امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اعتراف می کنم..........بخندیم
#1
***اعتراف می کنم یه بار از مسیری پیاده داشتم می رفتم خونه دوستم، رسیدم سر کوچشون دیدم ورود ممنوعه. رفتم از یه چهارراه بالاتر دور زدم از سر کوچشون وارد شدم!
***اعتراف میکنم نصفه شبی وسط کویر چادر زدیم بهم گفت به آسمون نگاه کن ببین چی می بینی؟ گفتم یه آسمون ستاره گفت خوب یعنی چی؟ من که نمیخواستم کم بیارم گفتم از چه جهتی؟ فلسفی، نجوم یا علمی؟ گفت احمق جان چادرمون و دزدیدن!!!!
***داشتم به همسرم اس ام اس میدادم که عروسک خوشگله من کجاست؟ اشتباهی به بابام دادم. جواب داد من چه میدونم خرسه گنده؟ الان بچت باید عروسک بازی کنه!!!!!!!!
***اعتراف یكی از دوستان : مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو 95 سالگی فوت کرد .صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.. جمعیتم زیاد بود ... منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم .... اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود ... یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید : مامان بزرگ زود رفتی ... یهو کل خونه رفت رو هوا ...حالا خندمون قطع نمیشد
***اعتراف میکنم سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم.
***اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده...!!
***اعتراف میکنم به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت!!
***اعتراف میكنم بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم كه همسایمون مارو لو داد و كتك خوردیم!!
این چهارمین رمانمه امیدوارم بخونید و نظر بدید
تاس عشق
پاسخ
#2
asna.......دستت درد نکنه با این اعترافات
حالاخوبه ماله خودت نیستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت وگرنه ابرو برات نمونده بوددددددددددasna
آنکس که رفتنیست بگذار برود...
التماس به ماندنش نکن!!
بودنش هم به اندازه ی نبودنش درد و رنج دارد.

[عکس: vnrrw3p4mlkytom331fz.gif]
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
نقل قول:***اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده...!!

مهم نیتش بود که درست بوده دیگهasnaasna
ممنووووووونmara


✿✿گوش كن نبض دلم زمزمه اش چیست....✿✿
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
xcvbدیگه اعترافی نداری
حکایت من ، حکایت کسی ست که عاشق دریا بود اما قایق نداشت.
دلباخته سفر بود همسفر نداشت
زخم داشت اما ننالید گریه کرد اما اشک نریخت .
حکایت من ، حکایت چوپان بی گله .
 و ساربان بی شتر است ...
حکایت کسی که پر از فریاد بود .......
اما سکوت کرد ...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
***اعتراف میكنم بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم كه همسایمون مارو لو داد و كتك خوردیم!!

asnaasnaasnaasnaasna
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
حسين پناهي



پاسخ
سپاس شده توسط: بانوی جنوب
#6
اعترافات بعدی رو کی میزاریasnaasna
بازنده میگه میشه اما سخته
برنده میگه سخته اما میشه


 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
تا باشه از اين اعترافها asnaasnaasna
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Tongue رفتم پولمو بذارم بانک یه فرم دادن پر کنم صنم بانو 1 173 ۰۲-۱۰-۰، ۱۱:۴۹ ق.ظ
آخرین ارسال: admin
  جواب میده؟ منم امتحان کنم arom 1 174 ۲۹-۰۷-۰، ۰۱:۲۵ ق.ظ
آخرین ارسال: admin
Tongue کدومو قطع کنم؟! صنم بانو 3 187 ۰۳-۰۵-۰، ۱۱:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: دختربهار

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
aydil (۱۸-۰۹-۹۴, ۰۷:۲۵ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان