امتى از امت‏هاى بشرى نبوده كه دعوت به حق پيامبران در آن ظهور نكرده باشد... و اما اينكه انذار هر پيغمبرى فعليت هم داشته باشد، يعنى انذار هر پيغمبر به يك يك امتش برسد، و دعوتش يك يك افراد را شامل گردد، و كسى از افراد امت باقى نماند كه دعوت پيغمبر به گوشش نرسيده باشد، مطلبى است كه نمى‏توان آن را از آن ادله فهميد، زيرا نشاه دنيا محل تزاحم علل و اسباب است، و اين تزاحم در آن حكمفرماست، و نمى‏گذارد اين غرض حاصل شود، هم چنان كه ساير مقتضيات عمومى كه عامل صنع آنها را تقدير كرده، با اين غرض مساعد نيست، مثلا هر انسانى كه به دنيا مى‏آيد، اين اقتضا را دارد كه عمرى طبيعى كند، و ليكن حوادث نشاه تزاحم دنيا، در بيشتر افراد، مزاحم اين اقتضاء مى‏شود، و نمى‏گذارد كه بيشتر افراد عمر طبيعى خود را بكنند.
و نيز هر انسانى كه به دنيا مى‏آيد مجهز به جهاز تناسلى است، تا بتواند با گرفتن زن، و يا شوهر رفتن، نسلى از خود باقى بگذارد، و ليكن بعضى از افراد قبل از فرزنددار شدن مى‏ميرند، و همچنين نظاير اين مثالها. پس نبوت و انذار در هر امتى لازم و واجب است، و مستلزم آن نيست كه به طور ضرورى و حتمى تمامى افراد آن امت از هدايت پيغمبر خود برخوردار شوند، و دعوت او بگوش يك يك اشخاص برسد. و ممكن است بعضى‏ها دعوت او را از خود او نشنوند، بلكه با واسطه و يا وسايطى بشنوند، و بعضى هم اصلا به گوششان نخورد، و علل و اسبابى بين او و آن دعوت حايل شود».(16)

سوم: حجج الهی
البته زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نمی‌ماند، چه پیامبر باشد و چه نباشد، به تعبير بهتر" رسولان"، آنهايى بودند كه دست به تبليغات وسيع و دامنه دارى ميزدند، مردم را بشارت و انذار ميدادند، سكوت و خاموشى اجتماعات را در هم مى‏شكستند، و صداى خود را به گوش همگان ميرساندند، ولى گاهی اوضاع و شرائط متفاوت بوده است، و اوصياى آنها همگى چنين ماموريتى را نداشتند و حتى گاهى ممكن است آنها بخاطر يك سلسله عوامل اجتماعى در ميان مردم بطور پنهان زندگى داشته باشند، همان‌طور که امام على (ع) در يكى از بياناتشان در نهج البلاغه ميفرمايند:

«بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِم‏»؛ آرى، روى زمین هرگز از كسى كه قیام به حجت الهى كند، خالى نخواهد ماند، خواه آشكار و مشهور باشد، یا پنهان و ناشناخته، براى این كه احكام، دستورات، دلائل و نشانه هاى خداوند از میان نرود (و آنها را از تحریف و دستبرد مصون دارند)... خداوند به وسیله آنها دلائل و نشانه هاى خود را حفظ مى كند تا به افرادى همانند خود بسپارند و بذر آن را در دل هاى كسانى شبیه خود بیفشانند.(17)(18)

چهارم: شرط بی عدالتی، توقعات یکسان، علی رغم اختلاف در امکانات
نکته سومی که باید توجه کنید در خصوص عدالت این است که عدالت در مقام إعطاء داریم و عدالت در مقام تکلیف و جزاء؛ اولا عدالت در مقام إعطاء، یعنی اعطاء حق هر کسی که حقی دارد، اما مگر اصلا کسی از خدا طلبی دارد؟ شما اگر دو فقیر دم منزل شما بیایند و به یکی 1000 تومان بدهید و به دیگری 2000 تومان، آیا بی عدالتی کرده اید؟ طبیعی است که خیر، چون هیچکدام حقی به گردن شما ندارند. پس بی عدالتی در اعطاء صورت نگرفته. تازه خداوند حق مستضعفین فرهنگی را از کسانی که مانع رسیدن دین به ایشان شده اند می‌گیرد، علاوه بر این که اگر دست کسی به دین نرسد، باز هم او یک راهنمای درونی به نام عقل دارد که تا حد زیادی می تواند او را روشن کند.

در خصوص عدالت در تکلیف و حسابرسی هم باید دقت کنید که بی عدالتی در جایی است که خداوند از کسانی که دین به آنها نرسیده هم توقع عمل داشته باشد، و ثانیا علی رغم اختلاف امکانات، توقعات یکسانی در میان باشد، در حالی که این طور نیست، همان‌طور که می‌فرماید:
«جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُم‏»؛ اگر خدا مى‏خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى‏داد ولى خدا مى‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد.(19)
همان طور که علامه طباطبایی(ره) می فرماید: هر فردى كه دعوت متوجه او شد و به گوشش رسيد حجت بر او تمام مى‏شود و هر فردى كه دعوت پيغمبرش به گوشش نرسيد، حجت بر او تمام نيست، و او جزو مستضعفين است، كه امرشان به دست خدا است، و خدا هم در باره آنان فرموده: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»(20) (21)
پس باید این کش و قوس بین نیروهای حق و باطل باشد، و اگر در این میان دست کسی به دین نرسید، همین که روحیه حق پذیری داشته باشد نشان از ایمان او به حقیقت دارد، و عذاب نخواهد شد، لذا امام باقر(ع) در یک روایتی می فرماید:
«كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِقْرَارُ وَ التَّسْلِيمُ فَهُوَ الْإِيمَانُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَجُرُّهُ الْإِنْكَارُ وَ الْجُحُودُ فَهُوَ الْكُفْر»؛ هر چيزى كه نتيجه اقرار و تسليم و روح پذيرش حقيقت باشد او ايمان است و هر چيزى كه نتيجه روح عناد و سرپيچى از حقيقت باشد او كفر است.(22)
طبق این روایت کسی که دین به او نرسیده اما روحیه حق پذیری دارد که اگر به او می رسید آن را می پذیرفت و تعصبی نداشت، خب خداوند با چنین شخصی، به عنوان شخص کافر برخورد نمی کند.
_________________________________
1. نحل:16/36.
2. انعام:6/124.
3. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج11، ص30.
4. بقره:2/146.
5. مائده:5/82.
6. بحار الانوار، ج28، ص14.
7. آل عمران:3/164.
8. نساء:4/165.
9. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
10. مصباح الشریعة، منسوب به امام جعفر صادق(ع)، ص9.
11. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج15، ص200؛ طهرانی، محمد حسین، معادشناسی، ج3، ص15.
12. فرقان:25/21و22.
13. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج6، ص114.
14. ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج10، ص108؛ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج7، ص369.
15. الکافی، ج1، ص183.
16. ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 52و53.
17. نهج البلاغه(صبحی صالح)، جملات قصار، ش147، ص496.
18. تفسير نمونه، ج‏4، ص: 333.
19. مائده:48.
20. نساء:98.
21. ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 53.
22. کلینی، محمد، الکافی، ج2، ص387.
تصویرقشنگیست که در صحنه ی محشر مادورحسینیم(ع) و بهشت است که مات است!
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  سئوالی که برای همه ما پیش اومده . !!Tina!! 1 288 ۲۰-۰۴-۹۷، ۱۰:۱۰ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  وسایل رسول خدا(ص)برای بدست آوردن دل انسانها !!Tina!! 8 345 ۲۵-۰۱-۹۶، ۰۳:۴۲ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!
  یک هدیه بسیار عالی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای شما nza3380 2 307 ۰۱-۰۱-۹۶، ۰۴:۲۲ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
2 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
نويد (۰۲-۰۶-۹۵, ۰۶:۳۰ ب.ظ)، nza3380 (۳۱-۰۵-۹۵, ۰۱:۵۳ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان