امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
افراد مشهور تاریخ که شاید هرگز وجود نداشته اند!
#1
برترین ها – ترجمه از احمد محمدی: در زمانه حاضر که آمار و اطلاعات به شدت فراگیر شده و همه جا را در بر گرفته است، خیلی راحت می توان به جستجوی زندگینامه یک سلبریتی یا سیاستمدار پرداخت چرا که «تاریخ» در عصر حاضر بیش از هر زمان دیگر ثبت و مراقبت می شود. هر چیزی که هرگز نمی خواستید بدانید، مثلا درباره تاریخچه شیوه آرایش موی «بریتنی اسپیرز»، می توانید پیدا کنید. و آن وقت هرگز نمی توانید آن را فراموش کنید!
[عکس: 1762463_106.jpg]
افسوس که همیشه اوضاع بر این منوال نبوده است. حقایق درباره خیلی از شخصیت های تاریخی تا سال ها پس از بعد از دوره ای که ادعا می شود آنها در آن زندگی می کردند ثبت نشده بود (در بعضی موارد حتی تا دهه ها و قرن ها بعد از آن دوره). با توجه به گذشت این زمان مدید، ممکن است اطلاعات حقیقی درباره زندگی آن شخص به طور کامل از بین رفته و افسانه ها جای حقایق را گرفته باشند.
اما از آنجا که ما موجوداتی هستیم که در طول زندگی، وابستگی زیادی به «تکرار» و «عادات» مان داریم، بنابراین نسل اندر نسل همان افسانه ها را تکرار می کنیم؛ واقعیت ها بروند به جهنم! در لیست خود به برخی از افراد مشهور تاریخ پرداخته ایم که اسامی آنها را می شناسید، اما ممکن است هرگز به هیچ وجه وجود خارجی نداشته اند، حداقل در فرمی که همه می پندارند.
مولان (Mulan)
[عکس: 1762454_613.jpg]
از قرن ها پیش از آن که کمپانی دیزنی، افسانه «مولان» را به کودکان غربی و سپس تقریبا به همه دنیا معرفی کند، دیرزمانی بود که او مقوله بزرگی در ادبیات و تاریخ چین به حساب می آمد. داستان یک دختر جنگجو که به جای پدر بیمارش، در لباس مردان مبارزه می کرد، حکایت خارق العاده از قدرت زنانه است. اما شواهدی که دلالت بر واقعیت داشتن شخصیت او می کند بسیار نادر هستند.
کتابی در مورد «زنان در تاریخ چین» اشاره می کند که شاید افسانه مولان بر اساس شخصیت «وِی هواهو» (Wei Huahu) که یک جنگجوی زن واقعی در تاریخ چین بوده است، بنا شده باشد، با این حال مدرکی در دست نیست که «هواهو» با لباس مردانه در جنگ ها شرکت می کرده.
از نظر زمانی، اولین سند معتبری که درباره مولان وجود دارد، شعرِ کهنِ «نبرد مولان» است اما این شعر مشخص نمی کند که او در چه دوره ای زندگی می کرده، جزئیات بسیار جزئی از جنگ هایی که او واقعا در آنها شرکت داشته است ارائه می کند، و در سرتاسر شعر حتی یک بار هم به نام کامل او اشاره نمی شود، فقط «مولان»! خیلی مبهم!
یک سند تاریخی دیگر به نام «زنان مشهور تاریخ ابتدایی چین» توسط شخصی به نام «لیو زیانگ» (Liu Xiang) در سال 18 قبل از میلاد نوشته شده است که شامل زندگینامه 120 زن مشهور چین باستان می باشد. به «مولان» که قاعدتا از اکثر آنها مشهورتر است، هیچ اشاره ای نشده. قبول، او احتمالا چندین قرن بعد از این که لیو زیانگ کتاب خود را برای اولین بار منتشر کرده، می زیسته است؛ اما انتهای کتاب شامل بخشی است به نام «زندگینامه های مکمل» که در طول قرن ها پس از اولین انتشار، به تدریج توسط اشخاص مختلف به کتاب اصلی اضافه و تکمیل شده است اما هیچ کس زندگینامه ای به نام «مولان» به آن اضافه نکرده است، در حالی که در صورت واقعی بودن چنین شخصیتی امکان نداشت از قلم بیفتد!
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
ویلیام شکسپیر (William Shakespeare)
[عکس: 1762451_348.jpg]
شکسپیر؟!!! مطمئنا «ویلیام شکسپیر» بزرگ واقعی بود، درست است؟ او آثاری دارد (آثار بسیار!) و حتی پرتره آن مرد موجود است؛ چگونه می تواند واقعی نباشد؟ شگفت آور است اما به سادگی بسیار! گروه کثیری از مردم معتقدند «ویلیام شکسپیر» یک نام مستعار بوده است، و هویت واقعی کسی که واقعا این داستان ها و نمایشنامه های تحسین برانگیز را نوشت، ممکن است در میان اوراق بیشمار تاریخ پنهان مانده باشد.
مارک تواین می نویسد: «وقتی در موردش فکر می کنی واقعا حیرت انگیز است که می توانی اسامی 500 نویسنده انگلیسی، ایرلندی و اسکاتلندی را از زمان حاضر تا قرون وسطی ردیف کنی، 500 نام که می شود به تاریخ دقیق شان، زندگینامه های شان و جزئی ترین موارد در مورد آنها رجوع و اطلاع کسب کرد به جز مشهورترین و نام آورترین و برجسته ترین شان از هر نظر؛ شکسپیر!» و ادامه می دهد «شاید به خاطر این که شکسپیر هیچ تاریخچه ای برای ثبت و ضبط نداشته است!»
البته صدها زندگینامه درباره شکسپیر نوشته شده است اما «تواین» اعتراض می کند که همه آنها بر اساس حدسیات نوشته شده اند.
در حقیقت مردی به نام ویلیام شکسپیر وجود داشته است، اما در مورد او اطلاعات کمی در دست است. حتی نمی دانیم که نوشتن را کجا آموخته و از کجا فارغ التحصیل شده است. تنها 6 نمونه از دستخط او باقی است که هر کدام هم با دیگری متفاوت است و هیچ کدام هم جزئی از یک نمایشنامه یا اشعار شکسپیر را در بر ندارد. شاید کسی که واقعا نام شناسنامه ای اش «ویلیام شکسپیر» بوده، سوادی بیشتر از نوشتن یک لیست خرید روزانه نداشته است!
پس این همه اطلاعات درباره «قانون» و «تاریخ» و «ایتالیا» و «لاتین» و «یونان» و سایر اطلاعات و دانش هایی که نمایشنامه های شکسپیر انباشته از آنهاست، از کجا آمده اند؟!
مشخص نیست که شکسپیر «واقعی» چه کسی بوده است؟ در طول سال ها نامزدهای زیادی مانند فرانسیس بیکن (Francis Bacon)، بن جانسون (Ben Johnson) و کریستوفر مارلو (Christopher Marlowe) وجود داشته اند اما هیچ یک از این فرضیه ها اثبات نشده است.
یکی دیگر از احتمالاتی که بیشتر جنبه واقعیت دارد مربوط به شخصیتِ مبهم «ارلِ* آکسفورد» (Earl of Oxford)، به نام «ادوارد د وور» (Edward de Vere) است.
آقای «جیمز توماس لونلی» (J. Thomas Looney)، یک معلم مدرسه بود که در تمام طول عمر به یافتن شخصیت حقیقی کسی که آثار شکسپیر را از خویش به جا گذاشته است همت گماشت؛ او حقایق بسیاری در مورد این مرد کشف کرده است.
آقای «Vere» اشعاری می نوشت که شبیه اشعار «شکسپیر» بود. بر اساس این تئوری «Vere» از یک نام مستعار استفاده می کرد چرا که به عنوان فردی از طبقه اشراف دون شأن خویش می دانست که در امور رده پایینی (البته از نظر طبقه اشراف) مثل «نمایشنامه نویسی» مشهور شود. وقتی که او درگذشت، دوستداران نوشته هایش، نمایشنامه هایش را با یک نام مستعار که شاید از فردی معمولی و درگذشته مانند «ویلیام سکس پیر» به عاریت گرفته باشند، منتشر کردند.

رابین هود (Robin Hood)
[عکس: 1762449_457.jpg]
رابین هود، قهرمان افسانه ای مردم انگلیس! او با گروه خلافکاران خویش در جنگل شروود می زیست و به خاطر غارتِ اغنیا و بخشش به فقرا در میان مردم عادی محبوبیت بسیار یافته بود و نیز از شاهزاده «لیدی ماریان» (Lady Marian) دلربایی کرده بود.
داستان ها قطعا فریبنده هستند، اما رابین هود یک شخص واقعی بود یا این که بر اساس زندگی یک شخصیت واقعی ساخته و پرداخته شده بود؟ هرگز به یقین نمی توان شخصیتی را در تاریخ انگلستان یافت که بتوان گفت شخصیت رابین هود بر اساس شخصیت او ساخته و پرداخته شده است. داستان ها یا کاملا خیالی هستند یا با ترکیبی از عناصر گرفته شده از شخصیت های مختلف تاریخی به وجود آمده اند.
از آنجا که در قرن های سیزده و چهارده میلادی نام رابین هود محبوبیت زیادی در میان عامه مردم تهیدست و تحت ستم انگلستان یافته بود، خلافکاران زیادی خود را رابین هود نامیدند. با این وجود بعضی تاریخ شناسان حدس می زنند که رابین هود بر اساس شخصیتی اشرافی به نام «فالک فیتزوارین» (Fulk FitzWarin) ساخته و پرداخته شده است که بر علیه پادشاه جان (یکی از دشمنان رابین هود) شورش کرد.
زندگی «فالک فیتزوارین» بعدها به نوشته شدن افسانه قرون وسطاییِ خودش به نام « Fouke le Fitz Waryn» که شباهت هایی با داستان های رابین هود دارد، منجر شد. اگر واقعا زندگی او پایه و اساس شکل گیری داستان رابین هود باشد، تغییر نام خودش کار عاقلانه ای بوده چرا که نام «فالک فیتزوارین» اسمی نبود که بتواند در دل دشمنانش رعب و وحشت ایجاد کند!
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
کنفسسیوس (Confucius)
[عکس: 1762450_788.jpg]
کنفوسیوس می گوید: «اگر نام ها نادرست باشند، سخن با حقیقت «چیزها» مطابقت ندارد. اگر سخن با حقیقت «چیزها» مطابقت نداشته باشد، امور نمی تواند به موفقیت برسد!» این کلام واقعا عمیق است ... و عمیقا مشکل ساز! (اتفاقا «امور» با «دروغ» بیشتر به موفقیت می رسند!) بر اساس تحقیقات، «کودکان دروغگو»، بزرگسالان موفقی خواهند شد و «بزرگسالان بسیار موفق»، دروغ هم می گویند! در مورد کنفسیوس، ایرادات یکی دوتا نیستند!
این سخن (نقل قول) به ما می گوید که حقیقت نیاز است تا سخنی صحیح باشد، اما اگر این سخن از کنفسسیوس نیست، پس کل ماجرا صحیح نیست و حقیقت ندارد!
مطمئنا اگر کنفوسیوس واقعا وجود نداشته است، نقل قول از او دروغ است، به این معنا که این «سخن» و «نقل قول» از ایشان با حقیقت «چیزها» مطابقت ندارد. پس در اشتباه بودن؛ نقل قول درست است، که به نظر می رسد فوق العاده اشتباه است! (کلا شیر تو شیر است! اگر کنفسسیوس واقعا وجود داشت و آدم بزرگی بود که از این حرف ها نمی زد!) و سردرگمی درباره «کنفوسیوس» در اینجا به پایان نمی رسد!
تاریخدانان معتقدند که او در ایالت «Lu» در چین متولد شده است، و بنیانگذار مدرسه «تفکر» و «فلسفه» چین به نام «Ru» می باشد اما در مورد «کنفسسیوس» چندین سند تاریخی موجود است و بسته به این که شما به کدام یک از این اسناد مراجعه کنید، ایشان می تواند یک «آرمانگرای غیرقانونی»، یک «سیاستمدار بلندپایه» و یا یک «ابرقهرمان» قرن پنجم پیش از میلاد باشد!
در واقع، بسیاری از گفته هایی که به کنفوسیوس نسبت می دهند، بحث انگیز است! (مانند جنابِ «خیام» خودمان که در طول تاریخ هر کس، هر چیز که دل تنگش می خواست گفته و منسوب به ایشان کرده است!) به یقین سوالاتی که «سقراط چینی» در ذهن انسان ایجاد می کند، بسیار بیشتر از پاسخ هایی است که می دهد!

ویلیام تل (William Tell)
[عکس: 1762452_699.jpg]
ویلیام تِل یکی از قهرمانان مردمی کشور سوئیس است در اوائل قرن چهاردهم میلادی، زمانی که سلسله هپسبورگ (Hapsburg dynasty) اتریش این سرزمین را اداره می کرد، می زیسته است. یک مقام اتریشی دستور می دهد چوبی را در یکی از میدان های اصلی شهر «آلتدورف» (Altdorf) نصب کنند و کلاهی را بر آن بالای آن چوب بگذارند و شهروندان سوئیسی را موظف می کند که هنگام عبور از مقابل آن، به احترام کلاه از سر بردارند!
یک روز «تل» به همراه پسرش از مقابل آن چوب و آن کلاه گذشت و حاضر به احترام گذاشتن به آن نشد، در پاسخ، اتریشی ها او را مجبور کردند که از فاصله 120 قدمی سیبی را که بر بالای سر پسرش نهاده شده بود با تیروکمان بزند. او با مهارت سیب را هدف قرار داد و پس از آن شورش کوچکی را علیه حاکمان اتریشی به راه انداخت و رهبری کرد؛ البته این کارها را احتمالا بعد از این که ابتدا یک شلوار نو برای پسرش خرید، انجام داد!
این اسطوره، اساسا نسخه سوئیسی رابین هود است، و احتمالا مانند قهرمان جنگل شروود، هرگز وجود خارجی نداشته است. داستان «سیب» شباهت بسیار به یک قصه بومی متعلق به قوم وایکینگ ها دارد که به احتمال زیاد در طول تاریخ وارد ادبیات سوئیس شده است و وطن پرستان سوئیسی آن را به عنوان اسطوره ای برای اتحاد و مقابله با اشغالگران اتریشی به خدمت خویش در آورده اند!

برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
سون تسو (Sun Tzu)
[عکس: 1762455_198.jpg]
کتاب «هنر جنگ» قرن های متمادی به عنوان راهنمایی برجسته در مورد چگونگی رهبری و پیروزی در جنگ مورد احترام بوده است؛ پس چه کسی بهتر از «تسو»؛ یکی از رهبران نظامی چین باستان و جنگاوری که می دانست چطور بجنگد و چطور پیروز شود؟!
او همچنین می دانست که چگونه نظم و انظباط و روحیه جنگجویی را در سپاهیان خود زنده نگهدارد، چرا که داستان گردن زدن دو تن از مردان دربار که نزد پادشاه هم محبوبیت بسیار داشتند، فقط برای این که به دیگر درباریان نشان دهد هیچ کس از نظم و مجازات در امان نخواهد بود، را بسیار روایت کرده اند.
اما در حال حاضر، بسیاری گمان می برند که آیا اصلا «سون تسو»یی وجود داشته است؟! در حال حاضر تاریخ شناسان هیچ اطلاع دقیقی از چگونگی پیدایش کتاب «هنر جنگ» ندارند، جز این که از مقطعی در تاریخ، به صورت اتفاقی و معمولا بر تکه های به هم دوخته شده از نی خیزران، سر بر آورده و در دسترس نظامیان و تاریخ نویسانی که به آن نیاز داشتند قرار گرفته است!
هیچ سندی در دست نیست که «سون تسو» در آن، ادعای نوشتن این کتاب را کرده باشد و حتی داستان گردن زدن آن درباریان بیچاره هم فاقد سند تاریخی و به احتمال زیاد، افسانه پردازی است.
کاملا منطقی به نظر می رسد که «سون تسو» تنها یک نام ادبی باشد و نه یک شخصیت حقیقی؛ و محتویات کتاب «هنر جنگ»، عصاره درس ها، تجربیات، تئوری ها و استراتژی های نظامی نسل اندر نسل فرماندهان نظامی چین باستان باشد که در آن کتاب گرد هم آمده است.
مشخصا این که چگونه هنوز هزاران سال پس از پیدایش آن، در سرتاسر جهان مطالعه می شود و از آن آموزش می بینند، بیانگر این است که این کتاب یک «مشاور جامع جنگاوری» است، و خیلی بعید است که تنها از سلول های خاکستری یک نابغه بی رحم نظامی نشأت گرفته باشد!
* اِرل (Earl): یکی از عناوین نجیب زادگان انگلیس است که مقامی بالاتر از یک «ویسکونت» (Viscount) و پایین تر از یک مارکوئس (Marquess) دارد.
 
 
سیبل لودینگتون (Sybil Ludington)
[عکس: 1762517_249.jpg]
سیبل لودینگتون به خاطر این که فراموش شده بود در یادها مانده است! یک دختر قهرمان از «جنگ استقلال آمریکا»؛ اما نکته عجیب اینجاست که تا پس از گذشت یک قرن، هیچکس به یاد این قهرمان نیفتاده بود! بسیاری عقیده دارند که او نسخه مونث «پائول ریوِره*» (Paul Revere) است.
لودینگتون 16 ساله با شجاعت تمام در زیر بارش باران، مسافت 65 کیلومتر را از «پوتنم کانتی» (Putnam County) سوار بر اسب و به تنهایی از کوره راه های سخت و دشوار در حالی که خطر دستگیری توسط نیروهای انگلیسی و یا افتادن به دست خلافکاران خودمختار (که در زمان جنگ استقلال از شرایط سوء استفاده و به میل خود رفتار می کردند) پیمود تا به نیروهای ارتش استقلالِ «داچ کانتی» (Dutchess County) که آن زمان در دره «نیویورک هودسون» (New York’s Hudson) مستقر بودند اعلام خطر کند که نیروی های انگلیسی با تمام قوا و برای جنگ نهایی عازم هستند.
با توجه به این آمار و ارقام، تاریخ باید نام «لودینگتون» را بسیار بلندتر از نام «ریوره» فریاد می کرد، زیرا لودینگتون دو برابر فاصله ای که «ریوره» و هر دو در شرایط سخت و طاقت فرسا، پیموده بود. اما اگر این حرف را به «تاریخ» بگویید، ممکن است به دلیل کمبود اسناد قابل اطمینان، شما را یک دروغگوی کثیف بنامد! چرا که اولین بار که داستان لودینگتون عنوان شد، بیش از یک قرن از تاریخی که ادعا شده او این کار را انجام داد، گذشته بود (یعنی سال 1880 میلادی) و در «مجله اسمیتسونیان» (Smithsonian Magazine)؛ داستان «لودینگتون» در طول آن یک قرن کجا بود؟!
البته کاملا قابل درک است که زنان جامعه آمریکایی در آن روزگار، می خواستند نقش تاثیرگذارشان در استقلال آمریکا، از خاطره ها محو نشود! امروزه سیمای «لودینگتون» بر تمبرها و کتاب های مصور نقش می بندد. فمنیست ها و ضدکمونیست ها از او به عنوان طلسمی در رسیدن به اهداف خویش استفاده می کنند.
«لودینگتون» به همان میزان واقعی یا جعلی است که مردم برای معنا دار کردن زندگی شان به امثال او باور دارند، درست مثل خودِ تاریخ!
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
هومر (Homer)
[عکس: 1762516_252.jpg]
هومر شاعر یونانی است که دوتا از کتاب هایش (حماسه های اساطیری «ایلیاد» و «اودیسه») در کلاس زبان انگلیسی دبیرستان (های آمریکا) تدریس می شود. با وجود اهمیت و محبوبیت این حماسه های اساطیری، شخصیت واقعی نویسنده آنها در پسِ پرده ای پر رمز و راز پنهان مانده است. به احتمال به یقین، هومر خالق حقیقی این داستان ها نبوده است چرا که عمر این حماسه ها به حدود 1000 سال پیش از زمانه ای که وی در آن می زیسته است باز می گردد و او احتمالا فقط نخستین کسی بود که آنها را به رشته تحریر در آورد. در مورد خود هومر هم نظرات متفاوتی وجود دارد، عده ای معتقدند که او نابینا بوده است و حتی یک نویسنده ادعا کرده است که هومر در اصل یک «زن» بوده است.
برخی از تاریخ شناسان معتقدند که «هومر» تنها یک شخص نبوده است، بلکه این آثار، حاصل کار گروهی از دانشمندان یونانی بوده اند. در نهایت احتمالا هرگز به جواب قطعی نخواهیم رسید؛ اما میراثِ کهنِ هومر همچنان که در عصر نیروگاه های اتمی ادامه یافت، در اعصار بعد نیز ادامه خواهد یافت.

کینگ آرتور (King Arthur)
[عکس: 1762521_637.jpg]
همه در طول عمرشان حتی یک بار هم که شده نام «پادشاه آرتور» فرمانروای تاریخی انگلستان را شنیده اند؛ داستان آن را شنیده اند یا شاید حتی فیلم «کینگ آرتور» (King Arthur-2017) (یا فیلم های قدیمی ترش) را دیده باشند. در هر صورت، گفته می شود که پادشاه بریتانیا شمشیر سحرآمیز «اکسکالیبر» (Excalibur) (شمشیری که به پادشاهی وی حقانیت الهی می بخشید) را از بانوی دریاچه گرفته و «جام مسیح» (Cup of Christ) (جامی که حضرت مسیح در «شام آخر» از آن استفاده کرده بود) را یافته است. این داستان های خارق العاده به وضوح قصه های برخاسته از فولکلور انگلستان است؛ اما آیا افسانه «آرتور» از زندگی واقعی یک انسان حقیقی نشأت می گیرد؟
اولین داستان های آرتور در قرن نهم میلادی و تاریخچه نبردش با مهاجمان ساکسون ظاهر شده است، بنابراین اگر افسانه آرتور بر پایه شخصیتی واقعی بنا نهاده شده باشد (البته اگر چنین شخصیتی وجود خارجی داشته)، باید پیش از آن تاریخ می زیسته باشد.
برخی از مورخان، فرمانده نظامی ارتش روم، «لوسیوس آرتورویس کاستوس» را به عنوان یک نامزد احتمالی معرفی می کنند. فیلم «کینگ آرتور» (King Arthur-2004)، با بازی کلایو اوون (Clive Owen)، بر اساس این عقیده ساخته شده است و او را به عنوان یک سرباز رومی توصیف می کند. برخی دیگر از مورخان، شخصیت یکی از پادشاهان بریتانیایی در قرن پنجم میلادی به نام «ریوتاموس» (Riothamus) را به عنوان مبنا و اساس این افسانه یاد می کنند.
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
مریم مَجدَلیه (Mary Magdalene)
[عکس: 1762520_621.jpg]
به نظر می رسد از ابتدای تاریخ مسیحیت، اکثر مسیحیان دو «مریم» را گرامی داشته اند: «مریم باکره» و «مریم مجدلیه». اولی را به خاطر به دنیا آوردن یک کودک مقدس (مسیح (ع)) و دومی را به خاطر این که زنی بدکاره بود که به حضرت مسیح (ع) پناه آورد و از گناهان خویش توبه کرد و از جمله یاران نزدیک وی گشت. اما بر پایه تحقیقات BBC بر مبنای اسناد تاریخی، هیچ مدرکی برای اثبات این مدعا وجود ندارد.
کتاب مقدس هرگز از مریم مجدلیه به عنوان یک گناهکار یاد نکرده است. تا آنجایی که از کتاب مقدس استنباط می شود، او یک زن «خوب» بود که با اشک های خود پاها ی حضرت مسیح (ع) را شست و با موهای خود آنها را خشک کرد و شاهد رستاخیز عیسی (ع) بود که موضوع بسیار مهمی است.
روزنامه ایندیپندت حتی یک احتمال رادیکال را مطرح می کند: «مریم مجدلیه با حضرت مسیح ازدواج کرد!» بر اساس یک سند مکتوب 1500 ساله به نام «انجیل گم شده» (The Lost Gospel) ادعا می شود که حضرت مسیح (ع) و پاکیزه کننده مورد علاقه پاها یش در حقیقت «آقا و خانم مسیح» شدند و صاحب یک فرزند هم شدند! بر اساس این سند تاریخی، «مریم مقدس» در حقیقت همان «مریم مجدلیه» است و نه مادرِ حضرت مسیح (ع)!
پس چطور این سردرگمی اتفاق افتاده است؟! BBC معتقد است داستان «مریم مجدلیه» با داستان یک مریم دیگر که ذکرش در کتاب مقدس رفته است (خواهر مارتا) و نیز سرگذشت یک زن دیگر که بدکاره و بی نام و نشان بوده است مشتبه و متداخل شده و در نهایت این سردرگمی به وجود آمده است.

پاپ جوآن (Pope Joan)
[عکس: 1762518_655.jpg]
پاپ «جوآن» ظاهرا در سال 855 میلادی به مقام «پاپ» نائل آمد، زمانی که اکثر زنان اجازه انجام هیچ کاری جز خانه داری و به دنیا آوردن و تربیت فرزندان نداشتند. اما دو سال بعد از آن تاریخ، باردار شد و بنا به روایات مختلف یا در همان روزِ برملا شدن راز بارداری اش، کشته شد یا برای همیشه تبعید گشت.
واقعا حکایت شگفت آوری است، هم از نظر دیدگاه فمینیستی و هم از نظر دیدگاه تاریخی! به جز این که همه این حکایت ها، قصه ای بیش نباشد!
بر طبق شبکه خبری ABC، مناظرات بسیاری بر سر این مسئله انجام شده است که آیا اصلا «پاپ جوآن» در واقعیت وجود داشته است یا خیر؟ معتقدان به صدها سند تاریخی اشاره می کنند که اختصاص به شرح زندگی او دارد، و نیز به شاعر دوره رنسان آقای «جیوانی باکاسیو» (Giovanni Boccaccio) اشاره می کنند که نام او را در ردیف 51 از لیست کتاب «100 زن مشهور» خود قرار داده است. به علاوه در میان حکاکی های میدان «سنت پیتر» دولت شهر «واتیکان»، شمایلی از زنی دیده می شود که در حالی که دارد کودکی را به دنیا می آورد، شنل پاپ را بر دوش دارد! این دقیقا به همان «پاپ جوآن» اشاره دارد!
نظریه رسمی کلیسای کاتولیک این است که «پاپ جوآن» یک افسانه است، و محققان نیز این نظریه را تایید می کنند. پروفسور «والری هاتچکیس» (Valerie Hotchkiss) معتقد است داستان «پاپ جوآن» از کتابی به نام «تاریخ امپراطوران و پاپ ها» نوشته کشیشی به نام «مارتین پولونوس» (Martin Polonus) سرچشمه گرفته است، هر چند که به عقیده وی شاید این کشیش در نسخه اصلی اسمی از «جوآن» نیاورده باشد، اما پس از مرگش نام او توسط شخص دیگری به این کتاب اضافه شده و از آن زمان، کشیشان دیگر هم در نسخه های خطی خود که از آن کپی می کردند، بدون توجه به انجام تحقیق در خصوص صحت و سقم این مسئله، تنها به این سبب که به نظر مطلب خوبی بود آن را تکرار کرده اند. چه این داستان حقیقت داشته باشد یا نداشته باشد، بدون شک همگی می توانیم بر این مسئله توافق کنیم که واقعا داستان جالبی بود!
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
فیثاغورث (Pythagoras)
[عکس: 1762519_176.jpg]
تاثیر فیثاغورث بر ریاضیات گزافه نیست، اگرچه دانش آموزان دبیرستانی که در درک «قضیه فیثاغورث» دچار مشکل شده اند، ممکن است نظر دیگری داشته باشند. اما به مرور شمار افرادی که فیثاغورث را نه فقط به عنوان دشمن اصلی تازه واردان کلاس هندسه، بلکه به عنوان یک «داستان تخیلی» می شناسند، رو به ازدیاد است!
همانطور که در کتاب «تاریخ فلسفه، بدون شکاف؛ جلد اول» (A History of Philosophy Without Any Gaps, Volume 1) توضیح داده شده است، با اطلاعاتی که در دست داریم، فیثاغورث هرگز خودش به نوشتن چیزی مبادرت نورزیده است. همه اطلاعاتی که درباره فیثاغورث داریم، از اشخاص دیگر مانند شاگردانش که به «فیثاغورثیان» (Pythagoreans) مشهورند به دست ما رسیده است. حتی مشخص نیست که پیشرفت های غیرمنتظره ریاضی که به او نسبت داده می شوند، کار همین شاگردان نباشد. او حتی قضیه ای که به نام اش ثبت شده است (قضیه فیثاغورث) را هم خودش کشف نکرده بود و تا دهه ها بعد از درگذشتش هنوز درباره نظریه «کرات آسمانی» اش تفکر اساسی صورت نگرفته و به نتیجه نهایی نرسیده بود.
کتابی به نام «فیلسوفان درگذشته» (Book Of Dead Philosophers) عنوان می کند که حتی محققان قرن های گذشته نیز بر این باور بوده اند که فیثاغورث شخصیتی ساختگی بوده است؛ چرا که هیچ اثر مکتوبی از او در دست نیست و همچنین در ایتالیای باستان فرقه ای به نام «فیثاغورثیان» وجود داشته که احتمالا خلق شخصیت «فیثاغورث» کار آنها بوده است تا با داشتن شخصیتی به عنوان «رهبر»، به عقاید افراطی و گاها بی پایه و اساس خود مشروعیت ببخشند. برای مثال آنها عقیده داشتند که اعداد فرد «مذکر» و اعداد زوج «مؤنث» هستند!
* پائول ریوره (1818-1734) یک آمریکایی آزادیخواه بود که بیشتر به خاطر اسب سواری شبانه اش در نیمه شبی از ماه آوریل 1775 و اعلام خطر حرکت نیروهای ارتش سلطنتی انگلیس به نیروهای استقلال طلب آمریکایی پیش از نبردهای «لگزینگتون و کنکورد» (Lexington and Concord)، نامش در تاریخ ثبت شده است.
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
نمی توان برای بیشتر انها به (واقعی بودن) شک کرد.
شکسپیر!!
هومر!!
فیثاغورث!!
کنفیسیوس!!
رابین هود!!
...
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  چرا در اجسام چهره‌هایی می‌بینیم که وجود ندارند صنم بانو 1 166 ۰۳-۰۵-۰، ۰۵:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  کوکاکولا در گذر تاریخ؛ شیرینی به کامِ تلخ صنم بانو 4 262 ۲۰-۰۲-۰، ۰۸:۴۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  چرا نوجوانان ایرانی، شیفته کره‌ای‌ها شده‌اند؟ صنم بانو 4 200 ۰۵-۰۲-۰، ۱۰:۱۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
4 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
زینب سلطان (۲۱-۰۵-۹۷, ۱۱:۵۱ ب.ظ)، d.ali (۲۱-۰۵-۹۷, ۱۲:۱۱ ب.ظ)، taranomi (۲۱-۰۵-۹۷, ۱۲:۱۹ ب.ظ)، نیـایــش (۲۱-۰۵-۹۷, ۱۱:۵۳ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان