امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اعتراف های زیبای دوستان ...خودتونم دارید بیارید
#1
یه بار مجبور شدم برم یه مجلس ختمی که مسجدش صندلی نداشت
موقعی رسیدم که روضه خون داشت خودشو میکشت.
همون موقع یه نفر از کنار دیوار بلند شد و من جاشو گرفتم
و تکیه دادم یه لحظه دنیا دور سرم چرخید
و سقف مسجد اومد جلوی نظرم و صدای خنده رفت هوا!
دیوار نبود. برزنت بود تو زنونه فرود اومده بودم تو دوران دانشگاه با بعضی از بچه ها بد جور تیریپ مرام و معرفت داشتیم
و هی تعارف به هم تیکه پاره میکردیم.مثلاً دوستم رد میشد میگفت غلامم……
منم میگفتم خاک پاتم و این حرفا.این قضیه هی بالا گرفت و تیکه ها دیگه از حد خارج شده بود
که من دیگه به انتها رسوندمش.از پنجره کلاس داشتم محوطه رو نگاه میکردم
که رفیقم حسن بین همه دخترا و پسرا داد زد:
داش ایمان…..نوکر خر پدرتم……
منم هول شدم گفتم پدرم خودش خرته….. دوستم اومده بود خونمون موقع رفتن بهم گفت زنگ بزنم
براش اژانس بیاد منم گفتم خودش زنگ بزنه و از من اصرار و از اون انکار
خلاصه زنگ زدم به اژانس کلی هم مواظب بودم که خراب کاری نکنم که
یه دفعه یه اقایی باصدای کلفت مردونه در حد تیم ملی گفت بله
منم که از شنیدن یه همچین صدای کلفتی شوکه شده بودم
یه دفعه برگشتم گفتم سلام خانوم ببخشید....
و یه دفعه فهمیدم چی گفتم و خودمو دوستمو اون اقا پشت تلفن از خنده ترکیدیم.
و من اصلا دیگه نمی تونستم ادرس خونه مون رو بدم از خجالت و خنده
کلی ضایع شدیم رفت دیگه اعتراف میکنم یه روز که سوم راهنمایی بودم
دقیقا بعد از عید هم بود و همه مانتوهای معلم ها نــــــو و تازه !!
منم نه برداشتم نه گذاشتم پاشدم رفتم پشت سر معلمه (مانتوش هم سفید بود)
این هر جا میرفت من پشت سرش میرفتم و مانتوشو با خودکار آبی و قرمز خط خطی می کردم!!
درسته اولش من شروع کردم حالا بعدش بچه های کلاس با این ماژیک هایلایت ها خط خطیش کردن
یادمه تا آخر سال بامن حـــــــرف نزد ولی خدایی نمره مو کـــم نکرد!!! یک روز استاد میخواست برنامه نویسی فلش درس بده... منم که حوصله این بچه بازیارو ندارم، رفتم یه فیلم باز کردم...
یهو دیدم موسم خودش تکون خورد و رفت فیلمو بست! فهمیدم که مهندسمون از یه اتاق دیگه داره کامپیوتر منو میبینه و کنترل میکنه.... دوباره فیلمو رو باز کردم... دیدم دوباره بست و رفت برنامه فلش رو باز کرد و قلموش رو انتخاب کرد و رو صفحه نوشت: فلش کار کن!
منم با یه رنگ دیگه زیرش نوشتم: دهنتو ببند!
بعدش سریع جامو با دوستم عوض کردم...
دوستمم که از همه جا بی خبر بود نشست جای من. بعدش یهو مهندس اومد تو کلاس و دوستمو برد بیرون...[/
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
اشما هم اعترافی دارید بگینasnaasnaasnaasnaasna
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
خیییییییییییلیییی خنده دار بودن asnaasnaasnaasnaasna
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
خداییش زیادی اعتراف کردی!
خوش به حالت که یادت مونده ،
اما من خاطره ای فعلا یادم نمیاد!
خاطره هات قشنگ بودن جز
اونی که مانتو معلمت رو خط خطی کردی!!Tongue

asnaasnaasna
"مهربانی" مهمترین اصل "انسانیت" است .
اگر کسی از من کمک بخواهد یعنی من هنوز روی
زمین ارزش دارم.
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
آخریه باحال بودTongue
{کِنٰارِ ایْنْ لَبْخَنْدٰامْ [:)] یِهْ {دَرْدٰایْی} هَسْت کِه هْیچْکیْ نَِمْیدونِه}
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخasnaasnaasna
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  سوال و جواب های خنده دار ثبت نام یارانه Mahda 1 328 ۱۷-۱۱-۱، ۱۲:۰۲ ق.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
  طنز؛ تفاوت عید‌های قدیم و جدید صنم بانو 1 210 ۱۶-۱۱-۱، ۰۱:۰۹ ب.ظ
آخرین ارسال: زینب سلطان
Big Grin جوک های خنده دار صنم بانو 29 1,984 ۲۳-۰۸-۰، ۰۶:۰۰ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
4 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
نويد (۰۶-۰۴-۹۴, ۰۱:۰۹ ب.ظ)، n@st@r@n (۰۶-۰۴-۹۴, ۰۳:۲۱ ق.ظ)، forough (۰۶-۰۴-۹۴, ۰۳:۲۱ ق.ظ)، ..MiSs ZaHRa.. (۰۶-۰۴-۹۴, ۰۳:۱۲ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان